خبرگزاری شبستان: روزه داری از معدود عباداتی است که در تمامی ادیان و حتی برخی فرق و مذاهب وجود داشته و بر آن به عنوان عبادتی عظیم تاکید شده است، اما در این میان غایت آن تنها در دین مبین اسلام به رشد و تعالی آدمی در سایه عبودیت کمک می کند، از این رو در یاداشت ذیل هدف اصلی روزه داری در اسلام تشریح می شود.
در قرآن می خوانیم که آمده است: ای افرادی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
از این آیه بر می آید که روزه اختصاص به پیامبر اسلام (ص) و دین مبین اسلام نداشته است.
در آیه مزبور فلسفه این عبادت انسانساز و تربیتآفرین در یک جمله کوتاه اما بسیار پرمحتوا چنین بیان می شود:" شاید پرهیزکار شوید" (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).
از تورات و انجیل فعلى بر مىآید که روزه در میان یهود و نصارى بوده و اقوام و ملل دیگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه روزه مىگرفتهاند، چنان که در" قاموس کتاب مقدس" آمده است:" روزه در تمام اوقات، در میان هر طائفه و هر ملت و مذهب، در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقبه، معمول بوده است. ( قاموس کتاب مقدس صفحه 427).
و همچنین به هنگام توبه و طلب خشنودى خداوند، یهود روزه مىگرفتند:
" قوم یهود غالبا در موقعى که فرصت یافته مىخواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمایند روزه مىداشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده بواسطه روزه و توبه، رضاى حضرت اقدس الهى را تحصیل نمایند. ( قاموس کتاب مقدس ص 428).
وثنىها به منظور تقرب و ارضاى آلهه خود و در هنگامى که جرمى مرتکب مىشدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه مىگرفتند، و همچنین وقتى حاجتى داشتند به منظور برآمدنش دست به این عبادت مىزدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر مىآورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست مىآورده، تا این هم رضایت او را حاصل کند.
روزه در اسلام معامله و مبادله نیست
هر چند در برخی از فرقه ها روزه صرفا جنبه برآورده کردن نیازهای مادی را داشته اما در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، براى اینکه خداى عز و جل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خداى سبحان برى از هر نقص است، پس هر اثر خوبى که عبادت ها داشته باشد، حال هر عبادتى که باشد تنها عاید خود عبد مىشود، نه خداى تعالى و تقدس، هم چنان که اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمىگردد" إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها" : اگر نیکى کنید به خود نیکى کردهاید، و اگر بدى کنید نیز به خود کردهاید.(سوره اسراء آیه 7)
این معنایى است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره مىکند، و آثار اطاعت ها و نافرمانىها را به انسان بر مىگرداند انسانى که جز فقر و احتیاج چیزى ندارد، و باز قرآن در بارهاش مىفرماید:" یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ"
و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت به انسان را در جمله: (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) بیان کرده، مىفرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودى است که عاید خود شما مىشود و فائده داشتن تقوا مطلبى است که احدى در آن شک ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود این معنا را درک مىکند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزى که لازم است بدان ملتزم شود، این است که از افسار گسیختگى خود جلوگیرى کند، و بدون هیچ قید و شرطى سرگرم لذتهاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگى مادى را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزى که او را از پروردگار تبارک و تعالى مشغول سازد بپرهیزد.
تقوا؛ غایت روزه داری
و این تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مىآید، و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوى و عمومىترین آن به طورى که همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهرهمند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکمبارگان اهل دنیا، عبارت است از خوددارى از شهوتى که همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسى که اگر مدتى از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، بتدریج نیروى خویشتندارى از گناهان در آنان قوت مىگیرد و نیز بتدریج بر اراده خود مسلط مىشوند، آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختیار از کف نمىدهند، و نیز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمىگردند، چون پر واضح است کسى که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسى که امرى مباح است اجابت مىکند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانىها شنواتر، و مطیعتر خواهد بود، این است معناى آنکه فرمود: (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) (ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص: 9).
پایان پیام /
نظر شما