آیت الله سعیدی؛ عالمى صالح و مبلغى توانا

آیت الله سعیدی،پایگاه هدایت ومبارزه، یعنی مسجد را افزون براقامه نماز جماعت، برگزارى جلسات تفسیر قرآن، سخنرانى‏هاى متعدد،تشکیل جلسات درس براى بانوان واحداث کتابخانه،محلی برای ترویج اندیشه های امام (ره) کرده بود.

خبرگزاری شبستان: شهادت روحانیون و ائمه جماعات در سنگرهاى مقدس جهاد و دفاع از دین و در محراب گسترده و نورانى جبهه‏هاى حق، خواندن نماز عشق با وضوى خون است و رداى سرخ ائمه جماعات شهید، عَلَمى است که نشان از عاشوراى مجدد تاریخ امروز ما دارد. آنان صداقت و حقانیت رهبرى دینى را با اهداى خون پاک خویش به ثبت رساندند و در کربلاهاى ایران، با تکبیر عشق و ایمان در محراب عشق و حقیقت قیام نمودند و با آغوش باز، شهادت را پذیرا شدند. آرى شهیدان سرفرازى همچون آیات و حجج اسلام سعیدى، شاه‏آبادى، نواب صفوى، غفارى، مفتح و همرزمان به خون غلتیده ایشان با قلبى مالامال از معرفت ناب، نماز عشق را با سلام شهادت به پایان بردند و تا کوى دوست پرکشیدند.

 

 شهید آیت الله سعیدی، در سایه پدر، تحصیلات خود را آغاز کرد ادبیات عرب را نزد ادیبان شهر مقدس مشهد مى‏آموزد و سپس به محضر درس فقه و اصول و معارف استادانى هم چون: حاج شیخ کاظم دامغانى، حاج شیخ هاشم قزوینى و حاج شیخ مجتبى قزوینى مى‏رود. به لحاظ نبوغ خاص و زحمات فراوان، مدارج کمال را با تأییدات خداوند و عنایت امام هشتم (ع) به سرعت مى‏پیماید.

پس از ازدواج با علویه‏اى از خاندان طباطبایى که نسبشان به آیه‏اللّه‏ شیرازى رهبر نهضت تنباکو مى‏رسید، راهى قم مى‏شود و در حوزه درس آیه‏اللّه‏ بروجردى و امام خمینى حضور مى‏یابد و سرانجام به درجه اجتهاد مى‏رسد.

آیه‏اللّه‏ سعیدى ضمن ادامه تحصیل و تدریس، به مسافرت‏هاى تبلیغى نیز مى‏رود. در یکى از این سفرها که به آبادان رفته بود، به دلیل سخنرانى افشاگرانه بر ضد رژیم پهلوى به زندان مى‏افتد و بر اثر تلاش آیه‏اللّه‏ بروجردى از زندان آزاد مى‏شود.

گروهى از ایرانیان مقیم کویت، خواستار عالمى صالح و مبلغى توانا از آیه‏اللّه‏ بروجردى مى‏شوند، که این ماموریت به آیه‏اللّه‏ سعیدى واگذار مى‏شود. با فرا رسیدن سال 1341 و شکل‏گیرى نهضت روحانیت به رهبرى امام خمینى، اوج مبارزات و فعالیت‏هاى انقلاب با آیه‏اللّه‏ سعیدى شکل مى‏گیرد. یکى از خاطرات او، از زبان خود وى چنین است:

«روزى هنگام غروب به منزل امام رفتم، مى‏خواستم با ایشان مذاکره کنم، امام آماده نماز بودند ولى به جهت علاقه‏اى که به من داشتند، نشستند. به عرض رساندم: آقا! طبق برداشتى که من کرده‏ام، از این به بعد شما در مبارزات خود یاوران کمترى خواهید داشت و تنها هستید!

امام فرمود: سعیدى! چه مى‏گویى؟ به خدا قسم! اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، چون این راه را حق یافته‏ام، از پاى نخواهم نشست.

با سخنان امام چنان دلگرم شدم که روح تازه‏اى در وجودم دمیده شد و ایمان بیشترى به قیام و حرکت امام پیدا کردم».

ایشان براى معرفى امام و نهضت پربرکتش به شهر مقدس نجف هجرت کرد و با تلاش و خدمات خود زمینه‏ساز استقبال از امام پس از تبعید از ترکیه به نجف گردید.

