خبرگزاری شبستان: انسان حالتى دارد که از یکنواختى ملول مىشود و طالب تجدّد و تنوّع است. تجدّد و نوخواهى، احتیاجى است در وجود بشر. امّا اینکه رمز این کار چیست، چرا بشر در کمال اشتیاق چیزى را طلب مىکند و همینکه به او رسید از شدّت و هیجانش کاسته مىشود، کم کم به سردى و خستگى و احیاناً به تنفّر و انزجار منتهى مىشود، فرصتی دیگر می طلبد.
بعضى گمان مىکنند که این خصیصه، ذاتى بشر است. بشر همیشه مشتاق و آرزومند چیزهایى است که ندارد. داشتن، مدفن عشق و علاقه و خواستن است. امّا بعضى دیگر نظر دقیقترى دارند. مىگویند اگر واقعاً چیزى مطلوب غریزى و ذاتى بشر باشد، ممکن نیست که وصال او را سرد و افسرده کند. در نهاد و غریزه بشر معشوق و محبوبى کاملتر و عالىتر است؛ محبوبى که کمال لایتناهى است. به دنبال هر محبوبى که مىرود، در حقیقت، نشانى از محبوب اصلى و واقعى خود را در او مىبیند و به گمان محبوب اصلى به سراغ او مىرود، امّا پس از وصال چون خاصیّت آن محبوب اصلى را در او نمىبیند و احساس مىکند که این موجود قادر نیست، خلأ وجودى او را پر کند، به سراغ محبوبى دیگر مىرود، و همین طور ... مگر آنکه روزى به محبوب اصلى و حقیقى خود نائل گردد؛ آن وقت به کمال واقعى خود که اتّصال به کمال لا یتناهى است، خواهد رسید و در بهجت و سعادت کامل غرق مىگردد و براى همیشه آرام مىگیرد و دیگر خستگى و افسردگى و کسالت در او راه نمىیابد (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).
قرآن کریم درباره بهشت مىفرماید: "لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا" یعنى این تفاوت میان نعمت هاى آخرت و این دنیا هست که در این دنیا انسان طالب تحوّل و تغیّر است، امّا در آخرت طالب تغیّر و تحوّل و نو شدن و عوض شدن نیست.
به هر حال، مسلّماً انسان در این دنیا طالب تجدّد و تنوّع است. تجدّد موجب انبساط و شکفتگى خاطر مىگردد، خصوصاً اگر آن تجدّد و تنوّع در جهت حیات و تازگى زندگى باشد. تجدّد و تنوّع، کدورت و ملال را از خاطر مىزداید.
هر زمان نو صورتى و نو جمال تا ز نو دیدن فرو میرد ملال
در تشریع نیز این نکته رعایت شده، در هفته، روزى و در سال، ماهى براى عبادت اختصاص داده شده است؛ یعنى تشریع به بدرقه تکوین رفته است. روز جمعه در هفته، و ماه رمضان در سال، اوقات تجدید حیات معنوى و زدودن خاطر از ملال ها و کدورت هاى مادّى است. در حدیث است:
لکلّ شىء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان
هر چیزى بهار و فصل تجدید حیاتى دارد؛ بهار و فصل تجدید حیات قرآن در دل اهل ایمان، ماه رمضان است.
على (ع) مىفرماید:
تعلّموا القرآن فإنّه ربیع القلوب
قرآن را بیاموزید که بهار دلها قرآن است.
بهار طبیعى را خورشید به وجود مىآورد که پس از مدّتى دورى و فاصله، با اشعّه گرم خود طبیعت مرده را زنده و زمین خفته را بیدار مىکند؛ و بهار معنوى را خورشید تابنده قرآن در دلهاى مرده و روح هاى افسرده ایجاد مىکند. هم از فرصت بهار معنوى باید استفاده کرد و هم از فرصت بهار طبیعى. رسول اکرم(ص) درباره بهار معنوى- یعنى ماه مبارک رمضان- فرمود:
فاسئلوا اللَّه بنیّات صادقة و قلوب طاهرة أن یوفّقکم لعبادته و تلاوة کتابه
از خداوند با نیّت هاى جدّى و راستین و با دل هاى پاک بخواهید که توفیق بندگى و تلاوت کتاب الهى به شما عنایت کند.
