خبرگزاری شبستان : در یادداشت های قبل به موضوع عدالت اشاره شد. یکی از محبوب ترین مسائل در حوزه مهدویت موضوع عدالت و تشکیل دولت عدل و داد است. شیخ صدوق از احمد بن اسحاق قمى که از بزرگان علما و روات است، به سند خود نقل نموده که روزى به خدمت امام عسکرى(ع) شرفیاب شدم و قصد داشتم از امام بعدى سئوال کنم ولى قبل از اینکه سوال خود را مطرح کنم امام عسکری(ع) فرمود:
اى احمد هرگز زمین خالى از حجت خدا نمىشود و بهوسیله آن خیرات و برکات نازل مىگردد و بلاها دفع مىگردد، عرض کردم امام بعد از شما کیست؟ به داخل منزل رفت و چون بیرون آمد، پسرى 3 ساله بسیار جذّاب در دست حضرت بود. امام فرمود: چون خیلى پیش ما عزیز هستى، این فرزند که همنام جدش مىباشد به تو نشان دادم و این زمین را پراز عدل و داد خواهد کرد، عرض کردم علامت امامت ایشان چیست؟ ناگاه دیدم که آن طفل لب به سخن گشود و با کلام فصیح فرمود:
أنَا بَقیةُ اللَّهِ فی الأرضِ أَنا الْمُنْتَقِمُ وَأَنا الْمَهدی وَأَنا الْقائِمُ بِإذنِ اللَّهِ وَأَنا الْخاتَمُ وَانا الَّذی أمَلاءُ الْأرض قِسْطاً وَعَدلًا بَعدَ ما مُلِئَتْ ظُلماً وَجَوراً.
حضرت زمانی ظهور خواهند کرد که زمین مملوء از ظلم، جور و ستم شده است و او با ظهورش زمین را مملوء از قسط و عدل خواهد کرد.
عدالت چیست؟
شاید چندان احتیاج به تعریف نداشته باشد. افراد بشر کم و بیش ظلم را مىشناسند، تبعیض را مىشناسند؛ عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطه مقابل تبعیض است؛ و به عبارت دیگر: افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیت هایى که مىکنند و استعدادهایى که از خود نشان مىدهند، استحقاق هایى پیدا مىکنند؛ عدالت عبارت است از اینکه آن استحقاق و آن حقى که هر بشرى به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه مقابل ظلم است که آنچه را که فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند، و نقطه مقابل تبعیض است که دو فرد که در شرایط مساوى قرار دارند، یک موهبتى را از یکى دریغ بدارند و از دیگرى دریغ ندارند... عدالت خودش واقعیت دارد چون حق واقعیت دارد. حق از کجا واقعیت دارد؟ حق از متن خلقت گرفته شده است. چون خلقت واقعیت دارد، هر موجودى در متن خلقت یک شایستگى و یک استحقاق دارد. انسان به موجب کار و فعالیت خودش استحقاقهایى را به وجود مىآورد، و عدالت هم که عبارت است از اینکه به هر ذى حقى حقش را بدهیم معنى پیدا مىکند. آن حرفها حرفهاى موهومى است.
آیا عدالت خواهى فطرى است؟
آیا در نهاد بشر تمایل به عدالت هست یا نیست؟ بشر یک چیزهایى را به حکم نهاد و فطرت خودش مىخواهد، یعنى هیچ دلیلى [بر خواستن آنها] ندارد جز ساختمان جسمى و روحىاش. مثلًا شما در این جلسه محترم شرکت مىکنید، این کتیبههاى زیبا را مىبینید، این "لاإله إلاالله" را در وسط مىبینید، در طرف راست "محمدرسول الله" را مىبینید، در طرف چپ "علىٌّ ولىُّ اللَّه" را مىبینید، یک ستاره مشکى به عنوان نشانهاى از عصمت کبرى فاطمه زهرا(س) مىبینید، اسم 12 معصوم دیگر را مىبینید، آیات قرآن را که همه، شعارهاى اسلام است مىبینید، کلام پیغمبر را مىبینید، کلام امیر المؤمنین را مىبینید، کلام امام حسین(ع) را مىبینید، هر کدام با قرینه مخصوص؛ کاشیهاى زیبا را مىبینید، خط زیبا را مىبینید، حظ مىکنید و خوشتان مىآید، چرا؟ چه کسى شما را مجبور کرده است که خوشتان بیاید؟ هیچ کس مجبور نکرده است؛ به دلیل اینکه زیباست خوشتان مىآید. در نهاد هر انسانى این قوه قرار داده شده است که وقتى در مقابل زیبایى قرار مىگیرد تحسین کند. این دیگر نمىخواهد قانون برایش وضع کنند یا یک زورى بر انسان اعمال شود. این در نهاد انسان است.
اینجور چیزها را مىگویند، امورى که در نهاد بشر است. علم دوستى و خیلى چیزهاى دیگر در نهاد بشر است. آیا میل به عدالت، یعنى میل به عادل بودن و علاقه به عادل بودن دیگران و لو انسان خودش منفعتى نداشته باشد، و به عبارت دیگر میل به عادل بودن خود بشر و عادل بودن اجتماع، قطع نظر از هر منفعتى که انسان در عدالت داشته باشد، جزء مطلوبهاى بشر است و در نهاد بشر چنین چیزى هست یا نیست؟"
...نظر اسلام نسبت به مقوله عدالت چیست ؟ چرا عملا بشریت از عدالت گریزان شده است؟ از نظر شهید مطهری "اگر مىبینى بشریت امروز از عدالت گریزان است ( چون) هنوز به مرحله کمال نرسیده است. در نهاد بشر عدالت هست. اگر بشر خوب تربیت شود، اگر زیردست مربى کامل قرار گیرد، مىرسد به جایى که خودش واقعا عدالتخواه بشود، واقعا عدالت جمع را بر منفعت فرد خودش ترجیح بدهد و همینطور که زیبایى را دوست مىدارد عدالت را دوست داشته باشد؛ بلکه عدالت، خودش از مقوله زیبایى است ولى زیبایى معقول نه زیبایى محسوس".
"بسیارى از افراد بشر خیال مىکنند که مسأله ظهور حضرت حجت (عج) یک امرى است مساوى با انحطاط دنیا و بازگشت بشر به تقهقر. قضیه برعکس است، رُقاء فکرى و اخلاقى و علمى بشر است، به حکم همه شواهد و ادلّهاى که از دین به ما رسیده است. همان دینى که موضوع ظهور حضرت حجت را و عدل کلى را براى ما ذکر کرده است اینها را هم ذکر کرده است. در حدیث اصول کافى است که وقتى آن حضرت ظهور مىکند خداى متعال دست خود را بر سر افراد بشر مىکشد و عقل افراد بشر افزون مىشود، فکر و عملشان زیاد مىشود. وقتى که وجود مقدس او ظهور مىکند دیگر گرگ و گوسفندى در دنیا وجود ندارد، حتى گرگها با یکدیگر در صلح و صفا زندگى مىکنند؛ کدام گرگ ها؟ آیا همان گرگهایى که در بیابان زندگى مىکنند؟ یا گرگ هاى افراد بشر؛ یعنى گرگ دیگر طبیعت گرگى ندارد، طبیعت گرگى از گرگ گرفته مىشود".
برگرفته از مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج 18 مجموعهآثار، ص 155
پایان پیام/
نظر شما