به گزارش خبرگزاری شبستان، گزیده سرمقاله های امروز اول شهریور برخی از روزنامه ها به شرح زیر است:
کیهان:
روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود با عنوان تل آویو چه خبر است؟ به قلم محمد ایمانی به تحلیل اسرائیل و جنگهای پیش رو پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
وزیر دفاع و نخست وزیر اسرائیل فیگور جنگ گرفته اند. مقام های دیگری هم که در تل آویو با جنگ مخالفت می کنند، در واقع کمک می کنند تا این فیگور هر چه واقعی تر به نظر برسد. سران تل آویو میان مردم ماسک توزیع می کنند و پیامک های آزمایشی هشدار درباره حملات موشکی به آنها می فرستند و تعداد کشته ها در صورت اقدام تلافی جویانه ایران را در انظار عمومی محاسبه می کنند. تل آویو واقعاً چه خبر است؟ آیا آنها از عهده جنگ با ایران برمی آیند؟ آخرین تلقی غرب از پدیده ای به نام اسرائیل چیست؟ و کدام سناریو در پشت طبالی جنگ خوابیده است؟
1- هر چند که متن گزارش سرّی کمیته وینوگراد درباره جنگ 33 روزه منتشر نشد، اما در نسخه ویرایش شده و منتشره، چند جمله کلیدی وجود دارد. کمیته وینوگراد 17 سپتامبر 2006 (26 شهریور 1385 - یک ماه پس از جنگ 33 روزه) آغاز به کار کرد و 8 ماه بعد، پس از مصاحبه با 70 مقام سیاسی و نظامی از جمله ایهود اولمرت نخست وزیر وقت، گزارش مقدماتی خود را در 13 مارس 2007 (10 اردیبهشت 1386) منتشر کرد. 6 ماه بعد، گزارش مفصل تری منتشر شد که البته موارد سرّی از آن حذف شده بود. این گزارش فراتر از اعلام شکست ارتش اسرائیل، از یک فاجعه خبر می دهد. «رهبری سیاسی در جنگ 33 روزه دچار بحران و سردرگمی بود. اولمرت مسئول اصلی شکست در جنگ است. با وجود طراحی و هماهنگی 4 ماهه، این جنگ فاقد طرح روشن و راه کارهای جایگزین بوده است. هماهنگی و تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل در جریان بود، وجود نداشته است. ارتش اگرچه با برنامه ریزی قبلی وارد جنگ شد اما با سردرگمی رفتار کرد. دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. ما در برابر حملات موشکی حزب الله ناتوان بودیم. تصمیم استراتژیکی وجود نداشت».
رسالت:
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان زمینههای خطای در تحلیل به قلم محمد مهدی انصاری به تحلیل خطا در سیاست پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
«امر سیاسی» و مفاهیم مرتبط به آن و اساساً مفهوم سیاست چه در عرصة نظر و چه در حوزة عمل، غامض و پیچیده و سیال است و درک موضوعات و تحلیل ابعاد سیاسی و اجتماعی با دشواریهای بسیاری همراه است. این ابهام و ایهام در دنیای کنونی که عصر پیچیده شدن ذهن و درک بشر و عصر تبادل سریع اطلاعات و ارتباطات انسانی است، مضاعف شده و چه بسا نخبگان و گروههای مرجع اجتماعی را نیز از درک عمیق وتحلیل دقیق مسائل روز و جاری اطراف خود ناتوان ساخته است. با تصور چنین شرایطی، یکی از گرفتاریها و منبع بسیاری از جنگها و تظلمات و سوء تفاهمات بشری، موضوع «خطای در تحلیل» و اشتباه در فهم حقیقی مناسبات و معادلات قدرت و سیاست است. امروزه به دلیل وجود رسانههای متعدد و پیشرفتهای تکنولوژیک از یکسو و تکاپوی لابیهای قدرتمند و اشکال جدید جنگ و منازعة نرم، عرصة سیاست چه در سطح خرد و چه در سطح کلان پیچیدهتر، راز آلودتر و سیالتر شده و امکان فهم مباحث را با اعوجاجات و اشتباهات بیشتری همراه کرده است.
تهران امروز:
روزنامه تهران امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان آزمون عملی «عدم تعهد»به قلم سیدجواد سیدپور به تحلیل اجلاس عدم تعهد و استفاده از این فرصت پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
سال 1954 میلادی نطفه جنبش عدم تعهد در باندونگ اندونزی در شرایطی بسته شد که دو سالی از کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد 1332 علیه دولت وقت ایران می گذشت و متعاقب آن ایران رسما در جرگه متحدین آمریکا قرار گرفت به همین دلیل ایران عملا نتوانست در زمان تشکیل این جنبش حضورداشته باشد اما نقش نداشتن ایران درتشکیل این جنبش به معنای موثر نبودن درشکل گیری «عدم تعهد» نبود چرا که ازچند سال قبل نهضتی در ایران حول ملی کردن صنعت نفت شکل گرفت که اساس آن برعدم وابستگی به غرب و شرق بود که این رویکرد به سیاست «موازنه منفی» مشهورشد. در آن زمان شوروی کمونیستی استدلال می کرد چون امتیاز نفت خوزستان به غرب و در رأس آن انگلستان واگذار شده ، لذا نفت شمال ایران هم میبایستی به آن کشور تعلق گیرد تا «موازنه مثبت» میان غرب و شرق در یکی از حوزه های تلاقی دو قدرت، یعنی بلوک غربی و بلوک در حال شکل گیری شرق کمونیست، ایجاد شود.