سهم انسان از فصل بهار
در قرآن کریم مکرّر از این تجدید حیاتى که براى زمین رخ مىدهد یاد شده ولى به عنوان یک درس و تعلیم و به عنوان راهنمایى بشر، که از این فصل چه استفادهاى باید بکند و چه الهامى باید بگیرد.
هر یک از فرزندان زمین از گیاهان و حیوانات و انسان از این فصل حیاتبخش سهمى و حقّى دارند: گل ها و سبزهها در این فصل خود را به کمال رشد مىرسانند، به حدّ اعلى جمال خود را طراوت مىدهند؛ اسب و گاو و گوسفند خود را به آب و علف مىرسانند، خود را فربه مىسازند، جست و خیزى مىکنند؛ انسان هم از آن جهت که انسان است، عقلى دارد و فهمى، دلى دارد و احساساتى و عواطفى، او هم از این فیض عام سهمى دارد. سهم انسان چیست؟
براى بعضى از مردم فصل حیاتبخش بهار الهام دهنده است، درس است، آموزنده است، نکتهها، رمزها و حقیقت ها در مىیابند. امّا متأسّفانه استفاده بعضى دیگر از افراد از حدّ استفاده یک حیوان تجاوز نمىکند. حاصل بهره آنها از این تجلّى باشکوه خلقت، شکم پر کردن و عربده کشیدن و بد مستى کردن و سقوط در منت ها درجه حیوانیّت است. آنها در این فصل الهام مىگیرند امّا نه از این فصل بلکه از صفات و ملکات پلید خودشان؛ الهام مىگیرند امّا چه چیز الهام مىگیرند؟ جنایت و آدمکشى، فحشاء و فساد اخلاق، شکستن قیود و حدود انسانى.
آیا این منتهاى بدبختى نیست که محصول رسیدن ایّامى به این لطف و صفا و طراوت، تیرگى دل و تاریکى روح و قساوت قلب باشد؟ آرى، هر کسى بر طینت خود مىتند.
به هرحال، فصل بهار فصل تجدید حیات و زندگى از سر گرفتن زمین ماست؛ فصل نشاط و خرّمى زمین است؛ فصلى است که زمین در شرایط تازه و جدیدى قرار مىگیرد و مستعد مىشود که بزرگترین موهبت هاى الهى یعنى حیات و زندگى به او افاضه شود.
در قرآن کریم از این حالت زمین، از این تجدید حیاتى که براى این موجود رخ مىدهد، مکرّر یاد شده. در حدود 15 بار و شاید بیشتر در قرآن به این موضوع اشاره شده، ولى به عنوان یک درس و یک تعلیم و یک حکمت آموختنى.( مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج3، ص: 367).
همانگونه که سال را بهاری است و بهار عبادت رمضان است، به همین نحو عالم از حیث پر شدن از عدل و داد نیز بهار دارد. این بهارها گاهی مقطعی و کوتاه بوده و برخی طولانی تر. اما سرانجام سر منزل این تاریخ را بهاری است که با رهبری مهدی موعود به بهار حقیقی و دولت کریمه و دولت عدل و داد مبری از ظلم منتهی می شود.
بهار خود انقلابی است . گذشت فصول و ماه ها و نو به نو شدن و تحول طبیعت نمونه ای طبیعی از انقلاب است. انقلاب نهائی مدیریت جهان با مقدماتی همراه است ازجمله آنها پر شدن عالم از ظلم و فساد. البته این بدین معنا نیست که ما با اختیار و آگاهانه اقدام به ظلم کنیم تا زمینه ظهور حضرت را فراهم آوریم. بلکه ما هر یک مسئولیم و باید خود را برای تحول و انقلاب نهائی آماده کنیم و با علم آموزری و عمل صالح، خود از یاران حضرت در زمان حضرت باشیم نه آنکه در برابر قیام عادلانه ایستادگی کنیم و در زمره گروهی گمراه باشیم که در برابر قدرت الهی حضرت به گورستان ظالمین ملحق شویم.
پایان پیام/
نظر شما