کشف انسان اصلی ترین کوشش فلاسفه شرق و غرب در طول تاریخ بوده است

می توان انسان و جهان را دو آئینه متقابل دانست که در یکدیگر انعکاس می یابند و در نتیجه بر اساس نوعی علم مناظر که به ناچار نقطه گریز آن تا بی نهایت کشیده شده، آن دو مرتبه ای از درجات وجودی خود را نمایان می کنند.

کریم مجتهدی، چهره ماندگار فلسفه در مورد جایگاه انسان در فلسفه اسلامی و تفاوت آن با فلسفه غرب به خبرنگار شبستان گفت: ما انسان را به شیوه های مختلف می شناسیم؛ هرچه بیشتر راجع به انسان فکر می کنیم چیزهای بیشتری از او شناخته می شود، چون انسان ناشناخته است.
وی افزود: یکی از کوشش های اصلی هر فیلسوفی در شرق و غرب عالم این بوده که انسان را کشف کند. «من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا می روم؟ و ...» اصلی ترین سؤالاتی بوده که همه فیلسوفان درباره آن به بحث و بررسی پرداخته اند.
مجتهدی شناخت انسان توسط خود به طور مستقیم را صحیح ندانست و اظهار کرد: تعاریفی که دکارت و ابن سینا در این سعی و تلاش ارائه دادند برای من قانع کننده نیست.
استاد فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به اینکه تعریف «انسان، حیوان ناطق است» مشهورترین تعریف ارائه شده برای انسان است، بیان کرد: آیا ناطقیت موجود در این تعریف حیوانیت را نفی می کند؟ دیدگاه های مختلفی در این باره ارائه شده و یکی از اندیشمندان ایتالیایی می گوید: این تعریف سعی دارد حیوانیت انسان را نفی کند. بنابراین انسان نمی تواند با این تعریف خود را بشناسد.

 

انسان نمی تواند به خود ببالد
وی تصریح کرد: بنابر سنت ادیان ابراهیمی، انسان نمی تواند خیلی به خودش ببالد، چون به خاطر عقل و اراده خود از بهشت طرد شده است. از این لحاظ برخی از فیلسوفان و اندیشمندان نیز همین مسأله را طرح کرده اند و انسان را به خاطر بالیدن به عقل و اراده سرزنش کردند.
استاد فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان این مطلب که انسان قابلیت هایی دارد که با آن باید بتواند خود را بشناسد، عنوان کرد: حرکت جوهری، امکان استکمال جهان را نشان می دهد.
وی ابراز کرد: شاید بتوان انسان و جهان را به مانند دو آئینه متقابل تصور کرد به نحوی که در یکدیگر انعکاس می یابند و در نتیجه بر اساس نوعی علم مناظر که به ناچار نقطه گریز آن تا بی نهایت کشیده می شود، آن دو به توازی، مرتبه ای از درجات وجودی خود را نمایان می سازند.

مجتهدی ادامه داد: بنابراین باید طیفی از سلسله مراتب شناختی را قائل شد که اندکی به سبک افلاطون و سنت اشراقیون، با نوعی سلسله مراتب وجودی نیز مطابقت دارد. بی مورد نیست که سهروردی، راوی رساله عقل سرخ با نوعی فراروی مستمر، فقط در مراحل پایانی سیر و سلوک خود تا حدودی با مشخصات اصلی چهره خویش آشنا می شود.

وی ادامه داد: در فلسفه استعلایی کانت نیز در جهان غرب، «من» به عنوان فاعل شناسا و فاعل اخلاقی ـ برخلاف «فکر می کنم» دکارت ـ وحدت و هویت خود را فقط با توجه به «غیر من» می تواند دریابد، همان طور که عینیت خارجی را نیز انحصارا با ارجاع به «من» تثبیت می کند.

 

درون ذات بدون برون ذات محتوایی ندارد

مجتهدی بیان کرد: از این لحاظ با تعمیم یکی از اصول فلسفه استعلایی کانت می توان گفت «درون ذات» بدون توجه به «برون ذات» بی محتوا و متقابلا برون ذات بدون رجوع به درون ذات نابینا خواهد بود. منظور اینکه اگر متقابلا انفس و آفاق در یکدیگر انعکاس نیابند، در مورد هیچ یک از آن دو، شناسایی معتبری به دست نمی آید.

استاد دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: در کل می توان تصور کرد که اعتقاد به حرکت جوهری در نظام فکری صدرالمتأهلین نیز به چنین نتیجه ای می رسد و حتی بر حسب نظرگاه ملاصدرا می توان نشان داد که انسان و جهان هر یک به نوبت عالم صغیر و عالم کبیر می شوند و فقط بر اساس انعکاس آنها در یکدیگر است که ابعاد نامتناهی آن دو، اگرچه به نحو تام شناخته نمی شوند، ولی در هر صورت باز دست کم تصوری از آنها، نزد انسان سالک و جهانی که در آن سیر می کند، ممکن به نظر می آید.

پایان پیام/

 

کد خبر 169710

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha