خبرگزاری شبستان: سالهای پایانی قرن نوزدهم و شروع قرن بیستم، بستر شکلگیری رویدادهای تازهای در هنر غرب به ویژه اروپا بود. پس از شکلگیری دگرگونیهای فراوان در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و علمی در اروپای غربی که لزوم ایجاد اصلاحات مختلفی در این عرصهها را به وجود آورده بود، رویکردها و دیدگاههای تازهای به ظهور رسید که نقش عمدهای در تحول هنرها ایفا کرد.
از همین سالها روند ظهور مکاتب جدید هنری آغاز شده و سرعت مییابد؛ امپرسیونیسم، سمبولیسم، فوویسم، کوبیسم، فوتوریسم و... مکاتبی هستند که در پایان قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم شکل گرفتند. ظهور و بروز این مکاتب و تحولات هم در ذات خود مهم بودند و هم بسترساز تحولات گستردهتر در سالهای پس از خود شدند. و البته روشن است که این تغییرات که گستره فرم و محتوای آثار هنری را در بر میگرفت، از تغییرات عمده در نظرگاه انسان و ورود رسمی او به دنیای مدرن حکایت داشت. رشد فزایندۀ علم و صنعت و به وجود آمدن دیدگاههای متناسب با آن که بعضاً افراطی و احساسی نیز بود، آینده پر تحول و حتی هولناکی را پیش روی بشر ترسیم میکرد. بدین شکل، قرن بیستم تبدیل به قرنی میشود پر از تغییر، تحول و آشوب.
سدۀ بیستم، بحران دنبالهداری است که در آن، آدمی خود را به موجودی متفاوت با آنچه بوده است تبدیل میکند، آن هم به بهایی که هنوز نمیتواند تخمینش بزند و با پیامدهایی که نمیتواند پیشبینیشان بکند. دانش تاریخی ما، سنتهای رها شدۀ ما را به صورت نقطهای گسسته از ما در پشت سرمان قرار داده است و ما را به صورت موجوداتی خودآگاه و منزوی در مسیر زمان به حال خود واگذارده است؛ در این حالت، ما با امکانات بیکران یا فاجعۀ مرگبار در کشاکش هستیم.
این تغییرات و تحولات بیکران طبعاً به دنیای درام نیز وارد شد. بذر واقعگرایی که در میانه قرن قبلی در دنیای درام کاشته شده بود، در آستانه قرن جدید، شروع به ثمر کرد. اما پس از سال 1875، تعدادی از نویسندگان و کارگردانان از سنتهای نمایشی گذشته فاصلۀ نمایانی گرفتند و تئاتر نوین را بنیاد نهادند-تئاتری که تا روزگار ما دوام آورده است.
اما تأثیر این تحولات هرگز در این حد باقی نماند و این امر شروع دورۀ تازۀ درام در قرن بیستم بود. بلافاصله پس از ظهور واقعگرایی، مکاتب هنری یکی پس از دیگری عرصه هنر را درنوردیدند. همانطور که پیشتر گفته شد، از آنجا که سرچشمه این تحولات، تغییرات ژرف در دیدگاه انسان این عصر بود، طبیعی است که این دگرگونیها عرصۀ محتوا و مضمون را نیز همانند عرصه فرم متأثر ساخته باشد.
مضمون آخرالزمان یکی از مضامینی بود که در این سالها مورد توجه درامنویسان قرار گرفت. این مضمون اگرچه در قرون وسطی نیز مورد توجه درامنویسان قرار داشت اما تردیدهای انسان جدید موجب شد تا این مضمون باردیگر و این بار به شیوهای خاص، در سالهای پایانی قرن نوزدهم و در قرن بیستم مورد توجه واقع شود.
با شروع سده 1900، هنرمندان در بسیاری عرصهها به تصاویر آخرالزمان روی آوردند؛ ساختاری از روایت که در کتب مقدس مسیحی و یهود و بیشتر در مکاشفات پیدا میشد اما در ادبیات و گفتمان اجتماعی مدرن، به شکلی غیر ایدئولوژیک ظاهر شده است.
در پایان قرن نوزدهم، تصاویری از پایان –مانند پیکار نهایی میان خیر و شر و ظهور نظم نو آرمانشهری- پاسخی بود به نگرانیهای آن عصر در مورد وقایع افراطی و فاجعهآمیز احتمالی که شرایط زندگی در قرن پیش روی را متحول میساخت. اما در هیچ عرصهای از هنر به اندازه تئاتر مدرنیست این گرایش بروز پیدا نکرد.
... در دهه 1890، موتیفهای آخرالزمانی در تئاتر تجربی اروپا مرتباً دیده میشد. با توجه به تفاوتهای میان انسان این عصر و انسان قرون وسطی و بازنگری وسیع انسان معاصر نسبت به تعالیم دینی و آموزههای متون مقدس، دیدگاههای تازهای پیرامون این مفهوم خاص در درام ظهور پیدا کرد. اگرچه رویکرد انسان این قرن نسبت به پایان دنیا، محل بحث و تأمل است –که در ادامه بحث خواهد شد- اما صِرف وجود این رویکرد نیز حائز اهمیت است؛ بشر در آستانه قرن بیستم به دلیل هراس و اضطراب ناشی از مواجهه با آیندهای نامشخص و احتمالاً سهمگین و بدشگون و درحالی که خود را موجودی تنها و رها در دنیا مییابد، دوباره مفهوم آخرالزمان را برای خود مهم دانسته و به آن واکنش نشان میدهد.