مجلس وقت ایران اما با رهبری کسانی چون دکترمحمد مصدق و آیت الله کاشانی برسیاست موازنه منفی تاکید داشتند. اساس سیاست موازنه منفی بر این محوراستواربود که اعطای امتیاز نفت جنوب به انگلیس به مثابه آن است که دست یک فرد از بدنش جدا شده باشد و برای ایجاد موازنه نمی توان گفت که دست دیگر فرد را قطع کرد بلکه باید عضو قطع شده را دوباره سرجای خود قرارداد تا تعادل برقرارشود. براساس همین تئوری نفت ایران ملی و انگلستان اخراج شد. یکی، دو سال بعد هم جمال عبدالناصر، رئیسجمهورمصربا الگوگیری از این سیاست، کانال سوئزرا ملی اعلام کرد. چنین ایدهای که از ایران شروع و به مصررسید سال بعد مورد توجه کشورهای دیگری چون اندونزی و هندوستان نیز قرار گرفت و در اجلاس سال 1954 در باندونگ اندونزی خمیر مایه اصلی تشکیل «جنبش عدم تعهد» شد.
وطن امروز:
روزنامه وطن امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان اجلاس تهران و تقویت گفتمان عدمتعهد به قلم حمیدرضا اسماعیلی به بررسی شکل گیری جنبش عدم تعهد پرداخته است که در بخش از آن امده است:
1- جنبش عدمتعهد پس از کنفرانس باندونگ در سال 1955 و به همت برخی رهبران کشورهای جنوب مانند جواهر لعلنهرو پا گرفت. نخستین اجلاس آن در سال 1961 برگزار شد. جنبش عدمتعهد و گفتمان آن برآمده از تحولات استعماری دهههای پیشین بود که در شرایط دوقطبی پس از جنگ دوم جهانی خود را نشان میداد. به عبارت دیگر، سازههای این جنبش گرچه در سال 1961 و در واکنش به جنگ سرد بلوک غرب (به رهبری ایالات متحده) و بلوک شرق (به رهبری اتحاد جماهیر شوروی) شکل گرفت اما گفتمان آن برآمده از واقعیتهای استعماری دههها و حتی سدههای گذشته بود. در این جنبش 118کشور (دوسوم اعضای سازمان ملل) عضو هستند که وجه مشترک آنها را میتوان تحت استعمار بودنشان در سالهای متمادی دانست.
2- گفتمان سیاسی جنبش عدم تعهد در اصول دهگانه آن متجلی است که آن برآمده از اندیشه و گفتمان لعلنهرو است. این اصول دهگانه عبارتند از: احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها، عدم تجاوز به قلمرو یکدیگر، عدم دخالت دولتها در امور یکدیگر، مساوات کشورها، همزیستی مسالمتآمیز، حق دفاع فردی و جمعی، آزادی انعقاد پیمان بدون فشار خارجی، شرکت در پیمانهای مخفی برای حفظ منافع، حل مسالمتآمیز مناقشات و احترام به عدالت و تعهدات بینالمللی.
جمهوری اسلامی:
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان مواضع سفارشی آقای دبیرکل به بررسی مواضع دبیر کل پرداخته است که در بخشی از آن می خوانیم:
در تاریخ سازمان ملل، هیچ دورهای از دوران مسئولیت دبیرکل فعلی این سازمان، بیخاصیتتر نبوده است. کلمه "بیخاصیت" البته برای بیان واقعیتهای دوران آقای "بان کی مون" بسیار نارسا است، باید از کلمات دیگری استفاده شود تا عمق فاجعهای که اکنون این سازمان جهانی، که بزرگترین و فراگیرترین سازمان است، با آن مواجه میباشد را برساند.
در شرایطی که رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی هر روز ایران را به حمله نظامی تهدید میکند و با بیاعتنائی به کلیه قوانین بینالمللی مرتکب انواع جنایات علیه ملت مظلوم فلسطین میشود، آقای "بان کی مون" دبیرکل سازمان ملل متحد بدون آنکه ذرهای نسبت به این تهدیدها و جنایات آشکار حساسیت و عکس العمل نشان دهد، به اظهارات رئیسجمهور ایران علیه رژیم صهیونیستی اعتراض کرده و آن را "توهین به تمام بشریت" دانسته است!
رئیس جمهور ایران، در سخنرانی روز قدس خود در تهران ضمن تشبیه کردن رژیم صهیونیستی به "غده سرطانی" گفته بود: اگر یک سلول از این غده در سرزمین فلسطین بماند بازآش همان است و کاسه همان". احمدی نژاد، در ادامه افزوده بود: حضور صهیونیستها در یک وجب از خاک فلسطین خطرناک است چه برسد به اینکه دولت رسمی داشته باشند.
پایان پیام/
نظر شما