چرا روشنفکران مشروطه وابسته بودند

در دوره ای که انگلیسی ها رضاخان را آوردند و حکومت را به او دادند، روشنفکران بزرگ ترین جرم ها را مرتکب شدند؛ ایدئولوگ ها و تئوریسین های سیاسی و فرهنگی آن حکومت شدند و کمال خدمت را کردند!

خبرگزاری شبستان: پس از آن که در نوشتار پیشین، نقش و سرنوشت "علمای مشروطه خواه" را -به عنوان یکی از اضلاع مثلث تأثیرگذار در مشروطه- از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی مورد بررسی قراردادیم، در نوشتار پیش رو، جایگاه دو ضلع دیگر این مثلث، یعنی "روشنفکران" و "خارجی ها" را مورد با دقت بیشتری پیگیری می کنیم:

 

روشنفکران وابسته به انگلیس و انحراف مشروطه
ببینید من اینجا احساس می کنم آن چیزی که بیش از همه در انحراف مشروطیت اثر گذاشت، حضور یک قشر روشنفکر وابسته به انگلیس بود؛ یعنی انگلیسی مذاق و انگلیسی مزاج که به شدت فریفته و دلباخته غرب بودند. «محمدعلی فروغی» در یکی از درس های تاریخش به شاگردانش می گوید؛ شما هیچ وقت «سرداری» به خیاط داده اید که برایتان بدوزد؟ می گویند؛ بله، داده ایم. می گوید؛ وقتی سرداری را از خیاط می گیرید و به خانه می آیید، آیا آستین سرداری حرکت می کند و بالا و پایین می رود؟ می گویند؛ نه. می گوید؛ تا ک ی؟ تا وقتی که شما دستتان را در داخل آستین بکنید. وقتی شما دستتان را در آستین کردید، آن وقت این آستین، بالا می رود و پایین می آید؛ انگلیس هم همین طور است! شما ایرانی ها - نمی گوید ما ایرانی ها!- بدون انگلیس، هیچ چیز نیستید. انگلیس، مثل دستی در داخل این آستین خالی است؛ شما چه هستید. تقی زاده در همان وقت در مقاله ای -ظاهراً در مجله کاوه- می گوید؛ از جمله بزرگ ترین اشتباهات، یکی این است که ایرانی به فکر اختراع بیفتد! اختراع نکنید، اختراع غلط است. همان کاری که فرنگی ها کردند، جزئی و کلی! بعد از مقداری می گوید؛ خلاصه نظر من -همان جمله معروف- این است که: «ایرانی باید ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود!» دید روشنفکر آن زمان، این است. این منطق اوست و این احساس و ایمان اوست.

 

رضاخان چگونه رضاشاه شد
اتفاقاً به نظر بنده، تقی زاده از آن آدم های خیلی ناباب نیست؛ بالاخره یک چیزکی در او بوده است. آنهایی که بعدها آمدند، آن نسل های بعدی، به مراتب بدتر از او بودند. فروغی هم همین طور بود. در یک دوره، اینها بزرگ ترین جرم ها را مرتکب شدند؛ یعنی انگلیسی ها رضاخان را فقط به خاطر اینکه قلدر بود، یعنی کسی بود که در آن اوضاع ایران می توانست همه سرجنبان هایی را که ممکن بود علیه سیاست انگلیس حضوری داشته باشند، سرکوب کند؛ زیر نظر گرفتند. او را آوردند و حکومت را به او دادند. بعد این آقایان، ایدئولوگ ها و تئوریسین های سیاسی و فرهنگی آن حکومت شدند و کمال خدمت را کردند! همین تقی زاده، همین محمد علی فروغی و دیگران و دیگران.

 

روشنفکران در خدمت رضاشاه؛ چرا؟
دوره رضاخان، روشنفکران درجه یک کشور، از اساتید، از نویسندگان و از متفکرانی که جزو زبدگان روشنفکری بودند، در خدمت رضاخان قرار گرفتند؛ رضاخانی که از فرهنگ و معرفت بویی نبرده بود. دفاع اینها از رضاخان، هیچ وجهی نداشت؛ نه باسواد بود، نه فرهنگی بود، نه ملی بود؛ همه می دانستند که سیاست های انگلیسی هاست که اجرا می شود. خود روشنفکران می دیدند که انگلیسی ها رضاخان را آوردند، برکشیدند، به قدرت رساندند، سلطنت او را تقویت کردند، مقدماتش را فراهم کردند، موانعش را نابود کردند و جاده را برای او صاف نمودند. در آن موقع، روشنفکران، ایدئولوگ های حکومت کودتایی رضاخانی شدند. هر کاری که او خواست بکند، اینها ایدئولوژی و زیربنای فکری اش را فراهم می نمودند و برایش مجوز درست می کردند.


از راه رفته با شما سخن می گویم
من دوست دارم این بحث را نه به عنوان یک مسؤول، بلکه به عنوان یک روحانی و یک طلبه و به عنوان کسی که تقریباً همه جوانیم را در فضای روشنفکری زمان خودم گذرانده ام و با خیلی از این چهره های معروف روشنفکری ایران، یا از نزدیک آشنا بوده ام، یا با آثارشان آشنا بوده ام و درست آنها را می شناسم -از شاعرشان، نویسنده شان، هنرمندشان- مطرح کنم و با شما حرف بزنم. دلم می خواهد شما جوانان این دوره، قدری فضای فرهنگ کشورتان را بشناسید؛ چون شما جزو قشرهای روشنفکر هستید. ببینید کجا قرار دارید، چه بوده و چه شده و می خواهند چه بشود. مایلم شما این نکته را توجه کنید.

 

صادق ترین روشنفکران در «توده»
در دوره بعد از رفتن رضاخان و بعد از شهریور بیست -که حکومت عجیب و غریبی در آن زمان تشکیل شده بود- بخشی از روشنفکران به «حزب توده» پیوستند که اتفاقاً بعضی از صادق ترین روشنفکران از اینها بودند که به حزب توده پیوستند؛ اگرچه به شوروی وابسته بودند. آن وقت خودشان هم اعتراف داشتند؛ همه شان هم قبول داشتند که به شوروی وابسته بودند. شوروی ها در ایجاد و پشتیبانی اینها نقش داشتند و اینها مثل ستون پنجم شوروی ها در ایران عمل می کردند.

 

«جلال» هم به توده پیوسته بود
شما به خاطرات «کیانوری» و دیگر رؤسای توده ای ها که در جمهوری اسلامی گیر افتادند نگاه کنید. خاطرات اینها چاپ شده است. از پنجاه سال قبل، شصت سال قبل صحبت می کنند. با آنکه اینها شاید همه حقایق را هم نمی خواستند بگویند، اما کاملاً از گوشه و کنار حرف هایشان مشخص می شود که آن روز حقیقت حزب توده چه بود.درعین حال، باز صادق ترین و مخلص ترین روشنفکران در همین مجموعه جمع شده بودند. یکی از آنها مرحوم «جلال آل احمد» بود که جزو حزب توده بود. «خلیل ملکی» و دیگران، اول در حزب توده بودند.

 

شریعتی و جلال؛ توابین روشنفکری
البته در نهایت، پدیده ای به نام پدیده توبه روشنفکری وجود دارد که من مظهر توبه روشنفکری را مرحوم آل احمد و مرحوم «دکتر علی شریعتی» می دانم. آنها واقعاً توّابین محیط روشنفکری هستند که آن وقت، زبان به انتقاد باز کردند؛ انتقادهایی که خیلی ها نمی دانستند و نمی دانند.

 

اتاق های حزب توده که به مسکو می رسید
در سال 1374 -سال آخر عمر جلال آل احمد- ایشان به مشهد آمد و جلسه ای در منزل مرحوم «محمدتقی شریعتی» برای دیدن از آل احمد، تشکیل شد. جماعتی بودند، مرحوم دکتر شریعتی هم بود، از ما هم دعوت کردند؛ چند نفری رفتیم. دو، سه ساعت در آنجا بحث های گوناگونی بود. در جلسه از این حرف ها خیلی گذشت. احتمال می دهم خودم شنیده باشم، احتمال هم می دهم کسی از مرحوم جلال شنیده بود و برای من نقل می کرد. می گفت ما در اتاق های حزب توده، مرتب از این اتاق به آن اتاق جلو رفتیم -منظورش این بود که مراحل حزبی را طی کردیم- و به جایی رسیدیم که دیدیم از پشت دیوار صدا می آید؛ گفتیم آنجا کجاست؟ گفتند اینجا مسکو است! گفتیم ما نیستیم؛ برگشتیم. یعنی به مجرد اینکه در سلسله مراتب حزبی احساس کردند که این وابسته به خارج است، گفتند ما دیگر نیستیم. بیرون آمدند و با خلیل ملکی و جماعتی دیگر، «نیروی سوم» را درست کردند.

 

دو ترجمه خوب، حتی دوتا

یک وقتی هم این را گفته ام و قاعدتاً ثبت شده است که جلال آل احمد، یا شریعتی جمله ای را گفت؛ گفت: روشنفکران ما از اول مشروطه تاکنون -تا سال چهل وهفت- دو ترجمه خوب به وجود نیاورده اند! بنده تعجب کردم، گفتم دو ترجمه خوب؟! گفتند بله؛ دو ترجمه خوب نداریم. ببینید یک روشنفکر استاندارد پذیرفته شده، قضاوتش این است که حتی در محیط ترجمه، ترجمه خوب هم نکردند، کار خوب هم تحویل ندادند. تنها کاری که کردند این بود که در خدمت تسلط بیشتر انگلیسی ها بر ایران قرار گرفتند و رضاخان را تقویت کردند...
 

برگرفته از کتاب دغدغه های فرهنگی(شرح مزجی از بیانات محوری مقام معظم رهبری در سال 1373 با استفاده از بیانات معظم له)

پایان پیام/

کد خبر 152917

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha