نه تنها شیعه که اهل تسنن نیز وامدار صادق آل محمدند!

تأثیرامام بر مکاتب اربعه اهل سنت یعنی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی چه به شکل مستقیم و چه غیرمستقیم غیرقابل انکار است. ابوحنیفه و مالک بن انس از بزرگان مکتب حنفی و مالکی از شاگردان امام صادق بوده اند.

خبرگزاری شبستان: 25 شوال مصادف است با سالروز شهادت صادق آل محمد صل الهه علیه و آله. امامی که مذهب تشیع رشد و بالندگی امروز خود را مرهون تلاش های بی وقفه او در تربیت شاگردان اصیل شیعی است. به همین مناسبت سرویس قرآن و معارف گفتگویی داشته است با حجت الاسلام رسول قلیچ، کارشناس تاریخ اسلام و عضو شورای علمی گروه اعلام و تاریخ پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام در رابطه با تاثیرپذیری مکاتب چهارگانه اهل سنت از تعالیم و آموزه های امام صادق علیه السلام و نقش تعیین کننده ایشان در بقا، شکوفایی و تبیین عقاید تشیع؛

آقای قلیچ ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرا دادید برای شروع از اوضاع و شرایط حاکم بر عصر امام صادق علیه السلام آغاز می کنیم و این که شرایط و جو حاکم بر آن زمان چگونه بود؟

دوره زمانی و حیاتی امام صادق علیه السلام از نظر سیاسی دوران خاصی است، این دوران مصادف با افول دولت بنی امیه و آغاز شکل گیری دولت بنی عباس است، که همین اوضاع متلاطم سیاسی کمک زیادی به شکل گیری مکتب علمی امام صادق (ع) نمود. اما از سوی دیگر با تثبیت حکومت بنی عباس می بینیم که هرچند میان دو حکومت بنی امیه و بنی عباس، به ظاهر از جهت مبانی سیاسی و جهت‌گیری‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد اما در عمل و نوع برخورد آنها با ائمه تفاوتی دیده نمی‌شود. ویژگی اصلی‌ای که باعث تفاوت بنی‌عباس با بنی‌امیه می‌شد این بود که بنی‌عباس طبق عقاید خود، مبنی بر اینکه ما از آل محمد«صل الله علیه و آله» هستیم و حق ما از سوی بنی‌امیه غصب شده، مقام اهل بیت و امامان شیعه را به خود وصل کردند و با سوء استفاده از عنوان «الرضا من آل محمد» یعنی کسانی که از آل محمد صل الله علیه و آله رضایت دارند، حکومت را غصب کردند. اما این امر موجب شد در مواجهه بنی‌عباس با امامان شیعه موضوع خلأ مشروعیت به وجود بیاید چرا که مبنای مشروعیت آنها در ظاهر مشروعیت شیعی بود و می بایست به اهل بیت و امامان رجوع می‌کردند اما در عمل با آنها دشمنی ورزیدند، از این رو تلاش بسیاری کردند تا از جهت فکری،فقهی و مکاتب کلامی، مسلک‌هایی را به عنوان رقیب در برابر اهل بیت ایجاد کنند.

هدف از ایجاد چنین به اصطلاح مکاتب و مسلک های کلامی چه بود؟ آیا تنها برای مقاصدی سیاسی چنین کاری انجام شد؟

هدف دیگر از ایجاد این مسلک‌ها و مکتب‌های فکری وابسته توجیه حکومت بنی‌عباس بود،یعنی مکاتبی که وابسته به حکومت بوده و حکومت عباسیان را توجیه کند. یکی از دلایل اصلی‌ فراهم شدن اوضاع مساعد برای بیان مباحث توسط حضرت صادق علیه السلام نیز مسئله بود. یعنی اوضاع سیاسی متلاطمی که دولت روی کار آمده هنوز ثبات لازم را نداشت.

