به گزارش خبرنگار شبستان، دکتر محمدحسین رجبی دوانی، در برنامه تلویزیونی هنگام درنگ یکی از مهمترین تدابیر اسلام برای تداوم راه پیغمبر را امر به جانشینی حضرت دانست و ادامه داد: در سیره حضرت رسول این بود که اگر حتی یکی دو روز مدینه را ترک میکردند مدینه را بدون جانشین نمیگذاشتند. در میان شیعه رهبری به عنوان اصول دین و در میان اهل سنت جزء فروع دین است، به این معنا که انتخاب رهبر به دست خود مردم نبوده و از جانب خداست.
وی با بیان اینکه بعد از رحلت پیامبر به دلیل ماندن برخی سنتها از دوران جاهلیت مردم به آن دوران بازگشتند و رقابت بین پیرههای قریش برای سیادت آغاز شد، ابراز داشت: پیامبر تلاش بسیاری برای جایگزینی اخوت در مقابل ارزش قبیلهای انجام داد اما به نتیجه نرسید. وقتی پیامبر امیرالمؤمنین را جانشین خود تعیین کردند بعد از رحلتشان قریش ادعا کردند که نباید همه افتخارها به قبیله بنیهاشم برسد و دیگر اینکه حضرت علی را قاتل خویشان خود در جنگهای زمان پیامبر میدانستند، در حالی که حضرت آنها برای اسلام کشته بودند، به همین دلیل در جریان ثقیفه با این استدلال که جانشینی پیامبر خاص طایفه قریش است، حاکمیت را بدست آوردند.
وی ادامه داد: با آمدن معاویه ملاک خلافت زر و زور شد و از حالت پیشین که بزرگان مدینه تعیین میکردند به صورت سلطنت درآمد.
دکتر رجبی با تأکید بر اینکه بعد از رحلت پیامبر بحث اصل و نسب اصل قرار گرفت و فرهنگی برخلاف تعالیم اسلام ایجاد شد، اظهار داشت: این وضعیت که ادامه پیدا کرد مردم به این حالت تن دادند و بنا بر جمله معروف که مردم بر دین حاکمانشان هستند بدعتها را پذیرفتند زیرا حاکم امر دین و دنیای مردم را در دست دارد.
وی اضافه کرد: یکی از دلایلی که امیرالمؤمین خلافت را از دست میدهد این است که حاضر نمیشود بر سیره خلفای پیشین عمل کند، اگر چنین میکرد بر رفتار ناپسند آنها صحه گذاشته بود. خلفای مسلمانان با رویکردی که داشتند منجر به زوال اسلام شدند به طوری که از اسلام جز پوسته خشکی باقی نمانده بود و از بعد معنویت در خلفا خبری نبود. اگر فعالیتهای ائمه اطهار نبود چیزی از اسلام باقی نمانده بود.
این عضو هیئت علمی دانشگاه درباره عاقبت بنیامیه گفت: با قیامی که در خراسان و توسط ابومسلم خراسانی بر ضد بنیامیه شروع و فراگیر شد بنیعباس سر کار آمدند. اولین خلیفه بنیعباس دستور داد خلفای بنیامیه که هنوز جسدشان متلاشی نشده بود، نبش قبر کردند و به آنها تازیانه و جسدهایشان را آتش زدند و مابقی بنیامیه را که پنهان شده بودند با حیله بیرون کشید و قتلعامشان کرد.
همچنین در این برنامه سیدمحمد کاظم طباطبایی، عوامل بازگشت سنتهای دوران جاهلیت بعد از رحلت پیامبر را برشمرد و تصریح کرد: مردم آگاهی چندانی نسبت به مقام امامت نداشتند و تمایزی بین خلافت و حکومت ایجاد نمیکردند، حساسیتی هم از خود نشان نمیدادند که فردی شایسته و محق سر کار بیاید، دیگر اینکه باور عمومی و فرهنگ در آن دوره این بود که شخص اشرافیگری نسبت به مسلمان عابد و زاهد ارجحیت دارد مثلا سلمان یا ابوذر هیچگاه کاندید هم نمیشدند چون سلمان غیر عرب و ابوذر از بردگان بود.
وی افزود: عوامل دیگر تظاهر به دین و شریعت و مکر و حیله و سیاستورزی بود. امامان ما نمیتوانستند از مکرهای رایج استفاده کنند اما مخالفانشان به راحتی این کار را میکردند. علاوه بر اینها سیره امامان شایستهسالاری بود و مردم را مجبور به انجام کاری نمیکردند.
طباطبایی سنت نبوی را که با شخصیت ویژه پیامبر شکل گرفته بود، در مدت 10 سال مدینه برای مسلمانان که بتوانند از هر جهت سنت نبوی را به پا دارند، کوتاه دانست و تصریح کرد: امیرالمؤمنین میفرمایند که من میتوانم مانند معاویه با شما جنگ کنم و هدایتتان نمایم اما نمیخواهم با ظلم بر شما، شما را به راه راست هدایت کنم، هدایت امری اختیاری است.
وی عامل اصلی در انحرافات را شخصیت حاکمان خواند که تبلور آن در میان مردم بود و بیان داشت: حاکمان اینگونه تبلیغ میکردند که پیامبر شخصیتی الهی داشت و قرآن را از جانب خدا برای ما آورد و سنتهای زمان پیامبر ناشی از شخصیت او بود. بعد از پیامبر هم هر کس به خلافت برسد به روش خود عمل میکند. آنها در میان مردم جا انداختند که دستور حکومتی حاکم امری شرعی است.
سیدمحمدکاظم طباطبایی گفت: حتی اگر عمل حاکمان در بعضی کارهای حکومتی در یک دوره زمانی به صلاح و درست بوده باشد نبایستی سنت نبوی را کنار میگذاشتند و این باور عمومی را ایجاد میکردند که دستورات حکومتی دستور شرعی است.
وی در مورد حاکمان مروانی ابراز داشت: از میان 11 خلفای مروانی سه خلیفه به نامهای عبدالملک، هشام و ولید مدت زمان بیشتری خلافت کردند تا قبل از دوران خلافت عبدالملک حکومت اموی کوچک شده بود اما او توانست یک حکومت مستقل اموی تشکیل دهد و حکومت را گسترش بدهد. در دوره او خفقان و نظامیگری وجود داشت و دست راست او حجاج بن یوسف ثقفی بود.
وی ولید را اینچنین معرفی کرد: در دوره ولید فتوحات مسلمانان بسیار شد و ولید توانست جو داخلی را آرام کند البته این لشکرکشیها را نمیتوان به پای اسلام گذاشت و لشکرکشی پادشاهگونه بود.
طباطبایی افزود: قیام زید بن علی و علی بن زید در دوره هشام بود که شهیدشان کرد و امام باقر (ع) نیز در دوره او به شهادت رسید.
وی مهمترین شخصیت در میان مروانیان را عمر بن عبدالعزیز خواند که مدت حکومتش دو و نیم سال بود و موروثی هم به خلافت نرسیده بود. او از نظر فرهنگی کارهای بسیاری کرد و در مورد شیعیان سب حضرت علی (ع) را ممنوع کرد. این عمل در تاریخ عجیب است چرا که از دوران معاویه تا دوره عمر بن عبدالعزیز دشنام دادن به امیرالمؤمنین رواج داشت.
سیدمحمد کاظم طباطبایی ضمن اعلام این موضوع که بودن عمر بن عبدالعزیز در جایگاهی که حقاش نبود درست نیست و وی درعین حال غاصب خلافت است، دومین کار باارزش او را برگرداندن فدک به ائمه خواند و گفت: علاوه بر این اقدامات عمر بن عبدالعزیز امر به تدوین حدیث کرد چون از دوران معاویه به بعد کسی اجازه نداشت احادیث پیامبر را به صورت منظم بنویسد و انتقال مفاهیم شایسته انجام نمیشد. او به عدالتورزی و شایستهسالاری هم اهمیت میداد.
وی در رابطه با نظام موروثی اظهار داشت: بنیانگذار حکومت فردی مقتدر است اما افراد بعد از او معلوم نیست شایسته باشند و چون فرزند شاه بودند میتوانستند به این مقام برسند مانند پادشاهی در ایران.
طباطبایی ادامه داد: فساد اخلاقی درباری و شورش در نظام حکومتی از دیگر عوامل سقوط حکومت اموی بود. برای اولین بار در اواخر حکومت اموی دو نفر از خلفا توسط جانشین بعدی کشته شدند و این باعث تزلزل در حکومت شد.
پایان پیام/
نظر شما