خبرگزاری شبستان // فارس
شروع جنایت رژیم بعث عراق:
در آذر 1361 صدام، دیکتاتور عراقی، برای در هم شکستن مقاومت رزمندگان ایرانی در تک های شبانه از مقداری سولفور موستارد (عامل تاول زا) استفاده کرد.
پس از آن در سال 1362 در پیرانشهر و پنجوین، سلاح های شیمیایی را کامل و مستقیم به کار گرفت، تا اینکه در اواخر سال 1363 به علت اعتراض کشورهای اروپایی و علنی شدن ابعاد گسترده کاربرد این جنگ افزارها در جنگ با ایران، موقتاً از به کارگیری این سلاح ها در جنگ منصرف شد.
کشورهای جهان در "پرتوکل ژنو" منع به کار گیری عوامل سمی و خفه کننده در جنگ ها را به امضا رساندند و در مقابل قانون شکنان هم قسم شدند.
عراق جزو 12 کشور امضا کننده پروتکل بود. اما در گذر ایام، ذهن بشر این معاهده را به دست فراموشی سپرد تا پس از هفتاد سال از جنگ جهانی اول، در دهه 80 میلادی یک کشور متجاوز علیه نیروهای مقاومت دست به جنایتی دیگر بزنند.
حملات شیمیایی رژیم بعث علیه سربازان ایرانی در طول جنگ همواره ادامه یافت و این امر در حالی بود که دولت عراق خود به تنهایی توان ساخت سلاحهای میکروبی و شیمیایی را نداشت.
نخستین اعزام مجروحین شیمیایی ایران به اروپا پس از عملیات فاو در خاک عراق بود، سکوت کشور های هم پیمان "پروتکل ژنو" چراغ سبزی بود که به صدام نشان داده شد تا دیگر از هیچ جنایتی دریغ نکند.
اگر چه نخستین نبود، اما به شهادت تاریخ این بارزترین نمونه از جنایت های شیمیایی در طول حیات بشر بود که این چنین بر سر مردم غیر نظامی ایران فرود می آمد.
غم انگیزتر آن است که این حملات از چشم جهانیان پوشیده ماند.....
مردم سردشت و حلبچه به چه گناهی این گونه مظلومانه جان سپردند
دو جنایت جنگی روز یک شنبه هفتم تیر سال 1366، برابر با 28 ژوئن 1987 سردشت مورد حمله شیمیایی قرار می گیرد؛ چیزی که مردمش در خوابشان هم نمی دیدند.
مردم پس از بمباران از پناهگاها خارج و برای دیدن مناطق بمباران شده و کمک به هم نوعان خود عازم این مناطق شده و خوشحال بودند که کشته و زخمی نداشتند بعد از مدتی بوی سیر گندیده تمام فضای شهر را فرا گرفت.
ناگهان مردم یکی یکی به روی زمین افتادند زن و مرد، پیر و جوان، یکی پس از دیگری.
جمهوری اسلامی ایران، این تهاجم را غیر انسانی اعلام کرد و شهر سر دشت را «نخستین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان بعد از بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی» نامید.
حملات شیمیایی علیه غیر نظامیان فقط در سردشت اتفاق نیفتاد، جنون صدام دامن مردم عراق را نیز گرفت، این اولین بار بود که بشر به چشم خود می دید دیکتاتوری ملت خود را این چنین قتل عام می کند.
مردم حلبچه، بارها شاهد پروازهای عبوری هواپیما های عراقی از غرب به شرق و به سوی آسمان ایران بوده اند. مردم به تماشای پرواز هواپیماها ایستاده بودند غافل از این که این بار بمب افکن ها پس از یک گردش به سمت جنوب با ریختن 200 بمب حاوی مواد شیمیایی مجداً به سمت غرب تغیر مسیر داده و از دور نظاره گر ابر زرد رنگی می شوند که بر آسمان شهر سایه می اندازد.
مردم شهرحلبچه به خاطر اینکه از فرصت استفاده کرده و علیه صدام به پا خاسته بودند، تنبیه شدند.
هواپیما های عراقی در عرض چندساعت 5000 نفر را به قتل رساندند.
و اما جانبازان شیمیایی...........کبوتران شکسته بال که به دنبال مرحمی بر روی زخم هایشان هستندو بیم آن دارند مبادا دشمنان از درد کشیدن آن ها کامیاب شوند.
حقیقت جبهه و جنگ را باید از میان سرفه های پی در پی و نفس های به شماره افتاده جانبازان جستجو کرد که صبورانه سختی های جنگ و پس از جنگ را تحمل کردند و امروز رنجور و خسته، روی تخت بیمارستان و یا کنج خانه، به یاد یاران سفر کرده و دلاوری هایشان لبخندی کمرنگ روی لب می نشانند.
"غلامحسین چوبینه" یکی از قربانیان دشمن بعث، در سالهای جنگ است با وی که روحی بلند دارد، به گفتگو نشستیم.
وی با اشاره به شروع کاربرد سلاح های شیمیایی توسط رژیم عراق بیان کرد: بعد از شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق در سال 61 کاربرد سلاح های شیمیایی علیه رزمندگان ایران را در دستور کار خود قرار داد.
چوبینه تصریح کرد: هر گاه دولت عراق تحت فشار رزمندگان ایرانی قرار می گرفت متوسل به استفاده از انواع سلاح های شیمیایی می شد لذا تعداد زیادی از سربازان و حتی مردم بی دفاع دچار مصدومیت شدید، و یا شهید شدند.
چوبینه از عملیاتی که در آن مجروح شده بود چنین یاد می کند: در عصر سومین روز از عملیات والفجر 8 یعنی 23بهمن 1364 در هنگام ماموریت بودیم که در اثر بمباران شیمیایی هوایی توسط هواپیماهای عراقی که از نقاط کور رادار به سواحل اروند رود نفوذ پیدا کرده بودند به اتفاق تعداد زیادی از رزمندگان مجروح شدیم. وبا لندکروز به اورژانس های موقت جهت مداوا منتقل شدیم.
وی ادامه داد: به همراه بقیه جانبازان مارا به بیمارستان شهید بقایی اهواز و سپس با هواپیمای 330به تهران منتقل کردند و در بیمارستان شهید لبافی نژاد چند روز بستری شده و به دلیل شدت جراحات وارده به همراه 20نفر از جانبازان دیگر به کشورهای اروپایی اعزام شدیم که من را به بلژیک اعزام کردند و در بیمارستان دانشگاهی شهر گان در بخش پوست آن جا بستری شدم و معالجات روی من انجام شد.
چوبینه افزود: بر اثر بمبارن شیمیایی از نواحی تمام بدن مجروح شدم که بیشترین جراحات وارده به چشم ها، ریه و پوست بوده است.
بخش عمده ای از بینایی اش را در اثر گاز خردل از دست داده و تاکنون عمل های زیادی روی چشمانش صورت گرفته که آخرین عمل چشم راست وی پیوند قرنیه در بیمارستان فارابی تهران بوده است، اما به دلیل عدم رشد سلول های بنیادی قرنیه نتیجه لازم را نگرفته و قرار است که به زودی در همان چشم راست پیوند انجام گیرد و منتظر اعلام بیمارستان نور برای انجام عمل است.
چوبینه با اعتقادی راسخ علاوه برنتیجه درمان در خارج از کشوربه اقتدار ایران و رسوا شدن عراق در مجامع بین المللی فکر می کرده است و بیان کرد: حضور مجروحین جنگی در کشورهای اروپایی نه تنها فقط نتیجه درمانی را در پی داشت، بلکه پیام متجاوز بودن عراق علیه ایران و استفاده از سلاح های شیمیایی در جنگ 8 ساله و حمایت کشورهای اروپایی و شرکت های سازنده سلاح های شیمیایی از عراق را به گوش جهانیان رساند و این برگ سندی معتبر است که می توان جهت محکومیت دولت بعث عراق و حامیان آن در مجامع بین المللی از آنان استفاده کرد.
سرفه های او هنوز هوای روزهای شیمیایی جنگ را داشت. بچه ها جبهه و جنگ را ندیده بودند، اما سرفه های گاه و بیگاه پدر برای آنان ندیده ها و نشنیده ها را روایت می کرد.
وی در پاسخ به سوال ما در مورد همسرو فرزندانش اظهار داشت: در خصوص خانواده و فرزندان طبیعی است که خانواده هم خود را شریک آلام ما می دانند ولی با این وجود من به گونه ای عمل کردم که مجروحیتم نه تنها موجب دلسردی و نگرانی همسر و فرزندان نشده است بلکه آن ها توانسته اند یک زندگی نسبتا خوب و آرامی را پشت سر بگذارند و به تحصیلات عالیه بپردازند.
چوبینه ابراز داشت: دو فرزند دخترمن توانسته اند در رشته دندانپزشکی دکتری خود را اخذ کنند و در حال حاضر به خدمت مردم در زمینه دندانپزشکی مشغول هستند و فرزند پسرم کارشناس عمران است.
وی دلیل موفقیت فرزندان خود را ادامه تحصیل خودش می داند و خاطر نشان کرد: شاید یکی از دلایل عمده پیشرفت فرزندان این بوده که من در زمان مجروحیت فوق دیپلم بودم ولی بعد از مجروحیت در رشته معارف اسلامی توانسته ام کارشناسی ارشد را اخذ و با وجود این که باز نشسته آموزش و پرورش هستم به مدت 12سال در سطح استان در رشته معارف اسلامی در دانشگاه به تدریس بپردازم.
چوبینه گفت: از این که توانستم در خدمت جوانان جامعه خود باشم و فرهنگ اسلام و انقلاب را به آن ها انتقال دهم خوشحالم .
وی در حال حاضر مدیر و رئیس هئیت مدیره انجمن دفاع از حقوق جانبازان سلاح های شیمیایی فارس می باشد و از سال 86تا به امروز در خدمت جامعه ایثارگری است.
غلامحسین چوبینه سالهاست که با نفس های به شماره افتاده جانبازان شیمیایی و پرواز عاشقانه آنها آشناست، زمانی که با خود خلوت می کند به میعادگاه پرندگان پر شکسته می رود و با آنان به بازگویی خاطرات زمان جنگ می پردازند.
وجود جانبازان شیمیایی در8سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی گواه غیر قابل انکار و سند گویایی از مظلومیت ایرانیان و وجود غاصبان و جنایتکارانی است که باز هم شکست خوردند.
پایان پیام/
نظر شما