طبق مستندات تاریخی افرادی بسیاری از سایر مکاتب و مذاهب مخالف امامان بخصوص عالمان و اندیشمندان آنها در مجلس درس امام حاضر می شدند دلیل این موضوع چه بود؟

حضور پیروان سایر مکاتب و مذاهب با وجود اختلاف‌های فراوان در مبانی اعتقادی در جلسات و کلاس‌های امام به چند دلیل بود که مهم‌ترین مسئله،مقام علمی‌ بسیار بالای آن بزرگوار در مقایسه با بزرگان فکری، فقهی و علمای آن زمان بود که آنها را مجبور می‌کرد ناخواسته و برای اینکه بتوانند به یک منبع علمی مسلط و قوی مراجعه کنند در این محافل حضور یابند. در منابع تاریخی توصیفات زیادی در رابطه با مقام علمی و فقهی امام ثبت شده است که از جمله به صورت مستند می‌توان به توصیفاتی که ابوحنیفه، امام فقهی مکتب حنفی و مالک ابن انس، امام مکتب مالکیه در مورد ایشان نقل کرده‌اند، اشاره کرد. در مناظره‌ای سیاسی که به دستور منصور برگزار شد، ابوحنیفه سؤالات مختلفی برای امتحان امام صادق علیه السلام آماده و مطرح کرد. پس از طرح 40 سؤال مشکل و پاسخ کامل امام به آنها، در پایان ابوحنیفه اعتراف می‌کند که دانشمندترین مردم کسی است که به تمام آرا و نظرات مختلف علما و مسایل اختلافی علمی احاطه داشته باشد و منظور او امام صادق علیه السلام است. این اعتراف دلیل اصلی عالمان و بزرگان فکری اهل سنت و سایر مخالفان برای حضور در محضر امام بود.

جدای از مقام علمی امام آیا دلیل دیگری برای حضور این افراد وجود داشته است؟

بله موضوع زهد و مراتب اخلاقی بالای امام از جمله مسایلی بود که باعث حضور دیگران در محضر آن حضرت می‌شد و این مورد نیز توسط اهل سنت تأیید شده است، از جمله «مالک ابن انس» توصیفات خاصی از مقام اخلاقی، زهد و تقوای امام صادق علیه السلام ذکر کرده که در تاریخ ثبت است. البته دلایل دیگری را نیز می توان نام برد بعنوان مثال محل زندگی، مدت طولانی تر عمر و امامت ایشان نسبت به دیگر ائمه و شاید نسب مادری امام صادق علیه السلام که می تواند دلایلی دیگری بر این مسئله باشند. توضیح این که امام در مدینه النبی زندگی می کردند و مدینه در آن روزگار محل زندگی و آمد و رفت بسیاری از بزرگان و علما و اندیشمندان بود و نفس حضور اندیشمندان در این شهر زمینه ای بود برای تبادل آراء و نظرات. از سوی دیگر امام صادق علیه السلام با 65 سال سن بیشترین سن را در میان همه ائمه داشتند و بعنوان شیخ الائمه مشهور هستند. هم چنین ایشان از سال 114 تا 148 هجری قمری بیشترین دوران یعنی 34 سال بعد از امام کاظم بیشترین دوره امامت را در میان ائمه دارند. چند فرزند بزرگوارشان حضرت کاظم علیه السلام با توجه به شرایط خاص زمانی و موقعیتی مانند اسارت و زندان‌های طولانی و متناوب نتوانستند از جهت تدوین فکری شیعه همپای امام صادق علیه السلام نقش‌آفرینی داشته باشند. در حالی که در دوران امام صادق هم مدت طولانی امامت و هم مساعدبودن شرایط و اوضاع سیاسی به همراه ویژگی‌های خاص حضرت باعث شد که امام بتواند بیشترین نقش را در رابطه با امر تکوین و ترویج افکار شیعه ارایه کند.

شما نقش امام صادق علیه السلام در مکاتب چهارگانه اهل سنت و میزان تاثیرپذیری آنها را از امام چگونه ارزیابی می کنید؟

تأثیر ایشان بر مکاتب اربعه اهل سنت یعنی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی چه به شکل مستقیم و چه غیرمستقیم فراوان بوده است.ابوحنیفه و مالک بن انس از بزرگان و به اصطلاح امامان دو مکتب حنفی و مالکی هستند در حال که در کتب تاریخی به صراحت موضوع حدیث‌شنیدن ابوحنیفه و مالک ابن انس از امام صادق علیه السلام و به تعبیر دیگر شاگردی آنها نزد امام مورد اشاره قرار گرفته است. همچنین شافعی از طریق شاگردی نزد مالک ابن انس و احمد بن حنبل از طریق مواجهه با افکار شافعی به شکل غیرمستقیم از امام صادق تأثیر پذیرفته‌اند، البته مکاتب دیگری از اهل سنت نیز وجود داشت که سران آنان از امام صادق تاثیر پذیرفته اند،‌که بعدها از مکاتب آنان از بین رفته است. پس اولین تأثیر تعالیم امام صادق در مکاتب و مذاهب چهارگانه به شکل
مستقیم و غیرمستقیم و مذاهب از میان رفته را می‌توان در این مورد مطرح کرد. اما تأثیر دیگر، نشان‌دادن قدرت علمی و منطق برتر فقه و کلام شیعی در مقابله با دیگر مکاتب فکری و فقهی آن روز بود.

به عبارت دیگر شما معتقد هستید که برتری و قدرت فقهی و کلامی شیعه در زمان حضرت صادق علیه السلام بروز و ظهور یافت!؟

بله! ویژگی اصلی مکتب فکری شیعه، اعتدال و میانه‌روی بود که در مسایل مختلف بروز می‌کرد، به عنوان مثال در مقایسه میان ابوحنیفه و مالک ابن انس؛ ابوحنیفه به رأی و قیاس و مسایل عقلی بسیار اهمیت می‌داد و مبنای فکری او همین بود و در مقابل، مالک ابن انس به رأی و قیاس اعتقادی نداشت بلکه به حدیث معتقد بود. اما مکتب فکری شیعه مکتبی معتدل بود که حتی در مسایل استنباطی نیز هر دو معیار را مورد توجه و جزء منابع فقهی خود قرار می‌داد. امروز نیز که منابع فقهی چهارگانه شیعه یعنی کتاب، سنت، عقل و اجماع مورد استفاده قرار می‌گیرد نشانگر سندیت داشتن و اعتبار آنها در طول تاریخ است. همچنین در مباحث کلامی مانند قضا و قدر یا جبر و اختیار، شیعه قایل به بینابین بود و اعتقاد شیعه به «الامر بین ‌الامرین» معروف و مشهور است یعنی نه اختیار محض و مطلق و نه جبر مطلق. بلکه چیزی میان این دو. بنابراین اعتدال ویژگی اصلی مکتب شیعه بوده و بیشترین تأثیر را نیز از این طریق و رد زمان حضرت صادق علیه السلام در میان سایر مکاتب بر جای گذاشته است.

موضوع پیدایش و ایجاد بدعت ها و انحرافات مختلف در این زمان چه جایگاهی دارد؟ و مواجهه امام با آنها چگونه است؟

یکی از عملکردهای مهم حضرت در این دوره استفاده از فرصت به وجود آمده، از طریق رد بدعت‌های ایجاد شده و تبیین عقاید صحیح اسلامی است. امام سعی می‌کردتا در این عرصه نیز تأثیرگذار باشد چون دوره ایشان همچنان که دوره مساعدی برای ترویج و تکمیل مکتب شیعه بود دوره مناسبی نیز برای پیدایش سایر مکاتب به شمار می‌رفت، به گونه‌ای که مکتب صوفیه در حال شکل‌گیری بود، غلات در بین شیعیان در حال شکل‌گیری بودند و غالیان افراطی در میان آنها دیده می‌شد، از سویی مکتب اعتزال که از بصره آغاز شده بود در حال تکمیل بود، امام سعی می‌کردند تا با تعالیم خود این مکاتب بدعت‌گونه و منحرف را به چالش کشیده و در مناظره‌ها و بحث‌هایی که با بزرگان آنها داشتند، اشکالات و نقاط ضعف آنها را بیان کنند یعنی هم بدعت‌ها را نشان
می‌دادند و هم عقاید صحیح را تبیین کرده و به جامعه ارایه می‌ کردند.

در رابطه با شاگردان حضرت و تاثیر آنها در تبیین و ترویج عقاید شیعه نفرمودید!

تا پیش از این بحث در رابطه با تاثیر امام در سایر مکاتب و مخالفان از جمله اهل سنت بود اما از این پس بحث در رابطه با تاثیر امام
در میان شیعه از طریق شاگردان است. تعداد شاگردان امام نزدیک به 4هزار نفر به صورت عددی بیان شده است که از میان شیخ طوسی در کتاب رجال خود نام بیش از سه هزار و دویست نفر از آنان را بنام ذکر کرده است که از فرقه های مختلف بودند. امام شاگردان بسیاری تربیت کردند که برخی از آنها ابتدا شاگرد امام محمد باقرعلیه السلام بودند. بزرگانی مانند «محمدبن مسلم» و«زراره بن اعین» که از فقهای بزرگ، بنام شیعه و از طبقه اول شاگردان امام بوده و در مکتب فقهی شیعه به «اصحاب اجماع» معروف هستند. همچنین «ابان بن تغلب» که البته وی جزء اصحاب اجماع شمرده نمی شود اما این افراد از شاگردان متقدم امام هستند که از امامان پیشین نیز بهره برده اند. اما دسته ای از شاگردان، دست پرورده شخص حضرت صادق علیه السلام بودند مانند «هشام بن حکم»، « هشام بن سالم» و «جابر بن حیان» بخصوص هشام بن حکم که در مباحث کلامی بسیار تبحر داشته است. او پیش از شیعه شدن و شاگردی امام صادق علیه السلام تحقیقاتی در مکاتب دیگر داشته و نسبت به آراء و مکاتب دیگر نیز اطلاع کافی داشت. وی تحت تعالیم خاص امام صادق از متکلمین برجسته ای شد که تاثیرات بسیاری در علم کلام شیعی برجای گذاشت. به حدی که برخی از مستشرقان برخی آموزه های خاص شیعی مانند موضوع عصمت را تحت تاثیر وی می دانند. البته به این معنا که تبیین کننده جدی این مطلب از جهت کلامی هشام بن حکم بوده است نه این که او ایجاد کننده این عقیده
باشد چرا که پیش از او نیز این عقیده وجود داشت. اما در مجموع وی تاثیرات خاصی بر کلام شیعه برجای گذاشت. جابربن حیان نیز از دیگر شاگردان برجسته امام بود که تحقیقات او در علم شیمی زبانزد است آنچنان که بر اساس مستندات تاریخی وی در علم شیمی از زمان خود پیشتر بود. «مومن الطاق» نیز از دیگر شخصیت های بزرگ و شگردان بنام امام است که مناظراتی قابل توجه با ابوحنیفه داشته است به حدی که برخی دشمنان و مغرضان برای تحقیر وی او را «شیطان الطاق» می نامیدند. این افراد معروف ترین شاگردان امام صادق بوده اند.

موضوع آموزش های تخصصی و پرورش شاگرد در زمینه های خاص علمی از جمله رفتارهای خاص امام صادق علیه السلام بوده است. نظر شما در رابطه با این موضوع چیست؟

بله! ویژگی خاص حضرت صادق علیه السلام تخصصی کردن شاگردان بود به عبارت دیگر امام سعی می کرد با توجه به استعداد هر شاگرد و زمینه ذهنی او در علم خاصی وی را پرورش دهد. در تاریخ نقل است وقتی فردی از شام خدمت حضرت رسیده و تقاضای بحث کرد امام وی را به شاگردانش ارجاع داد و درهر زمینه ای که وارد بحث می شد امام شاگرد مخصوص تربیت شده برای آن علم را به وی معرفی می فرمود. این همان بحث تخصصی شدن علوم است که ما امروز از آن صحبت می کنیم در حالی که امام در زمان خود آن را به شکل عملی پیاده می کرد. البته نکته ای که نباید مورد غفلت قرار بگیرد بیان تاثیرات دیگر شاگردان
شیعی امام است که برای این منظور باید به طبقات پس از امام اشاره کرد. چنانکه تقریبا دو نسل پس از امام صادق یکی از راویان شیعه «بنام حسن بن علی وشاء» می گوید: من در کوفه شنیدم که 900 نفر می گویند«حدثنا جعفر بن محمد ..» یعنی 900 شاگرد تربیت یافته امام صادق در کوفه حضور داشته و در مسجد کوفه تعالیم آن حضرت را تبلیغ و ترویج می کردند. به همین نسبت این گستردگی تعالیم امام ادامه یافته و به مکان ها و نسل ها ی بعدی نیز منتقل می شود بخصوص که در زمانهای و دوره های پس از حضرت صادق ائمه از جهت سیاسی مشکلات فراوانی داشتند و اوضاع مساعدی برای آنها فراهم نبود لذا تعالیم باقی مانده از امام صادق از طریق شاگردان آنحضرت و اصحاب ائمه حفظ می شد البته اصحاب در صورت امکان و دسترسی به امام عصر خود مانند امام کاظم یا امام رضا از محضر ایشان نیز بهره مند می شدند اما اصل و اساس همان مبانی مطرح شده در زمان امام صادق بود .

 پایان پیام/

کد خبر 171794

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha