آنچه که درباره آرماگدون می گویند

آرماگدون واژه ای عبری است به معنای تپه شریفان یا کوه. تپه ای که در 20 مایلى جنوب، جنوب شرقى حیفا، قرار دارد و فاصله آن از دریاى مدیترانه، حدود 15 مایل است. . .

خبرگزاری شبستان: آرماگدون واژه ای عبری است به معنای تپه شریفان یا کوه. تپه ای که در 20 مایلى جنوب، جنوب شرقى حیفا، قرار دارد و فاصله آن از دریاى مدیترانه، حدود 15 مایل است و از طرف دیگر در فاصله ی 55 مایلی تل آویو قرار دارد. گفته شده که در گذشته مکانی استراتژیک در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژیک نظامى و کاروان رو قرار داشت. این مکان که یکی از شاه راه های اصلی بوده که مصر را به دمشق و مشرق مربوط می ساخت جنگ های بسیاری را به خود دیده .حتی برخى از تاریخ­نویسان اعتقاد دارند که در اینجا بیش از هر جاى دیگر در جهان، جنگ روى داده است. فاتحان کهن همیشه مى‏گفتند، "هر فرماندهى که مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پایدارى مى‏کند."

 

مانند جنگ بین یهودیان و کنعانیان که در آخر یهودیان پیروز جنگ بودن "و بعد چنانکه مى‏دانیم، شاه سلیمان این شهر را مستحکم ساخت و به مرکزى براى اسب­ها و ارابه­هایش بدل کرد." آنچه قابل توجه است اینکه این منطقه بسیار محدود و کوچک است. به هر حال آنچه مهم است اینکه امروزه این مکان به عنوان مکانی برای جنگ آخرالزمان بنیادگرایان انتخاب شده است. منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در میان الجلیل و السامره در دشت یزرعین قرار دارد.

 

اما بنیادگرایان مسیحی معتقدند برای ظهور و بازگشت دوم مسیح، جنگی هسته ای و اتمی در محل آرماگدون به وقوع می پیوندد که دارای فجایع بسیار زیادی است و به واسطه این نبرد عظیم، اکثر شهرهای جهان دچار تخریب و نابودی خواهد شد.
در کتاب مقدس تنها یک بار در مکاشفات یوحنا، فصل16، آیه 16، نسبت به این مکان سخن گفته شده است. به این صورت که:" ...و آنها را در جایی گرد آورد که به زبان عبرانی آرماگدون می نامند."

در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در رویای مکاشفات انجیل در عهد جدید یک بار آمده و در منابع اسلامی همچون قرآن و روایات هیچ سخنی از آرماگدون بیان نشده است. حال آنکه در میان مجموعه عظیم روایاتی که در دست داریم تنها شش هزار روایت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدویت می باشد اما همانطور که گفته شد نامی از این جنگ در این میان به چشم نمی خورد.

 

این ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر دو نیرو با یکدیگر وارد درگیری می شوند که یکی نیروهای شر و بی ایمان می باشند که فرماندهی آنها را فردی به دجال بر عهده دارد که ضد مسیح است و شریکان او عبارتد از اعراب، مسلمان و حامیان روسی که ارتشی چهارصد میلیونی را تشکیل می دهند.


جری فالول، که یکی از مبلغان سرسخت و جدی مسیحیت صهیونیستی می باشد و در کاخ سفید هم هواداران بسیاری دارد، در این رابطه چنین می گوید:" روسیه و هم پیمانان آنها(ایران، آفریقای جنوبی(حبشه)، آفریقای شمالی(لیبی)، اروپای شرقی(جومر)، قفقاز) در خیل سپاهیان شر قرار دارند و این جنگ فراگیر و اتمی است و عده زیادی از بین خواهند رفت.

 

صهیونیست:
اما گروه مقابل نیروهای خیر هستند که همان حامیان اسرائیل هستند که به رهبری مسیح وارد جنگ می شوند و اینان دارای خصوصیتی ویژه هستند و آن اینکه حامل نور و خیر و خوبی هستند. اما نتیجه جنگ این است که مسیح، اولین ضربه را با سلاح های کشنده ی خود، بر نیروهای شر وارد می کند و این ارتش را از بین خواهد برد به گونه ای که گفته شده آنچنان حمام خونی به را افتد که تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.

در جایی دیگر جری فالول به طرز موذیانه و با زیرکی، با استفاده از برخی از روایات کتاب مقدس و البته با تفسیری شخصی با کمک ظن خود، از قول خداوند چنین عباراتی را بیان می کند:

"بیایید و قربانی که را برای شما آماده کرده ام، بخورید. به کوه های اسرائیل بیایید و گوشت بخورید و خون بنوشید! گوشت جنگاوران را بخورید و خون رهبران جهان را بنوشید که مانند قوچ ها و بره ها و گاوهای پرواری شده اند.
نهایتا جنگ آرماگدون با ایمان آوردن یهود به مسیح، به عنوان منجی ایشان، به پایان خواهد رسید، پس از آنکه دو سوم آنها در این نبرد از بین می روند. سپس مسیح، مومنان به خویشتن را همراه خود به آسمانها می برد و اینان از بالای آسمان درحالی که در راحتی و خوشی هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسیح به زمین بازمی گردند تا برای مدتی طولانی زندگانی سرشار از سعادت و آسایش را سپری کنند.

این بود قسمتی از وقایع آرماگدون که به اعتقاد مسیحیان و مکتب نوظهور صهیونیسم مسیحی به زودی رخ می دهد.

 

اما برای ما مسلمانان جهان و علی الخصوص شیعیان این داستان، داستان ساختگی است که به دست یهودیان و مسیحیان شکل گرفته ولی آیا به واقع این جنگ رخ می دهد؟!
برای پاسخ به این سوال ابتدا بهتر است که کمی اطلاعات و دانسته های خودمان درباره ظهور با هم مرور کنیم.
همه ما می دانیم که ظهور امام زمان، حضرت مهدی(عج) در روز 10 ماه محرم و روز عاشورا صورت می گیرد. اما قبل از آن در روز 23 ماه مبارک رمضان همان سال ندای ظهور حضرت بلند می شود( که فقط منتظران حقیقی آن را می شنوند).

امام جعفر صادق(ع) می فرماید:
قائم(عج) درود خدا بر او باد در شب بیست و سوم ماه رمضان، به نام (شریفش) ندا می شود و در روز عاشورا، روزی که حسین بی علی(ع) در آن کشته شد، قیام خواهد کرد. منبع: غیبة طوسی، صفحه 274 / بحارالانوار، جلد 52، صفحه 290

امام محمدباقر(ع)می فرماید:
گویا حضرت قائم(عج) را می بینم که روز عاشورا، بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل پیش روی او ندا می کند: بیعت برای خداست. پس زمین را پر از عدل می کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود. منبع: غیبة طوسی، صفحه 274 /کشف الغمه، جلد 3، صفحه 252/ بحارالانوار، جلد 52، صفحه 290

حضرت حجت(عج) پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) دو رکعت نماز به جا می آورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه خود را به گوش جهانیان می رساند و پس از معرفی خود، مردم را به بیعت دعوت می کنند.
"هل من ناصر ینصرنی" کیست که مرا یاری کند. امام زمان (عج) همانند امام حسین (ع)در صحنه ی کربلا، این جمله را 3 مرتبه فریاد می زنند. با این تفاوت که امام حسین(ع) در عین مظلومیت جوابی به جز سنگ و توهین های یزیدیان نشنید اما هنگامی که امام زمان ندای "هل من ناصر ینصرنی" را فریاد می زنند، تمام مردم حاضر لبیک کنان به سمت منجی خود می روند.

 

دجال:

در بعضی از روایات اشاره شده است که در آخرالزمان دجال خواهد آمد. منظور از دجال چیست؟ آیا در جامعه کنونی ما مصداق دارد؟

دجال از ریشه "دجل" به معنای دروغگوی حیله گر است. اصل داستان دجال در کتاب های مقدس مسیحیان است. (رساله یوحنا، بابا 2، آیه 18و22 ) در انجیل این واژه بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح باشند و یا "پدر و پسر" را انکار کنند، به عنوان دجال یاد شده است. به همین جهت در ترجمه انگلیسی کتاب های مقدس مسیحی، واژه آنتی کریست ( (Antichrist) یعنی ضد مسیح به کار رفته است.

در روایات زیادی از اهل سنت، خروج دجال از نشانه های برپایی قیامت دانسته شده است. (سنن ترمذی، ج 4، ص 507 - 519) در کتاب های روایی شیعه، تنها دو روایت در مورد خروج دجال به عنوان یکی از علائم ظهور حضرت مهدی(عج) آمده است. (کمال الدین صدوق، ص 525 و 526) که هیچ یک از آن ها از نظر سند معتبر و قابل قبول نیست . بنابراین از نظر منابع شیعی، دلیل معتبری بر اینکه خروج دجال یکی از علائم ظهور باشد، وجود ندارد اما در عین حال با توجه به روایات زیادی که در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اینکه اصل قضیه دجال به طور اجمال صحت داشته باشد، وجود دارد. البته حتی اگر اصل قضیه دجال صحت داشته باشد، بی تردید بسیاری از ویژگی هایی که برای آن بیان شده، افسانه به نظر می رسد.


پس اصل قضیه دجال امری محتمل و ممکن، می نماید. اکنون این سؤال مطرح است که مقصود از دجال چیست؟ درباره مصداق این واژه دو احتمال وجود دارد:

1. با توجه به معنای لغوی "دجال" مقصود از آن نام شخص معینی نیست، بلکه هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با تمسک به انواع اسباب حیله گری و نیرنگ درصدد فریب مردم باشد، دجال است.

براین اساس، دجال ها متعدد خواهند بود. وجود روایاتی که در آن سخن از دجال های متعدد رفته است، این احتمال را تقویت می کند. مانند: "قال رسول الله (ص): یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین رجالا(کنزالعمال 14، ص 200) پیش از خروج دجال، بیش از 70 دجال خروج خواهند کرد".

بنابراین احتمال، در حقیقت قضیه دجال بیانگر این مطلب است که در آستانه انقلاب امام مهدی(عج) افراد حیله گر برای نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلی، همه تلاش خود را به کار می گیرند تا با تزویر و حیله گری مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استواری رهبریش، دچار تردید سازند. اینکه در همین روایات تاکید شده است: هر پیامبری امت خویش را از خطر بر حذر داشته است،، خود تاییدی دیگر بر همین احتمال است که مقصود از دجال، هر شخص حیله گر و دروغ گویی است که قبل از خروج حضرت مهدی(عج) درصدد فریب مردم است.

2. دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان است.

استکبار با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی، صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد، سعی می کند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند. بر این اساس است که پیامبران امت های خود را از فتنه دجال بیم داده اند: "ما بعث الله نبیا الا و قد انذر قومه الدجال ...، (بحارلانوار، ج 52، ص 205) هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر آن که قومش را از فتنه دجال برحذر داشت، در حقیقت آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه حاکمیت طاغوت و استکبار جهانی برحذر داشته اند. پس احتمال می رود منظور از دجال با آن شرایط و اوصافی که در این روایات برای او شمرده شده، همان استکبار جهانی باشد، مثلا در اوصاف دجال گفته شده "کوهی از طعام و شهری از آب به همراه دارد" کنایه از امکانات عظیم و گسترده ای که استکبار در اختیار دارد.

 

سفیانی:

اخبار و روایاتی که گویای خصوصیات سفیانی و خروج او هستند، بدین ترتیب می‌باشد:

حتمی بودن خروج سفیانی:

امام صادق(ع) فرموده اند: "پیش از قیام قائم(ع) 5 علامت حتمی است: یمانی‌، سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه، و فرورفتن سرزمین بیداء" (کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص650)
سفیانی مردی از نسل ابوسفیان.

امیرالمؤمنین فرمودند: "فرزند خورنده جگرها، از وادی یابس خارج می‌شود …اسمش عثمان و پدرش عنبسه و از اولاد ابوسفیان است." (همان، ص651)

خصوصیات فردی سفیانی:
امام باقر(ع) در این رابطه می‌فرمایند: "سفیانی، سرخ رویی سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده، و هرگز مکه و مدینه را ندیده است و …"
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: "او چشم راست ندارد و در چشم چپش چیزی است که گویی آمیخته به خون است."(مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص965)

و از برخی روایات چنین استفاده می‌شود که وی مسلمان منحرفی است که کینه حضرت علی(ع) را به دل دارد. چنان که امام صادق(ع) می‌فرمایند: "گویا سفیانی را می‌بینم که در میدان کوفه جایگاه خود را گسترده، و منادی او فریاد می‌زند: هرکس سر شیعه علی بن ابی طالب را بیاورد‌، هزار درهم خواهد گرفت. همسایه به همسایه می‌جهد و گردنش را می‌زند و هزار درهم می‌گیرد. آگاه باشید که در آن روز حکومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود."(کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص273)

عقیده سفیانی:
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: "او با صدای بلندی فریاد می‌زند بین مشرق و مغرب، که صدایش را جن و انس و شیاطین می‌شنوند ـ نگارنده می گوید: به فرض صحت این روایت، ممکن است این عمل به وسیله رادیو و تلویزیون صورت بگیرد ـ و می‌گوید: ای دوستان من! به سوی من آئید، من هستم کسی که آفریده است، پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم."(مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص965)

مدت حکومت و محل مرگ سفیانی:
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در ذیل آیه شریفه "و لو تری إذا فزعوا فلا فوت" می‌فرمایند: "کمی پیش از قیام مهدی(ع) سفیانی خروج می‌کند؛ سپس به اندازه دوران حاملگی یک زن که 9 ماه باشد، حکومت می‌کند؛ لشکریان او به مدینه وارد می‌شوند، تا اینکه به "بیداء" می‌رسند، و خداوند آنها را در زمین فرومی‌برد."(تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ص648)

 

پایان پیام/

کد خبر 171745

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha