وجه مشترک اندیشمندان در دهه های 40 و 50 اعتراض بود

وجه مشترک اندیشمندان در دهه های 40 و 50 شمسی اعتراض بود، آنها با الگوبرداری از چهره هایی همچون امیرکبیر می کوشیدند با تکیه بر فرهنگ اصیل ایرانی مردم، دست از تقلید شسته و به نوآوری بر پایه اصالت خود دست یابند.

به گزارش خبرنگار شبستان، چهارمین نشست "تفکر از نمای نزدیک" با موضوع بررسی دیدگاه دکتر شریعتی و جلال آل احمد در برابر غرب عصر روز سه‌شنبه، 27 تیر در خانه موزه دکتر شریعتی برگزار شد.

بنابراین گزارش، دکتر غلامرضا امامی، از شاگردان دکتر شریعتی و آل احمد گفت: در زمانه‌ای که جلال و شریعتی در آن زندگی می‌کردند بنا به دلایل مختلف هر دو میان دوستان عاشق و دشمنان خشمگین قرار گرفته بودند و همواره دیدگاه‌های مختلفی در رابطه با آنها ارایه می‌شد.

وی ضمن تشریح موضع این دو اندیشمند در محدوده تاریخی و جغرافیایی افزود: بی‌شک موضعی که شریعتی و جلال نسبت به غرب داشتند را نمی‌توان در زمان حاضر به کار گرفت چرا که مقتضیات زمان تغییر کرده است.

امامی ادامه داد: سخنان این دو وحی منزل نیست و قطعا نیاز به نقد دارد، اما قبل از هر چیز باید شباهت و ویژگی‌های مشترک این دو را مورد بررسی قرار داد. چرا که هر دوی آنها تفکراتی داشته‌اند که تا به امروز همواره مورد توجه اقشار مختلف مردم بوده است.

امامی بیان کرد: جلال و شریعتی هر دو تبار روستایی داشتند و از شگفتی‌های روزگار این بود که برحسب اتفاق متولد آذر بودند، هر دو فرزند زمان خود بوده و فرانسه می‌دانستند.

وی به رویارویی ویژه این دو اندیشمند با غرب آن زمان اشاره کرد و گفت: تزها و نظریاتی که در آن زمان یعنی حدود دهه 40 و 50 توسط این دو اندیشمند ارایه شد سؤالات متعددی را در ذهن تداعی می‌کند، از جمله اینکه آیا نگاه آن روز آنان بر شرایط امروز ما سازگار است؟ آیا غرب یک واحد تاریخی است؟ اساسا نگاه شریعتی و آل احمد به غرب چگونه بود؟

امامی دو تفکر قالب دوران زندگی جلال آل احمد و شریعتی را مربوط به دیدگاه‌ها و نظریاتی دانست که از همسایه شمالی ما یعنی روسیه و تفکر سرمایه‌داری از آمریکا بر جامعه آن دوران ایران سایه افکنده بود.

وی تصریح کرد: این دو اندیشمند در پی آن بودند که هویت تاریخی مردم ایران را حفظ کنند و هرگز از سر نقض سخن نمی‌گفتند، باید توجه داشت اعتراض وجه مشترک میان شریعتی و آل احمد بود.

وی در ادامه به یکی از خاطرات خود از جلال آل احمد اشاره کرد و گفت: زمانی از او پرسیدم چطور تو که روحانی‌زاده بودی گرایش چپ پیدا کردی؟ و او جواب داد زمان ما حزب چپ بود و دربار و من میان دربار و گزینه دیگری که داشتم حزب چپ را برگزیدم.

این عنوان کرد: جریان چپ بعد از شهریور 1320 بر جامعه غلبه داشت، از این رو جلال نیز به آن پیوست، با در نظر گرفتن این مسئله که قطعا جریان چپ در مقایسه با دربار بهتر بود  جلال میان بد و بدتر، بد را برگزید.

وی ادامه داد: بعد از مدت‌ها جلال از جریان چپ گسست، چرا که متوجه شد همسایه شمالی که صدایش از حزب چپ آن زمان برمی‌خاست به خاک ایران طمع دارد، بنابراین آن را رها کرد، اما در این میان، شریعتی به تبار سنتی خویش وفادار بود.

امامی تصریح کرد: جلال سخن مذهبی را میان روشنفکران برد و در کنارش شریعتی سخن روشنفکران را به مذهبیون انتقال داد و در واقع هر دو پلی برای پیوستن بودند.

وی با بیان این مطلب که عنصر مشترک جلال و شریعتی صدق و صفای آنها بود، اظهار کرد: این دو به آنچه می‌گفتند، باور داشتند و آنچه را باور داشتند، می‌نوشتند. حال تصور کنید روشنفکر جامعه امروز شریعتی را دروغگوی بزرگ  و جلال آل احمد را قاتل می‌خواند و برای سخن خود هیچ سندی ارایه نمی‌دهد، گویا آن عقده ادیپ معروف که پسران بر والدین خود دارند بر نسل روشنفکر ما هم سرایت کرده است.

این پژوهشگر افزود: شریعتی و جلال خود خواستار نقد آثارشان بودند اما باید توجه داشت که بهتان‌زدن سزاوار نیست، در صداقت آنها همین بس که با خود بیگانه نبودند، شریعتی برای مقابله با غرب به مذهب روی آورد و اسلام را مذهب اعتراض می‌دانست و نگاه‌اش به مذهب نگاهی پرشور و عصیانگر بود.

امامی ابراز کرد: شریعتی دین را برای (داد) می‌خواست، در نگاه او شریعت برای زندگی بود و نه زندگی برای دین و در این راه از سنت اسلامی بهره می‌جست، همچون کسانی که بر سر چاه بلند سنت و مذهب ایستاده‌اند و رسن می‌افکنند و چون صیادی در دنیای اندیشه اسلامی غوطه می‌خورند و آن‌گاه دلو را از پس 14 قرن بیرون کشیده و مرواریدهای آنها را به ما می‌دهند.

وی جلال را نویسنده‌ای خواند که زبان گفتار را به نوشتار تبدیل کرده است و بیان کرد: او در این میان از ادبیات ایران و فرانسه نیز بهره می‌گرفت. در کنار او شریعتی انسان پرسوزی بود و جلال پرشور، هر چند که راه آنها پرپیچ و خم بود و همواره سکندرها در آن به چشم می‌خورد.

وی افزود: جلال به دنبال آن بود تا مردم از تقلید دست بردارند و معلم خود باشند. جلال و شریعتی به دنبال هویت ملت بودند و در این بین امیرکبیر حلقه اتصال میان آنها بود و الگویی برای نگاه شریعتی و جلال بر غرب.

امامی خاطرنشان کرد: همچنان که امیرکبیر در زمان خود به دنبال پیشرفت‌های نوین بود و می‌خواست علوم جدید به هر نحوی که شده است وارد ایران شود جلال و شریعتی نیز به دنبال آن بودند تا با تکیه بر فرهنگ اصیل ایرانی مردم دست از تقلید شسته و به نوآوری بر پایه اصالت خود دست یابند.

پایان پیام/

 

کد خبر 152981

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha