خبرگزاری شبستان: حجت الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران درآستانه پانزدهمین سالگرد رحلت آیت الله بهاءالدینی ماجراهای مختلفی از مکاشفات این عالم ربانی در مصاحبه با ماهنامه پاسدار اسلام بیان کرد.
قسمت هایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
از آقای بهاءالدینی در ارتباط با مقام معظم رهبری مطالب مختلفی نقل شده است. شما در این خصوص چه می دانید؟
حافظه ام خیلی قوی نیست. گاهی خدا می آورد در ذهنمان و یک چیزهایی به مناسبت ها می آید ولی الان چیزی که یادم هست، ایشان همین اواخر عمرشان آمدند تهران و رفتند بیمارستان. من هم اینجا رفتم دیدنشان و هم بعد رفتم قم. ایشان فرمود: "می دانستم مشکل من پزشکی نیست، با طبیب حل نمی شود ولی چون حضرت آقا (مقام معظم رهبری) خواستند بروم، به احترام ایشان رفتم."
تا اینجا را خودم از آقای بهاءالدینی شنیدم، آقای شمشیری می گفت که آقای بهاءالدینی فرمودند: "من می دانستم کار اینجوری نیست و به احترام آقا آمدم بیمارستان شهید رجایی، ولی وقتی آمدم فهمیدم خیری در آن بوده و وجود مبارک امام زمان(عج) برای عیادت اینجا تشریف آوردند." معلوم شد که حکمتش این بوده است که حضرت قرار بوده قدمشان را اینجا بگذارند.
به غیر از این مورد آیا ایشان بازهم به حضرت حجت تشرف داشتند؟
بله ما یک آقای سجادی در قم داریم که همشهری مان است. هم از مریدهای آقای بهجت بود و هم از مریدهای آقای بهاءالدینی. گاهی هم می آمد و آب و جارو می کرد و خیلی به آقا عشق داشت. گفت: "روزی آقای بهجت آمد عیادت آقای بهاءالدینی. آمد خم شد، دست آقای بهاءالدینی را ببوسد، آقای بهاالدینی دستشان را کشیدند ولی آقای بهجت با ایشان معانقه کردند. دو زانو نشستند، کنار تختشان مدتی نشستند. همین جوری نگاه می کردند و هیچی نمی گفتند." می گفت شاید یک ساعتی آنجا بود.
یعنی آقای بهجت، می خواستند دست آقای بهاءالدینی را ببوسند؟
بله آقای سجادی گفت: "من ایشان را بدرقه کردم. وقتی آقای بهجت از در خانه آقای بهاءالدینی آمد بیرون، برگشت نگاهی به در این خانه کرد و گفت: همسایه های ایشان نداستند که با چه کسی همسایه اند، ولی بدانند یا ندانند، برکات حضور حضرت در این خانه به اینها هم می رسد."
درباره موضوعی که از ایشان در مورد قائم مقام رهبری نقل شده و اینکه چه کسی جانشینی امام خواهد بود، شما چیزی در ذهنتان هست؟
خودم از ایشان نشنیدم، ولی یکی از دوستانمان آقای فرحناک برایم نقل کرد، صحبت قائم مقامی (آقای منتظری) که شد، ایشان گفت: "نه ! من اینجور نمی بینم. کسی که ما دلخوش به او هستیم، آسید علی آقاست." آن وقت اصلا کسی خوابش را هم نمی دید، اصلا آن فضا، فضایی بود که کسی نمی توانست مقابل قائم مقامی چیزی بگوید.
ذکر نکاتی از رابطه آقای بهجت و آقا هم در اینجا خالی از لطف نیست!
یکی از رفقایمان که ایشان هم مثل من گاهی برای آقای بهجت روضه می خواند و آقا هم تشویقش می کرد، گفت در جلسه ای که خدمت آقای بهجت بودیم، یکی دونفر آمدندخدمت آقای بهجت، یک چیزی را سوال کردندکه به نظر می رسید سوالشان طوری بود که گویا تعریضی به آقا دارند. آقای بهجت با ناراحتی زیاد و نگاه تند و با عصبانیت گفتند: "شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ من که بهتر از ایشان سراغ ندارم.
پایان پیام/
نظر شما