به گزارش خبرنگار شبستان، نسب نسل اول به "ایمان" برمیگردد، به ابراهیم حنیف که پدر ایمان بود... پای نسل دوم، در "خون" است، خونی که میرسد به سرخی رد تیغ بر گلوی اسماعیل ذبیح، فرزند ابراهیم..
اما سرسلسله نسل سوم، قیدار نبی، فرزند اسماعیل نبی، فرزندزاده ابو الانبیاء، ابراهیم نبی است که خود، صفتش "مدارا" ی با مردمان بود و پدر پدران سلسله خاتم انبیاست...
و این نقشی است از قیدار، عمل بنده کمترین، رضای امیرخانی
در میان آثار منتشر شده از رضا امیرخانی همچون کتابهای "نفحات نفت"، "جانستان کابلستان"، "من او"، "ارمیا"، "سرلوحهها"، "بیوتن"، "ناصر ارمنی"، "از به،" نشست نشا" و داستان "سیستان"، "قیدار" خیلی زود در میان خوانندگان جا باز کرد و در فاصلهای کوتاه تجدید چاپ شد، به گونهای که هماکنون پس از چند ماه از رونمایی این کتاب در نمایشگاه بین الملی کتاب، چاپ پنجم آن با شمارگان 3000 نسخه از سوی انتشارات افق روانه بازار شده است و صحبت های زیادی پیرامون آن در رسانه ها و وبلاگ ها وجود دارد.
رمان قیدار مشتمل بر 9 فصل و 294 صفحه است.
مرسدس کوپه کروک آلبالویی متالیک، تاکسی فیات، کبریتی دویست ودو، اسب اینترنشنال، موتور وسپای فاق گلابی، هجده چرخ اتاقدار، پلیموث کورسی سیبفروشها، اف هشتاد و پنج عینکی شیشه شکسته، گاومیش دوازده سیلندر، براق، مرکبی آسمانی، سپید رنگ، با گوشی لرزان عناوین فصول کتاب قیدار هستند.
-در قرآن اسم بعضی پیامبر آمده است؛ اسم بعضی غیر پیامبران هم چه صالح و چه صالح آمده است... صلحا عاشق حضرت باری هستند ... اما حضرت حق، بعضی را خودش هم عاشق است.... عاشقی خدا توفیر دارد با عاشقی ما... خدا عاشقی است که حتما دوست ندارد اسما معشوقش را کسی بداند... به او میگوید رجل! همین... مرد! .... همین .... میفرماید وجاء من اقصی المدینه رجل سیعی ...جای دیگر میفرماید وجاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق میکنند.... یکی میآید موسی نبی را نجات میدهد، قوم بنی اسراییل را در اصل نجات میدهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات میدهد... اسمش چیست؟ اسمشان چیست؟ نمیدانیم... رجل است...
در بخشی از کتاب میخوانیم: قصه از ما ربیع شروع شد... پایان ماه صفر بود که قیدار شهلا را عقد کرد... حالا دوباره به محرم نزدیک میشویم. قیدار منتظر است تا برای اول بار در لنگر علم هیئت جوان را بلند کند. آرام آرام سیاهیها را به در و دیوار حسینیه میزنند و پیشواز میروند. گوسفندهای پرواری هیئت را از گاراژ به لنگر میآورند...
این کتاب نوشته نشد تا نامی از قیدار باقی بماند که خوشا گمنامان! نوشته شد تا اگر روزی در خیابان بودید و راه میرفتید و گرفتار پنطی و نامرد شدید امیدتان ناامید نشود، بعد یکهو پیش پایتان پیکانی یا بنزی قرمز زد و مردی چارشانه با موهای جوگندمی پیاده شد....
نوشته شد تا اگر روزی در بیابان، بنزین تمام کرده بودید و امیدتان ناامید شده بود، بعد جیپ شه بازی یا هامر اچ دویی ایستاد و از سمت شاگرد، زنی شلنگ و چار لیتری داد دستتان تا از باکش بنزین بکشد...
نوشته شد تا اگر روزی در هر گوشهای از این عالم، مردی دیدید که دوان دوان یا لنگان لنگان از دوردست میآمد... تمامقد از جا بلند شوید و دست به سینه بگذارید تا در افق دور شود... با گامهایی که هر کدام به قاعده یک آسمان است.
رضا امیرخانی در مورد چگونگی شکل گیری "قیدار" اذعان کرده است: واقعیت این است که طرح "قیدار" از تصویر استقبال تختی و همراهی او با یکی از بستگان که در سال 1345 قصد سفر حج را داشته بود، شکل گرفت و اگر در داستان شخصیت قیدار با تختی ارتباط پیدا میکند، به خاطر وجود بنمایههای این تصویر در شکلگیری قیدار است. من نیز خود یک وقتهایی راجع به تختی رگ گردنی میشوم و این به خاطر این است که از تختی غیرمعقول استفاده میکنیم.
این نویسنده، نگارش "قیدار" را ادای دینی به یک شیوه داستانی ذکر کرده و گفته است: "قیدار" حتی در عرصه داستانی ضعفهای بیشماری دارد و خودم میگویم که "قیدار" اصلا رمان نیست.
گفتنی است، چاپ پنجم رمان قیدار نوشته رضا امیرخانی با شمارگان 3000 نسخه و قیمت 9000 تومان از سوی انتشارات افق به تازگی روانه بازار کتاب شده است.
پایان پیام/
نظر شما