تبعید از ایران مانند مرگ است/ اصغر فرهادی مرا شکنجه می کرد

گلشیفته از فیلمبرداری فیلم درباره الی می‌گوید و این که فرهادی او را «شکنجه» می‌کرد و او را مجبور می‌کرد نیم ساعت در ساحل دریای خزر داد بزند و صبحانه آرد نخود بخورد تا صدایش در فیلمبرداری گرفته شود.

به گزارش خبرنگار شبستان، روزنامه گاردین در تازه ترین گزارش خود به روند خروج گلشیفته فراهانی، هنرپیشه ایرانی از کشور پرداخته و با دروغ پردازی حضور او در فرانسه را "تبعیدی ناخواسته" خوانده است، در این گزارش که نشان از بی اطلاع بودن گزارشگر از دلیل خروج این بازگیر دارد، او بزرگترین ستاره سینمای ایران خوانده شده که خروجش از کشور تبعیدی ناخواسته بوده است.

 

این روزنامه نوشته است: «[گلشیفته فراهانی] زمانی که [برهنه] در فیلمی فرانسوی ظاهر شد، از کشور تبعید و تبدیل به بهانه‌ای برای اختلاف در جامعه ایران شد»، این درحالی است که وی مدت ها قبل از این ماجرا از کشور خارج شد و پس از آن دیگر به کشور بازنگشت.

 

این گزارش اگرچه با ارایه اطلاعات واهی و بی اساس در پی تخریب چهره جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است، اما روایت ناشیانه این گزارشگر از «ماوقع» موجب شده که از لابلای مطالب آن پشیمانی و حسرت گلشیفته برای بازگشت به روزهای اوجش در ایران نمایان باشد:

 

در زیر مشروح این گزارش را می خوانید:

 

او بزرگترین ستاره سینمای ایران بود. اما زمانی که [برهنه] در فیلمی فرانسوی ظاهر شد، از کشور تبعید و تبدیل به بهانه‌ای برای اختلاف در جامعه ایران شد.

 

در ژانویه سال جاری با والدین گلشیفته فراهانی، هنرپیشه ایرانی که در خارج از کشور به سر می‌برد، در آپارتمان‌شان در تهران از سوی فردی تماسی تلفنی برقرار شد که می‌گفت یکی از مقامات دادگاهی عالی جمهوری اسلامی است. او بر سر پدر گلیشفته داد زد و به او گفت دخترش مجازات خواهد شد و (...) را بریده و در ظرفی قرار داده و به او تحویل خواهند داد.


چند روز قبل، فراهانی در ویدئویی سیاه و سفید همراه با «امیدهای جوان» سینمای فرانسه، که تعدادشان به 30 نفر می‌رسید، حاضر شد تا «سزارز» را تبلیغ کند. سزارز «اسکار فرانسوی‌ها» است و او در این مراسم بازی نقشی که در کمدی موفق «سی‌تو موئق، ژت‌تو» (اگر بمیری می‌کشمت!) داشت، نامزد دریافت جایزه شده بود.
 

در این تبلیغ از هر یک از هنرپیشگان خواسته شد یکی از لباس‌های خود را از تن خارج کنند تا «جسماً و روحاً» هنر خود را به نمایش بگذارند. فراهانی تصمیم گرفت [برهنه] خود را در معرض نمایش قرار دهد و در این حال گفت: «من به رویاهای شما تجسم می‌بخشم.» اما آنچه پس از این حادثه در ایران اتفاق افتاد مشابه زلزله‌ای فرهنگی بود.


او در حالی که سرش را در دستانش گرفته بود گفت: «فاجعه بود! دقیقاً نمی‌دانم چند میلیون نفر فردای آن روز نام مرا در گوگل تایپ کردند، نمی‌خواهم بدانم...» تابویی که غیرقابل تصور بود شکسته شده بود، آن هم نه توسط فردی که تشنه شهرت باشد بلکه توسط محبوب‌ترین و محترم‌ترین هنرپیشه کشور. شاید فراهانی در فرانسه تنها یکی از امیدهای 29 ساله کشور به حساب می‌رفت؛ اما در ایران زمانی که در 14 سالگی در فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی ظاهر شد، تبدیل به ستاره شد.


او پس از بازی در 18 فیلم بعدی تقریباً همتای گاربو، جین مورئو و آیرین باباس شده بود. او هنرپیشه‌ای با زیبایی و هوش فوق‌العاده بود که در کشوری که به سختی می‌توان به دنبال حقیقت بود، قربانی روراستی شده بود. او در "میم مثل مادر" در نقش زن حامله‌ای بازی کرد که در جنگ، شیمیایی شده بود و شوهرش او را ترک کرده بود و «هدیه‌ای از سوی خداوند» را در رحمش پرورش می‌داد. جمعیت شهری و روستایی ایران او را به عنوان قهرمانی روحانی پذیرفت.


گلیشفته، ستاره‌ای بدون تظاهر. مرجان ساتراپی، نویسنده کتاب پرسپولیس، و کارگردان فیلم «مرغ با آلو»، که گلیشفته نیز در آن حضور داشت، می‌گوید: «او تنها نماینده ایران نبود، او مادر ایران بود.» روزی که این ویدئو منتشر شد، به گفته او، آتش برپا شد. خبرگزاری غیررسمی فارس در تهران در مقاله‌ای به سرزنش او پرداخت و نوشت این تصاویر «چهره مشمئزکننده سینما را نشان می‌دهد.»


اما در گذشته چنین انتقادی نسبت به هنرپیشه‌ای صورت نگرفته بود، حتی اگر منجر به خشم رژیم نیز شده بود. از آن زمان به بعد زندگی او در خارج از کشور تبدیل به تبعید شد. فراهانی قبل از این ماجرا توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای عدم حفظ پوشش اسلامی در نمایش اولیه فیلم ریدلی اسکات به نام "بدنه دروغ" از بازی در ایران محروم شده بود.


او در این فیلم نقش مقابل لئوناردو دی‌کاپریو را بازی می‌کرد و اولین هنرپیشه‌ای بود که پس از انقلاب سال 1979 ایران در یک فیلم هالیوودی ظاهر می‌شد. این فیلم که از سی‌آی‌ای ـ که آخرین دولت منتخب مردم در ایران در سال 1953 را سرنگون کرد ـ طرفداری می‌کرد آیت‌الله‌ها را به خشم آورده و منجر شد گذرنامه او را باطل کنند.


وی چهار سال پیش در حالی که در خلال سرکوب قبل از انتخابات تحت فشار قرار گرفت، به فرانسه رفت . برایش جریمه‌ای به مبلغ 2 میلیون یورو قرار دادند که قادر به پرداختش نبود. زمانی که از پاریس در حمایت از جنبش شکست خورده سبز سخن گفت به او گفته شد دیگر به ایران باز نگردد.


آخرین تنبیهی که برای در نظر گرفته شد، سانسور آخرین فیلمی بود که او در ایران بازی کرد. این فیلم درباره الی نام داشت که اصغر فرهادی کارگردان آن بود. فرهادی نیز همانند بسیاری از افراد قبل از خود این سانسور را نادیده گرفت و نقش اصلی این فیلم را پذیرفت و امیدوار بود که ورق برگردد. اما این فیلم قبل از این که به نمایش درآید توقیف شد. اما در کمال تعجب رئیس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد پا در میانی کرد . فیلم به نمایش درآمد و جایزه خرس نقره‌ای فستیوال برلین را نیز از آن خود کرد. اما این ماجرا قبل از آن بود که او لباسش را کنار بزند و تبدیل به بهانه‌ای برای اختلاف در جامعه ایران شود.


احمدی‌نژاد دیگر هرگز او را نخواهد بخشید. اما فراهانی می‌گوید هرگز قصد شوکه کردن ایرانیان یا تحریک آنها را نداشته است. او گفت: «من از سیاست متنفرم. این کار من نیست. همیشه همین‌طور است کاری می‌کنی و ناگهان سیاسی می‌شود. می‌دانستم مشکل است. اما من اکنون در فرانسه زندگی می‌کنم و باید اینجا فعالیت کنم. بالاخره یا در اینجا هستم یا نیستم.


این مساله برای من و خانواده‌ام و کل جامعه ایران شوک‌آور بود. مساله خوب این است که بحثی به راه افتاد که در غیر این صورت هرگز پیش نمی‌آمد. من دیدم افرادی به من توهین می‌کردند، بعضی پاسخ آنها را می‌دادند و بعضی از من دفاع می‌کردند و بعضی دوباره به من توهین می‌کردند. درگیری‌های زیادی بین خانواده‌ها ایجاد شد. جوانان به ویژه افرادی که در این بحث‌ها شرکت می‌کردند و به ذات واقعی افرادی که با آنها سروکار دارند، پی بردند.» اما آسیب جانبی آن نیز گسترده بود.


پدر او، که همچون شیرمردی بود، کارگردان کمونیست تئاتر و در زمان شاه و آیت‌الله خمینی جزو مخالفان بود. او 5 روز نتوانست سخن بگوید و پس از این که مورد تهدیدهای متعدد قرار گرفت، روانه بیمارستان شد. «خیلی بد بود. این اولین باری بودکه آنها نتوانستند از من دفاع کنند. آتش چنان گسترده بود که دامن آنها را نیز گرفت. من باید بیشتر محتاط باشم. چون می‌دانم آنها را گروگان می‌گیرند... اما پس از مدتی به دلیل پیشینه پدرم ـ که خود را از طبقات پایین جامعه بالا کشید ـ احساسات آنها تغییر کرد. پدرم می‌ترسید من حمایت مردم را از دست بدهم. زیرا مردم برای او بسیار مهم بودند. او همه زندگی‌اش را برای مردم جنگید و همه چیز را فردای آنها کرد. اما پس از یکی دو ماه متوجه شد مردم بیشتر به من احترام می‌گذارند و خوشحال شد. آنها پس از مدتی به عروسی یکی از اقوام در مرکز تهران رفتند. همه حضار از همه نسل‌ها پیش آنها می‌رفتند و دستشان را می‌فشردند و می‌گفتند: «ناراحت نباشید، ما گلشیفته را دوست داریم.» ‌مادرم به گریه افتاد. «او زیبای ایران است» به همین دلیل است که من افتخار می‌کنم که یک ایرانی هستم. به ویژه زن ایرانی.


اما فراهانی می‌گوید نمی‌خواهد مانند «ژوان آرک» ـ قدیسه فرانسوی ـ ‌باشد که سابقه‌اش او را تحت‌تاثیر قرار دهد. تبعید مانند مرگ است. به عمق آن نمی‌توان پی برد تا زمانی که دچارش شوی. تمام دنیا می‌خواهد تو را در نقش قربانی ببیند و تو را به آن سو می‌کشاند زیرا دوست دارد بدبختی تو را نظاره کند. به همین دلیل است که فرانسوی‌ها در مورد حوادثی چون سوریه بسیار حساس هستند. مانند تماشای فیلم مستهجنی است که در تو این احساس را ایجاد می‌کند که از آنها خوشبخت‌تری، اما در واقع به آنها اهمیتی نمی‌دهند. آنها می‌گویند: «بیایید، ما از شما مراقبت می‌کنیم، سپس از شما سوءاستفاده می‌کنند و به شما پاسپورت نمی‌دهند. من تنها یک هنرپیشه هستم و می‌خواهم فعالیت کنم.» بسیاری می‌گویند او از فرانسه تقدیر می‌کند.


«برای اولین بار در زندگی خوشحالم که زن هستم. پاریس شما را از هر گناهی که فکر می‌کنید به خاطر زن بودن مرتکب شده‌اید رها می‌سازد، شما را پاک می‌کند و احساس آزادی می‌کنید.» او روسری سفیدی را دور شانه‌هایش قرار می‌دهد و می‌گوید: «این دوست قدیمی من است، بزرگترین مشکل هنرپیشگان زن ایرانی، دولت نیست بلکه دنیای بیرون است که تصور می‌کند ما با روسری از شکم مادر زاییده می‌شویم. به لیلا حاتمی نگاه کنید. معمولاً پس از برنده شدن در مراسم اسکار (برای فیلم جدایی فرهادی) پیشنهادهای کار زیادی به یک هنرپیشه ارایه می‌شود، اما پیشنهادی به او نشده است در حالی که او قادر است به چهار زبان صحبت کند.»


اما فراهانی تسلیم نشده است. او دو فیلم را در کارنامه خود دارد که پاییز امسال در فرانسه به نمایش درمی‌آید و در فیلم" جاده‌ای در آمریکا" همراه با سی نامیلر بازی می‌کند و در فیلم "سنگ صبور" عتیق رحیمی نیز نقش دارد که از رمان خودش که برنده جایزه گون کورت است، اقتباس شده است. این رمان درباره زنی افغانی است که از شوهرش دفاع می‌کند. ساتراپی، فراهانی را با الیزابت تیلور در نقطه اوج هنرپیشگی‌اش مقایسه می‌کند. او می‌گوید گلیشفته نسبت به تیلور هنرپیشه بهتری است.


او باهوش‌تر، بامزه‌تر و راحت‌تر است. او فردی است که با وجود گذراندن دوران کودکی‌اش با پیانو به کنسرواتوار وین جواب رد داد. زیرا پدرش، در مورد هنر عقیده اصولگرایانه دارد. گلیشفته از فیلمبرداری فیلم درباره الی می‌گوید و این که فرهادی او را «شکنجه» می‌کرد و او را مجبور می‌کرد نیم ساعت در ساحل دریای خزر داد بزند و صبحانه آرد نخود بخورد تا صدایش در فیلمبرداری گرفته شود. به دلیل ضربه‌ای که بازیگر دیگر در خلال فیلم به او وارد کرد، پرده گوشش سوراخ شد اما کارگردان اجازه نداد تا انتهای روز بعد و پایان فیلمبرداری به بیمارستان برود.


آنها دیگر از آن زمان با هم صحبت نکردند. فرهانی می‌گوید: «او دست من است اما نمی‌تواند با من صحبت کند. او از ایران خارج می‌شود و دوباره برمی‌گردد. اما من الان شیطان هستم. شک یکی از ابزار کنترل آنهاست.» او می‌گوید: «من از هر فیلمی که بازی کردم زخمی در بدن دارم.» و آستین و شلوارش را بالا می‌زند تا آنها را به من نشان دهد.» آنها بدتر از سگ با تو رفتار می‌کنند. تو باید مانند برده کار کنی تا آنها را خشنود کنی. اوضاع باید این گونه باشد. باید در هر فیلمی احساس کنی که کار آخر توست.»

 

پایان پیام/

کد خبر 170987

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha