خبرگزاری شبستان: ایالات متحده کشوری است که اصول سیاست خارجی خود را براساس نیات سلطه جویانه، داعیه رهبری و مداخله گری در گوشه و کنار جهان طراحی می کند. راهبرد نظامی این کشور حضور فراسرزمینی در مناطقی است که کار را برای رسیدن اهداف ذکر شده راحت تر می کند درواقع عملکرد آمریکا در برخورد با مناطق و حوزه های مختلف نظام بین الملل را باید متاثر از هژمونی طلبی این کشور دانست و در این راستا یکی ازعمده ترین شاخصه های مداخله گری آمریکا را می توان در به کارگیری نیروهای نظامی و حضور فیزیکی برای تاثیرگذاری درسیاست های منطقه ای و بین المللی دید از این رو منطقه خلیج فارس با توجه به موقعیت ممتاز و حساس آن از جهات گوناگون اهمیت و موقعیت استراتژیک و ژئوپولیتیک، اقتصادی، مالی و سیاسی نمی تواند از دست اندازی و سلطه جویی رهبران این کشور در امان باشد.
آمار و ارقام نفتی بیانگر این واقعیت است که بخش قابل توجهی از ذخایر ثابت شده نفت و گاز طبیعی دنیا و یک چهارم از ذخایر گاز طبیعی جهان در این منطقه نهفته است. خلیج فارس سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا را به هم پیوند می دهد و درگذشته به عنوان کوتاهترین راه دسترسی به هندوستان مورد توجه قدرت های سلطه طلب بود ولی امروزه موقعیت جغرافیایی خلیج فارس دررابطه با کشورهای کناره آن، ارزشی غیرقابل انکار دارد.
هم اکنون از دید رهبران آمریکا منطقه خلیج فارس دارای بزرگترین ذخایر نفت است، به لحاظ استراتژیک، دنباله اقیانوس هند است، با درگیری های اعراب و رژیم صهیونیستی پیوند خورده است و از نظر کنترل نیروهای اسلام گرای منطقه، نزدیکی به ایران ومحاصره و مداخله در مسائل هسته ای آن، مدیریت مسائل مربوط به جنگ های داخلی یمن و سوریه، کنترل دور جدید تنش ها بین اسرائیل و مصر و وابستگی صنعت غرب به امنیت ترانزیت نفتی در این منطقه اهمیت بنیادین دارد.
به دلیل ضعف های سیاسی و اجتماعی متعدد در کشورهای حوزه خلیج فارس بسیاری از این کشورها امکانات نظامی در پایگاه ها، بنادر، فرودگاه ها، اردوگاه های نظامی و مراکز خود را در اختیار آمریکا قرار داده اند.اهداف آمریکا و برنامه ریزی برای حضور نظامی در منطقه خلیج فارس و یاری این کشورها موجب افزایش تعداد پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه شده است. آن ها مراکز عملیاتی نظامی نسبتا کاملی را در اختیار دارند که از آزادی نسبی و قدرتی کامل برای پشتیبانی فعالیت های جنگی هوایی، زمینی و دریایی برخوردارند.
وجود پایگاه های نظامی آمریکا دربرخی کشورها نظیرعربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی وبحرین وآموزش ها و تمرین های نظامی مشترک با این کشورها به عنوان استعمار نوین و راهی برای کنترل بیشترآمریکا برمنافع نفتی به حساب می آید. این استعمار جدید به دنبال کنترل امورسیاسی و اقتصادی اعراب به منظور استیلای آمریکا برخاومیانه است.
حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس تاچندی پیش به معنای حمایت از رژیم های دیکتاتور و سرکوب گری است که احساس اطمینان کاذبی نسبت به ناکام ماندن اعتراضات مردمی به این حکومت ها داده است، از این جهت که باور این حکومت ها آن است که این حضور نظامی قرار است در قالب حفظ امنیت و ثبات متحدان به عنوان اولویت آمریکا ازحضور نظامی در منطقه باشد و از سوی دیگر با اقداماتی که در راستای ایران هراسی شکل گرفته است در نتیجه در مقابله با تهدید ساختگی ایران نیز می باشد و موجب شده که کاخ سفید و پنتاگون در راستای معماری امنیتی جدید خود برای خلیجفارس که شامل گشتهای هوایی و دریایی و دفاع موشکی است، گام بردارند.
بنابراین یکی از نتایج مستقیم حضور نظامی امریکا در خلیج فارس شکل گیری حکومت های شدیدا وابسته، دیکتاتور و بسته ای بوده است که در پایین ترین سطح از مشروعیت قرار دارند و روابط و مصالح شخصی را بر وظایف ملی خود مقدم می دارند. از سوی دیگرعلیرغم اهداف اعلام شده نه تنها خلیج فارس امروزه امن نیست بلکه به دلیل حضور نیروهای بیگانه و مسابقه تسلیحاتی که به راه انداخته اند و قربانیان غیرنظامی که هراز گاهی هدف شلیک نیروهای نظامی آنها قرار می گیرند احساس ناامنی عمیق را در میان مردم کشورهای منطقه ایجاد کرده اند.
مسابقه تسلیحاتی، هدر دادن سرمایه های ملی و تلقین تهدیدهای ساختگی صرفا به از بین رفتن همکاری ها، ایجاد بدبینی و تشدید تنش ها بین کشورهای همسایه در خلیج فارس می انجامد و در دراز مدت منازعات و مخاصمات منطقه ای بین دولت ها را خواهد افزود و در این میان هر زمان این امکان وجود دارد که به طرق گوناگون تمامیت ارضی کشورهای منطقه مورد تعرض قرار گیرد. همچنین حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس با کنترلی که نیروهای این کشور بر منطقه خواهند داشت منجر به ناتوانی نهادهای عربی در مقابله با رژیم صهیونیستی خواهد شد و از سوی دیگر موقعیت اقتصادی و سیاسی دیگر کشورهای ذی نفع جهان را به مخاطره می اندازد.
پایان پیام/
نظر شما