پس از مراجعت، بنا به درخواست عده‏اى از اهالى تهران براى امامت مسجد موسى بن جعفر (ع) واقع در خیابان غیاثى به تهران آمدند.
امام خشنودى خود را از این امر در نامه‏اى به تاریخ 13 شوال 1385 ق چنین ابراز مى‏کند:

«از اینکه به تهران تشریف برده‏اید از جهتى خوشوقت شدم، چون مرکز از همه جا بیشتر احتیاج به علماى عاملین دارد».

تلاش‏هاى ایشان در این پایگاه هدایت و مبارزه، افزون بر اقامه نماز جماعت، برگزارى جلسات تفسیر قرآن، سخنرانى‏هاى متعدد، تشکیل جلسات درس براى بانوان، احداث کتابخانه، تألیف جزواتى همچون «آیا دین سبب عقب ماندگى است؟» اتحاد در اسلام و لزوم آن در این زمان، ترجمة رساله «امر به معروف و نهى از منکر» امام از کتاب «تحریرالوسیله»، پیاده کردن نوارهاى بحث ولایت فقیه که از نجف مى‏آمد و نشر و توزیع آنها بود. گفتنى است بسیارى از دست نوشته‏هاى آیه‏اللّه‏ سعیدى در هنگام حمله‏هاى مکرر ساواک به منزل ایشان، به سرقت رفته است.

حضرت امام، بار دیگر خشنودى خویش را از فعالیت‏هاى تبلیغى و فرهنگى ایشان ضمن نامه‏اى ابراز مى‏دارند: «... بحمداللّه‏ توفیق کامل براى تربیت مؤمنین و ترویج دیانت مقدّسه براى جناب عالى حاصل شده است. من از افرادى مثل شما آنقدر خوشم مى‏آید که شاید نتوانم عواطف درونى را آن طور که هست ابراز کنم...».

از جمله توصیه‏هاى ایشان به جوانان:

«باید کار را ابتدا با فکر آغاز نمود و از این نعمت آن‏طور که خداوند خواسته است، استفاده کرد».

«اگر شما دشمن را نشناسید و نتوانید با دشمن مبارزه کنید، هیچى ندارید. آقایان حواستان جمع باشد، این‏ها که من مى‏گویم، سیاست نیست، دین است».

زندان و شهادت

آیة اللّه‏ سعیدى در اوایل ورود به تهران دستگیر شد و به زندان قزل قلعه فرستاده شد و سپس به زندان قصر منتقل گردید. در بازجویى‏ها با کمال شجاعت و شهامت، عقیده خود را ابراز مى‏کرد، حتى یک بار که تهدید به قتل شده بود، گفت:

«به خدا قسم! اگر مرا بکشید و خونم را به زمین بریزید، در هر قطره خون من، نام مقدس خمینى را خواهید دید». پس از چندى که آزاد شد باز هم به فعالیت‏هاى سیاسى خود ادامه داد، این بار ساواک او را ممنوع المنبر نمود، اما او از تبلیغ دست نکشید و براى این منظور به روستاهاى اطراف تهران مى‏رفت.

در سال 1345 ش درباره جنایات اسرائیل سخنرانى مهمى کرد که باعث شد دو بار او را دستگیر کنند و به مدت 61 روز در زندان نگاه دارند.

در سال 1349 با تصویب کاپیتولاسیون، با انتشار اعلامیه‏اى به زبان عربى، عواقب وحشتناک این قانون را گوشزد کرد. لذا بار دیگر ساواک افتاده، او را دستگیر نمود و به زندان قزل قلعه برد و تحت شدیدترین شکنجه‏ها قرار داد و در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رساند، پیکر آن مرد بزرگ، فرداى شهادتش تحویل فرزند ارشد او شدو جنازه ایشان به طور مخفیانه در وادى السلام قم به خاک سپرده شد. در وصیت نامه خود که در پشت قرآنش در زندان نوشته بود، چنین آمده
است:

«به فرزندانم بگویید آیات 153 و 154 و 155 از سوره بقره را بخوانند».

از این آیات هم معنى شهید شدن او فهمیده مى‏شود و هم تسلیتى براى فرزندانش است.

پیام تسلیت امام خمینى:

«... من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را که براى حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام، جان خود را از
دست داد، به ملت اسلام عموما و به خصوص به ملت ایران تعزیت مى‏دهم».

روح اللّه‏ الموسوى الخمینى جمادى الثانى 1390 ق

 

پایان پیام/

کد خبر 176033

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha