شهامت مسیح آسای سهروردی...

رایحه مشام نواز بوستان عالم بالا که جان آدمی را بی‏واسطه برهان و سنجش و تعقل و تصور به یاد اصل و وطنی مألوف ولی مجهول می‏اندازد، نماینده عرفانی است در فلسفه پیچیده نه فلسفه‏ای‏ به عرفان چاشنی زده.

خبرگزاری شبستان : حکمت سهروردی یک حکمت عرفانی است و اگر چه مقدمه این حکمت دستگاه فلسفی مرکّبی‏را نشان می‏دهد ولی ظاهرا تمام این دستگاه جز بهانه و مقدمه‏ای برای طرح و نمایش مسألهء اساسی اندیشهء سهروردی و هیجان و درد درون او نیست. این مسألهء اساسی را می‏توان در عبارت‏ «اشتیاق و احتیاج فطری و سلوک و بازگشت و راز نجات» خلاصه کرد که با اصول و فروعی از قبیل «توصیه بر معاملات خاص،ریاضت و سلوک، فطری بودن معرفت و شهود، رمز آیینی، راز پوشی و توصیه بر استتار و صیانت راز حکمت اشراق از نااهلان» تکمیل می‏شود و ظهور و بیان‏ آن با شور و هیجان و گاهی سوز و دردی همراه است که از شیوهء تعلیمی‏ و روش بیان فلسفی فرسنگ ها دور و با سوز و صفای بایزید بسطامی و عشق سرکش و مصلحت سوز منصور حلاج و احیانا جوش و طغیان روحی‏ مولوی مشابه به نظر می‏آید. این همه که اشاره کردیم گویای این حقیقت‏ است که اگرچه جسم و پیکر ذوق و اندیشهء سهروردی در قالب فلسفه ارائه‏ می‏شود، ولی روح و جان این پیکر جز عرفان و اشراق نمی‏تواند باشد.
 

درد فراق و کوشش برای وصال مدار عرفانی ذوق و اندیشه سهروردی

درباره فیلسوف یا عارف بودن شهاب‏الدین به اجمال می‏توان گفت که‏ دستگاه حکمت وی در کتاب هایی چون المشارع و المطارحات و حکمة الاشراق و التلویحات اللوحیّة و العرشیة و بعضی رسائل فلسفی چه از لحاظ روش بحث و استدلال مشائی و چه از لحاظ تقیّد به سلسله مراتب بحث‏ فلسفی و چه از نظر رعایت قانون «عدم تناقض و امتناع جمع و رفع طرفین‏ نقیض» در نحوهء اثبات و بحث یک فلسفه تمام عیار به نظر می‏آید و حتی‏ می‏توان مسأله سلوک و بازگشت و درد فراق و کوشش برای وصال را که‏ مدار عرفانی ذوق و اندیشه سهروردی محسوب می‏شود از مقوله اعتقاد به علت غائی و تحول استکمالی جهان و قائل بودن به نوعی علت موجبه (ظاهرا شبیه لایب نیتس و برعکس دکارت)به شمار آورد و جهان او را با«انوار و ارواح گرفتار ولی حامله شوق رهایی و رجعت» شبیه دینامیسم‏ جهان لایب نیتسی در برابر مکانیسم جهان دکارتی قلمداد کرد و از این هم‏ فراتر رفت و اصل آگاهی و شهود را در حکمت سهروردی نظیر فلسفهء اسپینوزا،که در عین حال قبول کشف و شهود به عنوان برترین پایگاه‏ علم این آگاهی و شهود را نیز از سرچشمه عقل سیراب می‏سازد،مرتبه دیگری از تجلّیات خرد انسانی شناخت و بدین ترتیب آغاز و انجام‏ حکمت سهروردی را در قالب فلسفهء محض تثبیت کرد.

 

خاستگاه عرفان و معرفت‏ دوگانه نیست

اما چنانکه اشاره‏ کردیم حقیقت و ماهیّت حکمت سهروردی چیزی دیگر است و دستگاه‏ فلسفی شهاب‏الدین اگر سرپوش و روپوش طغیان و شوق درون وی نباشد مقدمه‏ای مفصّل و آشکار بر متن مبهم آیین عرفانی محسوب می‏گردد. آنچه گفته شد بر اساس دید کلّی نسبت به لحن گفتار و گرایش غائی و تأثّرات و احساسات مستتر در آثار سهروردی استوار است. لحن شاعرانه‏ و عاشقانه و افسانه‏پردازی‏های مشتاقانه شهاب‏الدین، بارقه پرقدرت‏ اعتقاد به مکاشفه و شهود قلبی و ترجیح صریح مشاهده بر استدلال، رایحهء مشام نواز بوستان عالم بالا که جان آدمی را بی‏واسطه برهان و سنجش و تعقّل و تصور به یاد اصل و وطنی مألوف ولی مجهول می‏اندازد، سرنوشت‏ مردانه و شهادت عاشقانه شیخ و رنگ سلوک و معاملات صوفیانه در تعالیم‏ و تلقینات و تلقینات او همگی نماینده عرفانی است در فلسفه پیچیده نه فلسفه‏ای‏ به عرفان چاشنی زده. با وجود این نباید عرفان و شهود سهروردی را با عرفان ساده و مطلق امثال بایزید و شبلی و ابوسعید و حتی حلاج یکسان‏ انگاشت و جنبهء حکمت و اندیشهء او را دست کم گرفت. با این عقیده نیز موافق نمی‏توان بود که سهروردی را به سادگی و برای اجتناب از قضاوت و مسؤولیت«فیلسوف و عارف» و یا به عبارت پوشیده‏تر«حکیم‏ و عارف» بنامیم زیرا با قبول مفهوم عرفی و مصطلح«فلسفه» و «عرفان» از قبول منافات این دو شیوه نیز ناگزیر هستیم. بنابراین هرگاه مشرب‏ و طریقه‏ای را جامع فلسفه و عرفان ببینیم یا چنین بپنداریم،اگر چه موارد این اجتماع در بین فلاسفه و عرفا نادر نیست،در مقام تحلیل نهائی و کشف«مدار اصلی و محور اساسیِ ذوق و اندیشهء صاحب آن مشرب و طریقه»یا با فلسفه‏ای حقیقی همراه با عرفانی صوری و نظری و یا با عرفانی حقیقی و آراسته به شیوه و اصطلاح فلسفه روبرو خواهیم شد. صحّت این نظر مشروط به قبول مفهوم رسمی فلسفه و عرفان است و گرنه هرگاه فلسفه و دید فلسفی را چنانکه امروزه گاهی در گفتار و نوشته‏ها دیده می‏شود به معنی نامحدود و مطلق«تعمّق و غوررسی و ژرف‏نگری‏ و آگاهی»تلقّی کنیم اجتماع فلسفه و عرفان در وجدان واحد مستحیل‏ نخواهد بود زیرا خاستگاه «عرفان و اشراق و شهود» و «آگاهی و معرفت‏ و ژرف‏بینی» ظاهرا نمی‏تواند دوگانه باشد.


شهامت مسیح آسای سهروردی...

ناگفته نباید گذاشت که دستگاه اشراقی سهروردی با جامعیتی که‏ از لحاظ تشکیلات و هدف عائی و تبشیر و انذار و تکالیف و وصایای اخلاقی‏ و توصیه بر حفظ کتاب حکمت الاشراق و احتیاط در آن و نگاهداری آن‏ از غیر اهل و اشاره به نوعی ولایت یا «خلیفه و صاحب الکتاب»برای‏ تعلیم و تفسیر اسرار اشراقی دارد نه تنها از حدّ یک دستگاه فلسفی تجاوز می کند بلکه مسؤولیّتی بیش از یک مکتب عرفانی و طریقت تصوّف‏ برعهده می‏گیرد با ابرام و تعهّدی که در ارشاد پیروان و تلقین «امید نجات» نشان می‏دهد یاد «مذاهب مخفی و آیین های در نطفه خفه شده» را در خاطر برمی‏انگیزد. شیوهء رمز آیینی و استفاده صوری و مصلحت‏ آمیز سهروردی از آیات و احادیث و شهامت مسیح‏آسای او در زندگی‏ و هنگام مرگ نیز قرائنی است که ماهیّت و فطرت مکتب سهروردی را، چنانکه گفته شد،قابل تأمّل می‏سازد.


حکمت سهروردی چنانکه گفتیم تصویری کامل از جهان به دست‏ می‏دهد.این تصویر که شامل بازگویی فلسفه سنّتی از دیدگاه سهروردی‏ و بدایا و مقاصد حکمت اشراق است گاهی به طور مستقیم و گاهی غیر مستقیم‏ و تمثیلی مطرح می‏شود.
بحث مستقیم سهروردی در کتاب ها و رسائلی از قبیل«حکمةالاشراق» و«المشارع و المطارحات» و «التلویحات اللوحیة و العرشیّة» و «المقاومات» و «فی اعتقاد الحکماء» و «پرتونامه» و «هیاکل النور» و «الواح عمادی» و «روزی‏ با جماعت صوفیان» و «صفیر سیمرغ» و «رسالة الابراج یا کلمات ذوقیّة»، و افادهء غیر مستقیم و تمثیلی او در رسائلی مثل«قصّة الغربة الغربیّة»و «رسالة الطیر»و «آواز پر جبرئیل» و «عقل سرخ» و «روزی با جماعت‏ صوفیان»و«فی حالة الطفولیة» و «فی حقیقة العشق» و «لغت موران(مجموعهء چند تمثیل)» و «صفیر سیمرغ» و «رسالة الابراج»متجلّی است.
رساله‏های «روزی با جماعت صوفیان» و «صفیر سیمرغ»و«رسالة الابراج» متضمّن هر دو جنبه یعنی بحث مستقیم و غیر مستقیم یا تمثیلی است.
همچنین در «بستان القلوب» و «یزدان شناخت»نیز که منسوب به شیخ اشراق‏ می‏باشد مختصری کامل از حکمت بیان شده است....
 

پی نوشت: برگرفته از نظری به آثار و شیوهء شیخ اشراق نوشته منوچهر مرتضوی‏، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، پاییز 1351، شماره 103 

پایان پیام/

کد خبر 153635

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha