مینو اصلانی، رییس بسیج جامعه زنان کشور از ساخت فیلم درباره شهیده ناهید فاتحی کرجو به خبرنگار شبستان خبر داد و گفت: سازمان بسیج مستضعفین ساخت فیلم بلند سینمایی درباره شهیده سال 91 یعنی ناهید فاتحی کرجو را شروع کرده است فیلم نامه، کارهای تحقیقاتی و پیش تولیدات آن انجام شده است و به زودی کارگردان، بازیگران و سایر عوامل آن مشخص خواهد شد.
فیلم سینمایی شهیده فاتحی کرجو زمستان امسال کلید می خورد
اصلانی با بیان اینکه قرار بود فیلم سینمایی شهیده فاتحی کرجو به جشنواره فیلم فجر امسال برسد، بیان کرد: قسمت اعظم فیلم مربوط به سال 60 می شد که در کردستان و در زمستان اتفاق می افتد و به همین دلیل فیلمبرداری باید از زمستان کردستان صورت گیرد و به خاطر این مساله، فیلم به جشنواره امسال نمی رسد.
زندگینامه شهیده فاتحی کرجو در هفته دفاع مقدس رونمایی می شود
وی از نگارش دومین کتاب در مورد شهیده ناهید فاتحی کوجو خبر داد و افزود: این کتاب زندگینامه مفصل و جامع است که مراحل نگارش نهایی آن در حال انجام است و قرار است در هفته دفاع مقدس رونمایی شود.
نخستین کتاب درباره شهیده فاتحی کرجو کوتاه و دلنوشته بود
رییس بسیج جامعه زنان کشور خاطرنشان کرد: اولین کتاب درباره شهیده فاتحی کوجو در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد.این کتاب در قطع پالتویی بود و به طور مختصر به زندگی این شهیده پرداخته بود. نویسنده آن، آقا غفار نگاهی کوتاه و درام به زندگی سمیه کردستان داشته است و این کتاب اجمالی و به صورت دلنوشته است.
نرم افزار شماره 2 زن و دفاع مقدس ساخته شد
ساخت نرم افزار شماره 2 زن و دفاع مقدس خبر دیگری بود که اصلانی با خبرنگار شبستان در میان گذاشت و در این زمینه عنوان کرد: در نرم افزار شماره 1 زن و دفاع مقدس بحث حضور زنان در ستادهای پشتیبانی منعکس نشده بود که خوشبختانه در این شماره جدید به طور کامل به آن پرداخته شده است.
وی با بیان اینکه نرم افزار شماره 2 زن و دفاع مقدس از نرم افزار شماره 1 آن جامع و کامل تر است، تصریح کرد: این نرم افزار از لحاظ گرافیکی ارتقاء یافته و خاطرات زنان حاضر در جبهه تقویت شده و زندگینامه شهید فاتحی کرجه هم به طور مفصل تبیین و تشریح شده است.
استقبال فراوان از پایگاه اطلاع رسانی زنان شهید
رییس بسیج جامعه زنان کشور همچنین از استقبال فراوان از سایت و پایگاه اطلاع رسانی زنان شهید خبر داد.
ولادت و معرفت به معبود
ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ می کرد.
ناهید کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش میداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت میبرد که به پدرش گفته بود: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم وگریه کنم، چشمانم سرخ می شود و سرم درد می گیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه میکنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می کنم، بلکه تازه سبک تر و آرام تر میشوم».
نوجوانی از جنس ایمان و شهامت
با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.
روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابان های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. برادرش می گوید؛ «آن شب ناهید از درد نمی توانست درست روی پایش بایستد. بر اثر ضربات ناشی از باتوم، پشتش کبود رنگ شده بود».
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیری های ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.
راهی به سوی آسمانی شدن
ناهید علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتاب های مذهبی و قرآن و انجام فعالیت های اجتماعی می گذراند.
اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پیدایش نمی کند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند!
بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم میکشیم.
زخم ستاره
چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!
او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد.
از روز ربوده شدن او یازده ماه می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند.
وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. زنان سنندجی با دیدن آثار شکنجه بر بدن ناهید و سر شکسته و تراشیده اش، به ماهیت اصلی ضد انقلاب، بیش از بیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان پرداختند.
تهران، سفر آخر
شرایط حاد منطقه در آن سال و خفقان حاکم گروهکها بر مردم، فشار زایدالوصفی که به خانواده شهید رفته بود مادر شهید را بر آن داشت به تهران هجرت کند و پیکر شهید ناهید کرجو، شهید مظلوم سنندجی را در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن نماید.
چند سال بعد، مادر از اندوه فراق ناهید، بیمار شد و از دنیا رفت. برادر ناهید میگوید: مادرم در تهران ماند و با بچه های کوچک و وضعیت بد اقتصادی مجبور به کار شد. دوران سختی را گذراندیم اما مادر دلخوش بود که نزدیک ناهید است. دلش خوش بود که دیگر لازم نیست کوه به کوه، دشت به دشت و آبادی به آبادی دنبال ناهید بگردد.
و اینک ...
اینک نوجوانان و دختران ایران اسلامی باید بدانند که وقتی ناهید فاتحی کرجو به شهادت رسید بیش از هفده سال نداشت اما اکنون بعد از گذشت سی سال از شهادتش، نامش به برکت متعالی بودن هدف و ارزش هایش زنده و شیوه زندگیاش الگویی برای زنان مجاهد است.
اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجههای طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمانها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه کردستان شهیده ناهید فاتحی کرجو.
پایان پیام/
نظر شما