در انتهای قرن نوزدهم، اگرچه هنوز غالب تصاویر آخرالزمان از کتب مقدس و به خصوص از مکاشفات یوحنا گرفته میشد اما این تصاویر نه به شکل مستقیم آنگونه که در درام قرون وسطی دیده میشود، بلکه در قالب داستانی با پیچیدگیهای خاص خود به نمایش در میآمد. شاید یکی از بهترین نمونههای این درام را بتوان وقتی ما مردگان سربرآوریم اثر هنریک ایبسن دانست. این اثر تصاویری مانند غول های بزرگ، کودک نجاتبخش و یا برانگیخته شدن مردگان را از مکاشفات میگیرد. این اثر که در آخرین سال قرن نوزدهم به نگارش در میآید، آخرین درام ایبسن نیز به شمار میرود و شاید یکی از آخرین نمونههای مطرح از بکارگیری تصاویر کتب مقدس در مورد مضمون آخرالزمان در درام.
با وقوع حادثه مهیبی چون جنگ اول، نگاه درامنویسها به سمت سیاهی ناشی از این جنگ معطوف شده و اکنون دیگر وقوع آخرالزمان، بیش از هر چیز با وقوع جنگ گره میخورد. مهمترین نمونههای اولیه این ارجاعات را باید در میان اکسپرسیونیستهای آلمان جستجو کرد. این مکتب که خود در سایه تأثیرات مهیب جنگ شکل میگیرد، رخ دادن آخرالزمان را نیز در سایه جنگ جستجو میکند. نمونه قابل توجه از درام اکسپرسیونیستی با مضمون آخرالزمان، تغییرشکل است که ارنست تولر نمایشنامهنویس اکسپرسیونیست آلمانی در سال 1917 به نگارش درآورد. نقطه قابل توجه در این خصوص اینست که در این دوره، تصاویر ارائه شده از پایان دنیا، هنوز با ظهور نمادین منجی (بر اساس آموزههای کتاب مقدس) گره خورده است و امید در آنها حفظ میشود.
تمام نمایشنامههای آخرالزمانی جنگ جهانی اول، فرزند نجات بخشی را به تصویر میکشند؛ جایگزین خوشسیمایی برای مسیح ترسیم شده در مکاشفات. اگر این فرزند، در آثار تولر و کایزر تجسمی از امید و در آثار هاوپتمن، تصویری از شکاکیت به شمار میرود (کودک به کین تبدیل میشود و چرخه خشونت را ادامه میدهد)، در کارهای کراوس، نمایانگر یک تخطی است؛ فرزند به دنیا نیامدهای که از ورود به این دنیا اجتناب میکند.
با وقوع جنگ جهانی دوم، اندک بارقههای امید به بشر برای اصلاح شرایط خود نیز به نومیدی یا به عبارت بهتر به بدبینی سیاه و پوچانگاری میانجامد که این امر را به وضوح در هنر این دوره میتوان مشاهده کرد. شاخصترین رجوع به مضمون آخرالزمان پس از جنگ جهانی دوم (و به طور کلی درام قرن بیستم) را در میان ابزوردیستها میتوان یافت. لازم است ذکر شود که دکتر ناظرزاده کرمانی تئاتر ابزورد را تئاتر آخرالزمانی نیز ترجمه کردهاند که این امر ارتباط تنگاتنگ میان این نوع درام را با مضمون آخرالزمان به خوبی بیان میکند. در انتظار گودو مشهورترین این موارد است که در آن مضمون انتظار و امید برای ظهور یک منجی به وضوح و البته با ظرافت بیان شده است. آثار مشهور دیگری از ابزوردیستها مانند پایان بازی از بکت (که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد) و یا صندلیها نوشته اوژن یونسکو نیز مضمون آخرالزمان را دستمایه کار قرار دادهاند.
در ادامه و تا انتهای قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، این مضمون باز هم مورد توجه برخی درامنویسان بوده است. نمونه مشهور این دوره، هاینر مولر نمایشنامه نویس آلمانی است که به ویژه در هملتماشین تصویری تاریک از آخر دنیا ارائه میکند. در همین دوره تا به امروز، در آمریکا نیز افرادی مانند تنسی ویلیامز ـ در نشانگر باطری شیطان قرمز ـ کاشنر و کاریل چرچیل ـ خیلی دور ـ هرکدام به شیوه ای از این مضمون استفاده کردهاند.
پی نوشت:
براکت، اسکار، تاریخ تئاتر جهان، ج 1و3، هوشنگ آزادیور، انتشارات مروارید، تهران، 1383
کامیابی مسک، احمد، گفتگوهایی با ساموئل بکت، اوژن یونسکو، ژان لوئی بارو، انتشارات نمایش، تهران، 1381
گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، محمد تقی فرامرزی، انتشارات آگه، تهران، 1387
Cody, H. Gabrielle, The Columbia Encyclopedia of Modern Drama, Vol 1, Columbia University Press, New York, 2003
Fischer-Lichte, Erika, History of European Drama and Theater, Routledge, London, 2002
محمد حسن فردوسی زاده/ آینده روشن
پایان پیام/
نظر شما