خبرگزاری شبستان: «روشنفکری در ایران»؛ موضوعی که در نوشتار گذشته به سیر تاریخی آن، از ابتدای ورود تا دوران نخست وزیری مصدق پرداختیم. توشتار پیش رو، فراز و نشیب های روشنفکری در این دوره تا پانزده خرداد سال چهل و دو را مورد بررسی قرار می دهد:
... به عبارت دیگر، روشنفکر غربی در برهه ای از زمان، با دولت و با نظام حاکم بر خودش، به نفع ملت های ضعیف مبارزه می کرد. این کار در ایران به وسیله چه کسی انجام می گرفت؟ به وسیله میرزای شیرازی؛ به وسیله میرزای آشتیانی در تهران؛ به وسیله سید عبدالحسین لاری در فارس. اینها با نفوذ استعمار مبارزه می کردند، اما چه کسی به انعقاد قراردادهای استعماری و دخالت استعمار کمک می کرد؟ میرزا ملکم خان و امثال او و بسیاری از رجال قاجار که جزو روشنفکران بودند یعنی درست مواضع، جابجا شده بود، اما در عین حال مبارزه با دین خرافی مسیحیت در روشنفکری ایران، جای خودش را به مبارزه با اسلام داد. بنابراین، یکی از خصوصیات روشنفکر این شد که با اسلام، دشمن و مخالف باشد.
فتحعلی آخوندزاده و ماجرای وارونه روشنفکری ما!
البته هنوز هم که هنوز است، دنبالههای همان خیل روشنفکران دوره پهلوی، از کتابنویسشان گرفته، تا شاعرشان، تا محققشان، تا مصححشان، تا بیوگرافی نویسشان، گاهی با صراحت همان خط را دنبال میکنند و از مثل میرزا فتحعلی آخوندزادهای، آنچنان تجلیل میکنند که گویی از پیامبری تجلیل میکنند! برای اینکه میرزا فتحعلی به برکت ضدیتش با دین و مبارزهاش با اسلام، هم رفت سر سفره تزارها نشست و نان آنها را خورد و کمک آنها را قبول کرد و هم بعداً وقتی که بلشویکها و کمونیستها به خامنه ما آمدند، به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده کنسرت راه انداختند!
ضدیت با مذهب؛ فصل مشترک حکومت تزاری و کمونیستی
من خودم چون در آن دوران، کودکی را آنجا نگذراندم، آنهایی که کودکی شان را در آنجا گذرانده بودند و یادشان بود، سال ها پیش این ماجرا را برای من نقل می کردند. می گفتند وقتی در زمان پیشهوری -سال های 1324 و 1325- تبریز و بخشی از آذربایجان در اختیار نیروهای پیش کرده شوروی قرار گرفت و اشغال شد و حکومت -به اصطلاح- محلی تشکیل گردید و بعد هم تار و مار شدند، در آن وقت بلشویک ها به تبریز آمدند و به خامنه رفتند و کنسرتی به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده راه انداختند. یعنی یک نفر، هم در حکومت تزاری طرفدار دارد، هم در حکومت بلشویک ها که حکومت تزاری را برانداخته است؛ شخصیت مضطرب را می بینید! نقطه مشترک حکومت تزاری و حکومت کمونیستی چیست؟ ضدیت با مذهب، ضدیت با اسلام؛ و ایشان منادی ضدیت با اسلام بوده است.
روشنفکری در یک کلمه
البته همانطور که گفته شد، به نظر ما، در روشنفکری به معنای حقیقی کلمه، نه ضدیت با مذهب هست و نه ضدیت با تعبد. یک انسان می تواند هم روشنفکر باشد؛ به همان معنایی که همه روشنفکر را تعریف کرده اند -کسی که به آینده نگاه می کند، کار فکری می کند، رو به پیشرفت دارد- و هم می تواند مذهبی باشد، می تواند متعبد باشد، می تواند مرحوم دکتر بهشتی باشد، می تواند شهید مطهری باشد، می تواند بسیاری از شخصیت های روشنفکر مذهبی کاملاً مؤمن ما باشد که ما دیده ایم. هیچ لزومی ندارد که مخالف مذهب باشد.
وقتی علامه طباطبایی هم روشنفکر به حساب نمی آید
جالب اینجاست که وقتی قید عدم تعبد را جزو قیود حتمی و اصلی روشنفکری ذکر می کنند، نتیجه این می شود که علامه طباطبایی، بزرگ ترین فیلسوف زمان ما که از فرانسه، فلاسفه و شخصیت های برجسته ای مثل هانری کربن به اینجا می آیند و چند سال می مانند تا از او استفاده کنند، روشنفکر نیست، اما مثلاً فلان جوجه شاعری که به مبانی مذهب و مبانی سنت و مبانی ایرانی گری اعتقادی ندارد و چند صباحی هم در اروپا یا آمریکا گذرانده، روشنفکر است؛ و هرچه در اروپا بیشتر مانده باشد، روشنفکرتر است! ببینید چه تعریف غلط و چه جریان زشت و نامناسبی به نام روشنفکر در ایران ایجاد شده بود.
در جریان مسایل عظیم کشور، روشنفکران با همین خصوصیات، حضور داشتند، اما در حاشیه. در قضیه بیست وهشت مرداد، هیچ مبارزه حقیقی از جانب روشنفکران صورت نگرفت. البته بیست وهشت مرداد نسبت به زمان ما، خیلی قدیمی و دور از دسترس است؛ لیکن شدت عمل رژیم پهلوی در قضیه بیست وهشت مرداد، با روشنفکرانی که احیاناً به دکتر مصدق یا نهضت ملی علاقه ای هم داشتند، کاری کرد که به کل کنار رفتند و هیچ مبارزه حقیقی از طرف مجموعه روشنفکر صورت نگرفت؛ در حالی که وظیفه روشنفکری ایجاب می کرد که به نفع مردم و به نفع آینده آنها وارد میدان شوند؛ شعر بگویند، بنویسند، حرف بزنند و مردم را روشن کنند، اما این کارها انجام نگرفت.
برگرفته از کتاب دغدغه های فرهنگی(شرح مزجی از بیانات محوری مقام معظم رهبری در سال 1373 با استفاده از بیانات معظم له)
پایان پیام/
نظر شما