خبرگزاری شبستان- استان فارس: مهدی رحمانیان
سن و سالم آنقدر قد نمیدهد که از دوران انقلاب چیزی به یاد داشته باشم؛ همین اندک اطلاعاتی هم که دارم صدقه سر مادر و بی بی خدا بیامرزم است؛ بی بی جان آنگونه با آب و تاب از وقایع دوران انقلاب در جهرم برایم میگفت که از نبودنم در آن دوران غبطه می خورم؛ واقعاً غبطه خوردن هم دارد.
نمی دانم؛ شاید اگر آن روزها بودم حداقل کاری که از دستم بر میآمد ثبت و ضبط وقایع بود.
داستان تنها شهید زن شهرمان را از بی بی جان شنیده بودم و خوب به یاد دارم چگونه با آب و تاب از معنویت و شجاعت شهیده «معصومه زارعیان» سخن میگفت. بی بی جان که تقریباً هم محلی شهید معصومه است از رشادت و شجاعت او به نیکی یاد میکرد که همواره جلودار صفوف به هم تنیده تظاهرکنندگان در دوران انقلاب بود.
شهر انقلابی
یادم میآید در دوران نوجوانی اولین بار نام شهرم جهرم را که در کتاب تاریخ دوره راهنمایی دیدم بسیار ذوق زده شدم؛ شهری که در شمار ۱۱ شهر انقلابی ایران توسط رژیم شاه در آن حکومت نظامی اعلام شده است.
مادرم میگوید: مأموران رژیم در زمان اعلام حکومت نظامی، اجازه بیرون آمدن از خانه را به کسی نمیدادند و خواهرت که آن زمان چهار پنج ساله و بیمار بود را با هزار خواهش و تمنا توانستیم برای مداوا به مریض خانه ببریم.
مادر از نحوه شهادت کودک ۱۰ سالهای که در همسایه گی شأن زندگی میکرد هم گفت که در بازگشت از منزل عمویش در خیابان همجوار محل زنگی شأن توسط مأموران رژیم، هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت میرسد.
افتخار شهر من بیش از یک هزار شهید گلگون کفن است که ۱۰ شهید به دست مزدوران رژیم منحوس پهلوی به شهادت رسیدهاند. شهدای انقلاب در جهرم نیز در نوع خود کم نظیرند؛ در بین آنها از کودک هشت ماهه و نوجوان ۱۰ ساله تا دختر ۱۸ ساله دیده میشود. از بانوانی که با الگوگرفتن از سیره بانوی بزرگ جهان اسلام حضرت زهرا (س) به زندگی خود رنگ و بوی معنوی بخشیده و در مقابل ظلم و جور روزگار سر خم نکردند و سرانجامِ زندگی شأن نیز عاقبت بخیری و قدم نهادن در مسیر محبوبشان بود.
مادر از فشار مزدوران رژیم به زنان میگوید که اجازه نمیدادند حجابی بر سرشان باشد؛ این رفتار در مدارس آن روزها شدیدتر بود و دختران مجبور بودند در محیط مدرسه بدون حجاب باشند چرا که در غیر این صورت اجازه تحصیل به آنان داده نمیشد.
داستان معصومه
نیمههای اولین ماه از فصل تابستان سال ۱۳۳۹ بود که صدای گریههای نوزادی در خانه محقر مشهدی امرالله بهانهای برای شادی پدر و مادر شد؛ مشهدی امرالله کارگری ساده بود که از تمام دنیا همین یک دختر را داشت؛ البته بعدها پسرانی نیز به جمع با صفای خانهاش افزوده شدند تا فضای آکنده از صمیمت، سادگی و بی آلایش خانه مشهدی امرالله طعم تلخ فقر و محرومیت را نمایان نکند.
معصومه ۱۱ سال بیشتر نداشت که پدر چشم از دنیا بست تا بار سخت و دشوار زندگی برگردن خاتون بانو بیفتد؛ از آن به بعد دیگر نقش معصومه نیز به عنوان فرزند بزرگ خانواده پررنگتر شد و در کنار مادر وظیفه سنگین سرپرستی و نگهداری از برادرانش را بر عهده گرفت.
معصومه که پشتکار خوبی در تحصیل علم و دانش داشت همواره در پی کسب معنویت بود تا در مسیر الهی نیز نقش خود را به خوبی ایفا کند. او از هر فرصتی برای مطالعه کتابهای دینی و جزوات سیاسی و عقیدتی استفاده میکرد و با قرآن و معارف دینی مأنوس بود و به حفظ شعائر دینی اهمیت زیادی میداد.
