عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی

آیت الله مرعشی نجفی نقل می کند که پرسیدم: "نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟ » فرمودند: "عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی" . . .

خبرگزاری شبستان: آیت الله مرعشی نجفی نقل می کند: در ایام تحصیل علوم دینی در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایم بقیه الله الاعظم (عج) داشتم. با خود عهد کردم که 40 شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که به فیض زیارت جمال آقا صاحب الامر(ع) نایل شوم. تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم بر حسب اتفاق در این شب هوا بارانی شد و حرکتم از نجف به تاخیر افتاد. نزدیک مسجد سهله خندقی بود هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت به ویژه از زیادی راهزنان و دزدها ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم شد. برگشتم به عقب شخصی را دیدم که نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید، سلام علیکم. ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم. تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شب متوجه سیادت من شده و آن حال من از این مطلب غافلگیر بودم به هرحال سخن می گفتیم و می رفتیم که از من سوال کرد قصد کجا داری؟

 

گفتم مسجد سهله فرمود: به چه جهت؟ گفتم به قصد تشرف و زیارت ولی عصر(عج) مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان رسیدیم. داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند. احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا فرمودند: سید تو گرسنه ای چه خوب است شام بخوریم. پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد. مثل اینکه در آن 3 قرص نان و 3 خیار سبز تازه بود (آن وقت چله زمستان بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را از کجا آورده است) طبق دستور آقا شام خوردم سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. وقتی داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آن آقا اقتدا کردم. بعد از آنکه اعمال تمام شد آن بزرگوار فرمودند: ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی؟ یا در همین جا می مانی؟ گفتم: می مانم. وقتی در وسط در مقام امام صادق(ع) نشستم. به آن آقا گفتم آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل دارید که آماده کنم؟ در جواب کلام جامعی فرمودند: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم. این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت. به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد. به هرحال این نشست نزدیک به 2 ساعت طول کشید و این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم.

1- در رابطه با استخاره سخن به میان آمد آن آقا فرمود: ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟ گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم: استخیر الله برحمته خیرهً فی عافیه پس مقداری از تسبیح را گرفته و می شمارم اگر 2 تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است. فرمودند: برای اینگونه استخاره باقیمانده ای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فورا حکم به خوبی استخاره نکنید. بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید. اگر زوج باقی ماند کشف می شود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی باقی ماند کشف می گردد که استخاره اول میانه است. به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهم اما به مجرد این قول تسلیم شدم و درعین حال هنوز متوجه نیستم که این آقا کیست؟!

2- ازجمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود . بعد از نماز صبح سوره یس و بعد از نماز ظهر سوره نباء و بعد از نماز عصر سوره عصر و بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک .

3- دیگر این که تاکید فرمودند 2 رکعت نماز بین نمازهای مغرب و عشا که در رکعت اول هر سوره ای که خواستی می خوانی و در رکعت دوم , بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی .

4- تاکید فرمودند که بعد از نمازهای پنج گانه این دعا را بخوان : "اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشه الصدر و وسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین"

5- و تاکید فرمودند بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه به ویژه رکعت آخر "اللهم صل علی محمد و آل محمد و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم"

6- در تعریف و تمجید از کتاب شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمودند: "تمام آن مطابق با واقع است، مگر کمی از مسائل آن"

7- تاکید فرمودند بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن بر شیعیانی که وارث ندارند یا دارند ولی یادی از آنها نمی کنند.

8- تاکید فرمودند بر اینکه تحت الحنک را زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن.

9- تاکید فرمودند بر زیارت سیدالشهداء(ع).

10- دعا کردند در حق من و فرمودند: "خداوند تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد"

11- پرسیدم: "نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟ » فرمودند: "عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی"

و نیز پرسیدم :«نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستندیا نه ؟» فرمودند: "تمام آنها از تو راضی اند و در باره ات دعا می کنند."

استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف، دعا فرمودند.

در اینجا مطالب دیگر است که مجال بیان آن نیست.

پس خواستم از مسجد به جهت حاجتی بیرون روم،, آمدم نزدیک حوض که به ذهنم رسید: چه شبی بود و این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟! شاید همان مقصود و معشوقم باشد. تا به ذهنم این معنا خطور کرد، با اضطراب برگشتم ولی آن آقا را ندیدم و کسی در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آن آقا امام زمان(عج) را زیارت کرده ام و غافل بودم. مشغول گریه شدم و همچون دیوانه تا صبح اطراف مسجد گردش می نمودم. چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
 

 پایان پیام/

کد خبر 166269

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha