خبرگزاری شبستان: ولایت فقیه مفهومی است که اسلامی بودن یک حکومت و حرکت کردن جامعه در مسیر قرآن و عترت (ع) با آن معنا می یابد. ضرورت واکاوی این مفهوم که از دوران غیبت امام عصر (عج) بروز و ظهور یافته و امروز تنها در نظام اسلامی ایران تجلی حقیقی دارد در سلسله مباحثی از زبان آیت الله مصباح یزدی مطرح می شود.
در مطلب قبل گفتیم که جامعهِ بدون حکومت به هرج و مرج و اختلال نظام میانجامد و این عقلاً مذموم و غیرقابلقبول است. اگر مسئول حکومت، معصوم باشد لازمهاش این است که هم در فهم قانون خطا نکند هم تحت تاثیر هواهای نفسانی و منافع شخصی قرار نگیرد و هم در تشخیص مصالح جامعه برای صادر کردن دستورات اجرایی خطا نکند. این حکومت ایدهآلی است که بهتر از آن امکان ندارد اما وقتی دسترسی به امام معصوم نبود باید به کسی رجوع کرد که نزدیکتر و شبیهتر به امام معصوم صلواتاللهعلیه است.
اما ممکن است کسی بگوید: خدای متعال مسأله حکومت را به خود مردم واگذار کرده است و دیگر لازم نیست قوانین حکومتی را خدا بیان کند یا مسئول حکومتی را خدا تعیین کند، بلکه، بسیاری از امور جامعه را خدا به عقل خود مردم واگذار کرده است.
قبل از بیان این بحث، بهتر است درباره این شبهه و همینطور شبهاتی که درباره مقدمات دیگر مطرح میشود؛ در بحثهای فقهی، گاهی فقها در استدلالاتشان به خصوص در معاملات و مکاسب و مسایل اجتماعی مطرح میکنند که اگر اینطور باشد لازمهاش اختلالنظام است. این گویا محکمترین دلیلی است که دیگر بعد از این نمیشود حرفی زد. اگر چیزی به اختلالنظام منجر بشود بدیهی است که باطل و محکوم است؛ البته از نظر فلسفی میشود استدلال کرد که اگر چنین چیزی رخ داد، چهطور میشود. همانطورکه درباره اصل خدا هم میشود سؤال کرد که اگر خدا نباشد چهطور میشود؟
اجمالاً همه ما میدانیم و از مسلمات فقه و حتی میشود گفت از ضروریات فقه است که اگر چیزی منجر به اختلالنظام شود، قطعاً از نظر شرع مردود است. احتمال قبول هم درباره آن نمیشود داد، یا اینکه کسی تصور کند که چون این مسأله عقلایی است و مردم خودشان میفهمیدند دیگر لازم نبوده شرع به بیان این موضوع بپردازد و این نیاز را برطرف کند.
برای بدیهیات عقلی نیز حکم شرعی لازم است
برای پاسخ به این شبهه باید به دو نکته توجه کرد: اولا اگر گفتیم چیزی عقلا بدیهی است و لازم نیست شرع بیان کند، معنایش این نیست که آنجا حکم شرعی وجود ندارد. در فقه شیعه بهویژه بر اساس مبنای اصولیین در هر موردی و درباره هر موضوع فردی یا اجتماعی حکم شرعی داریم. اگر عقل در آنجا یک قضاوت قطعی دارد، ما از راه حکم عقل، حکم شرع را کشف میکنیم.
بسیاری از موضوعات باب برائت در رسائل و بسیاری از کتابهای دیگر به استناد همین ادله عقلی تبیین شده است. وقتی میگوییم در اینجا واجب نیست، حرام هم نیست یعنی مباح است. این یک حکم شرعی است که از راه دلیل شرعی به دست میآید.
این مرتکز در اذهان ماست که از نظر شارع هر چیزی یکی از احکام خمسه تکلیفیه را دارد. بعضی از این احکام را چه واجب، چه حرام،؛ چه مباح، میشود از راه دلیل عقلی کشف کرد و هر جا که دلیل عقلی داریم بدینمعنا نیست که شارع حکمی ندارد، بلکه معنایش این است که حکم شارع را ما از دلیل عقلی کشف کردیم. این نزد فضلا و علما مشهور است که احکام شرعی را گاهی از ادلة عقلی و؛ گاهی از ادلة نقلی استنباط میکنند. اینجا هم وقتی ما استناد میکنیم که طبق حکم عقل، حکومت لازم است والا اختلال نظام پدید میآید و اغراض شارع مقدس و مصالح مردم تأمین نمیشود، بدینمعنا است که از راه این حکم عقل کشف میکنیم که شارع راضی نیست. یعنی وجود حکومت واجب است و لازم است برای برقراری حکومت حق اقدام شود.
شبهه ای واهی...
این شبهه که اسلام به طور کلی کاری به حکومت ندارد یا چون حالا در زمان غیبت هستیم حکومت به خود مردم واگذار شده است و خودتان هر کاری میدانید، انجام دهید و... این یک شبهه بسیار واهی است که فکر نمیکنم کسی که با مبانی فقهی آشنا باشد به این شبهه اعتنا کند.
ضرورت حکومت قابل تشکیک نیست
در پاسخ استناد میکنیم به اینکه از نظر شارع، وجود حکومت برای جامعه لازم است. این مسأله در روایات هم تأییدات زیادی دارد. در نهجالبلاغه امیرالمومنین (ع) میفرماید:«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»1؛ حتی اگر امیر صالحی هم نبود امیر فاجر باید باشد و وجودش بهتر از نبود آن است. پس این اصل که حکومت برای جامعه ضرورت دارد، قابل تشکیک نیست و شک قابل اعتنایی در آن وجود ندارد؛
اینها اصول مسلمی است که در مباحث دینی، تشکیک درباره آن خارج از عرف محاوره و سیره عقلا است؛ پس این مقدمه را ما به عنوان یک مقدمة قطعی تلقی میکنیم که حکومت برای جامعه ضرورت دارد و شارع مقدس راضی به نبودن حکومت نیست، و از اینجا کشف میکنیم که بر وجوب برقراری حکومت حق، حکم شرعی داریم.
بهترین نوع حکومت با حضور معصوم (ع) است
مسأله دوم این بود که بهترین شکل حکومت، حکومت معصوم (ع) است. گفتیم که اگر حکومت حق چه در زمینه قانونگذاری و صادر کردن مقررات حکومتی یا به اصطلاح احکام سلطانیه ـ که اصل آن از فقهای اهل تسنن است ـ به وسیله پیغمبر و امام معصوم اداره شود، بسیار ایدهآل است، و این را هم عقل به خوبی میفهمد و هم هیچ عاقلی درباره آن تشکیک نمیکند.
اما اگر بنابر اصل تنزل تدریجی این مرتبه به طور کامل قابل استیفا نبود باید به مرتبه بعدی آن اکتفا کرد و نمیشود گفت یا صد یا هیچ. نمیتوان در مسایل اجتماعی و در استیفای مصالح مردم گفت: یا همه یا هیچ! اگر همه نبود باید آن چیزی که اقرب به همه است، استیفا شود. اکنون که به امام معصوم دسترسی نداریم، باید کسی حاکم بشود که اقرب به امام معصوم (ع) باشد.
می توان از روش دموکراسی هم بهره گرفت
کسانی شبههای را القا کردهاند (حالا یا به عنوان یک سؤال فقهی یا سؤال علمی) کسانی گفتهاند: ما قبول داریم که در زمان غیبت و زمان عدم دسترسی به امام معصوم، باید سعی کرد هرچه اقرب به نظر و رفتار امام معصوم است تحقق پیدا کند، اما این دو راه دارد: یکی اینکه یک نفر در رأس حکومت قرار بگیرد و او حکم صادر کند و نظر او معتبر باشد. یک راه دیگر هم این است که شورایی برای این کار تعیین بشود. چند نفر بنشینند با هم در هر مسألهای فکر کنند و نظر بدهند و حاصل نظر آن جمع اعلام بشود. اگر اتفاقنظر شد که بهتر، اطمینان بیشتری حاصل میشود، اما اگر اتفاقنظر نبود همان کاری که همة؛ عقلا میکنند یعنی روش دموکراسی و اخذ به نظر اکثریت ملاک باشد. این هم یک راه است و شاید هم راه بهتری باشد برای اینکه وقتی چند نفر مسألهای را بررسی میکنند چه بسا اتفاقنظر و اعتماد بیشتری حاصل بشود.
شایان ذکر است، مطالب مرتبط با ولایت فقیه از لسان آیت الله مصباح یزدی به صورت هفتگی در سرویس اندیشه خبرگزاری شبستان منتشر می شود و علاقه مندان به این بحث می توانند با جستجوی موضوعی از طریق واژه ولایت فقیه در این سرویس سلسله مطالب مرتبط با این موضوع را دنبال کنند.
ادامه دارد/
نظر شما