معصومه، تحصیلات خود را تا کلاس چهارم دبیرستان و در رشته فرهنگ و ادب ادامه داد و برای آینده خود برنامههای بسیاری را در سر میپروراند.
سرفصل شکوفایی نهال مبارزه در وجود معصومه از حضور در مسجد و مجالس وعظ مرحوم آیت الله سیدحسین آیت اللهی امام جمعه جهرم آغاز گشت واین مجالس سرانجام از او انسانی مبارز، پویا، آگاه و انقلابی ساخت.
آن روزها در جهرم اوج مبارزات انقلابی بود و هر روز در گوشهای از شهر محفلی ضد رژیم برپا بود؛ روزی نبود که گزارشی از این محافل و گردانندگان آن توسط جاسوسان ساواک به رژیم مخابره نشود.
شاه به قتلگاهت خوش آمدی
علمای انقلابی جهرم نقش گستردهای در مبارزه علیه رژیم داشتند و این مبارزات در قالب تظاهرات، تجمعات، پخش شبنامه و… انجام میشد. بارها نیز تاثیرگذاران انقلاب همچون آیت الله آیت اللهی و دیگر مبارزان انقلابی توسط مأموران ساواک دستگیر و روانه زندان میشدند و آنجا نیز تحت شکنجههای فراوان قرار میگرفتند.
مردم جهرم هر مناسبتی را بهانه و فرصتی برای مبارزه علیه رژیم میدانستند و همین امر سبب حساسیت حکومت بر این شهر شده بود؛ داستان شجاعت جهرمیها زبانزد عام و خاص شد تا آنجا که مانع شاه مملکت که قصد سفر به شهرشان داشت شدند و بر در و دیوار شهر نوشتند «شاه به قتلگاهت خوش آمدی».
مبارزات انقلابی مردم جهرم، به نقطه عطف تاریخ این شهرستان تبدیل شد تا این شهر در شمار شهرهای انقلابی ایران مطرح شود.
زنان نیز در جریانات انقلابی شهرشان نقش خود را به خوبی ایفا کرده و دوشادوش مردان در گردهماییها، تجمعات و تظاهرات علیه رژیم پهلوی حضور داشتند.
شجاعت و همت زنان جهرمی نشأت گرفته از بانوی کربلا حضرت زینب (س) بود؛ آنها در مبارزه با ظلم و جور حاکمان زمان خود حضوری زینب گونه داشتند و در حالی که طفل شأن را در آغوش داشتند زینب وار در خط مقدم مبارزه با استبداد شرکت داشته و با سردادن فریاد رسای «مرگ بر شاه» خشم خود را آشکار میکردند تا جایی که این جهاد و مبارزه حتی به قیمت جان خود و فرزندانشان همراه بود؛ نظیر طفل هشت ماهه ای همچون «محمد اسدی» که در جریان مبارزات انقلاب مردم جهرم و در آغوش مادرش هدف تیر جلادان رژیم قرار گرفت و همچون علی اصغر امام حسین (ع) فدای دین و اسلام شد.
معصومه انقلاب
نهضت عظیم جهرمیها از سال ۱۳۴۱ به رهبری علما آغاز و با مراسم چهلم شهدای تبریز در نهم و دهم فروردین ماه ۱۳۵۷ به اوج خود میرسد.
راهپیمایی دهم فروردین ۵۷ به مناسبت بزرگداشت چهلم شهدای تبریز با برگزاری دو مجلس سوگواری و راهپیمایی در جهرم برگزار و منجر به دستگیری و تبعید تعدادی مردم شد؛ معصومه زارعیان نیز از فعالان در تظاهرات آن روز بود و همان روز در خیابان سعدی جهرم هدف تیراندازی مزدوران شاه قرار گرفت و فریادهای خفته در گلویش با ریختن خون پاکش سراسر شهر را فرا گرفت و اینک نام این بانوی شهید به عنوان اولین و تنها بانوی شهید شهرستان جهرم زینت بخش تذکره شهدای انقلاب است.
دوستان معصومه هرگز توصیه او را فراموش نمیکنند آنگاه که گفته بود «زن هر جا که باشد هر وقت که باشد باید حجاب خود را حفظ کند».
نظر شما