نارسایی عقل و دانش بشری مهمترین عامل بعثت پیامبران

کوتاهی‏ فکر بشر و نارسایی عقل و دانش او در مسائل الهی، اخلاقی و اجتماعی؛ سبب شده است‏ که خداوند؛ سفیرانی را برای راهنمایی او اعزام دارد تا نقصان هدایت تکوینی را با هدایت تشریعی پیامبران تکمیل کند.

خبرگزاری شبستان: گروهی در تعیین هدف پیامبران، دچار اشتباه شده و تصور کرده‏اند که‏ هدف از بعثت سفیران الهی فقط آشنا ساختن مردم با مبدا و معاد، و صفات خداوند جهان و نظایر این ها است، در صورتیکه آنچه می‏گویند، یکی از وظایف و اهداف‏ آنان است و رهبران آسمانی، علاوه بر آشنا ساختن مردم با مسائل ماوراء طبیعت، با یک برنامه وسیع و گسترده‏ای، برای نمایاندن راه و رسم زندگی، و زنده کردن‏ فضائل انسانی و سجایای اخلاقی و نشان دادن مفاسد و مصالح اخلاقی و اجتماعی‏ نیز، برانگیخته شده‏اند.

علت اینکه آنها برای یک چنین هدف بزرگ و وسیع، مبعوث شده‏اند این است که نارسائی و کوتاهی دانش های بشری، منحصر به خداشناسی و صفات وی‏ و نظایر این ها نیست، تا بشر در سایر قسمت های زندگی، از ارشاد و راهنمایی پیامبران‏ بی‏نیاز باشد بلکه دامنه جهل و بی‏اطلاعی وی، به بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی کشیده شده است، و افکار متضاد و نظرات مختلف وی در این‏ موضوعات نشانه نارسایی علم و دانش او می باشد چنانکه همین افکار متضاد و گوناگون، روشنگر نیاز وی به علومی است که مولود فکر بشر نبوده و از افق فکر بشر بیرون باشد. برای روشن شدن مطلب، نمونه‏هایی را یادآور می شویم:

 

1- جای گفتگو نیست که اساس زندگی مادی، استقرار یک نوع سیستم‏ اقتصادی در اجتماع است که ضامن سعادت جامعه و حافظ حقوق افراد آن باشد، ولی هنوز بشر با این ترقیات شگرف صنعتی، در تشخیص الفبای آن آنچنان حیران‏ و سرگردان است که اجتماع کنونی را، به دو بلوک شرق و غرب آن هم بر اساس‏ دو اقتصاد متضاد و مباین«کمونیسم» و «کاپیتالیسم» تقسیم نموده است، در صورتی که میان هر دو گروه دانشمندانی وجود دارد که خود را عالیترین رهبر اقتصادی و مکتب‏ خود را بهترین مکتب اقتصاد می دانند، و هر دو گروه برای اثبات استواری «تز» خود دلائلی‏ دارند، و آنها را به وسیله هزاران کتاب و رساله، به جهانیان عرضه داشته‏اند، با این وصف هنوز تشخیص اقتصاد صحیح برای بشر، به صورت «معمای لا ینحل» و کلاف سردرگمی باقی‏ مانده است.

آیا با این وضع می توان گفت که: عقل و دانش بشر، می تواند او را به هدفی که برای آن‏ آفریده شده است، برساند، یا اینکه او باید در پیمودن این راه، از یک هدایت دیگر که آن را «هدایت تشریعی» می‏نامیم، الهام گرفته، نقص و کمبود خود را از این طریق جبران نماید.

 

2- ارزش های اخلاقی اساس زندگی انسانی است، و ملتی که فاقد اخلاق گردد، فاقد همه‏ نوع کمال انسانی می باشد، ولی هنوز بشر عصر ماشین، نتوانسته است که یک مکتب اخلاقی منظم‏ که مبین اصول صحیح اخلاق باشد به جهان عرضه بدارد، بلکه در تشخیص اصول و الفبای آن، آنچنان دچار اختلاف و آشفتگی گردیده است که گروهی که بر یک سوم جهان حکومت می کنند اخلاق انسانی را چنین تفسیر می‏کنند که هرچه که به هدف کمک کند همان اخلاق است.

روی این تفسیر، هر نوع قتل و جنایت و خرابکاری که به انقلاب «پرولتاریایی»کمک‏ کند، و سبب شود که جامعه‏های سرمایه‏داری، به سوی «کمونیسم»کشیده شوند، فضیلت اخلاقی‏ و عمل انسانی شمرده می شود و اگرچه به قیمت قتل میلیونها انسان بیگناه و انهدام و نابودی‏ صدها مؤسسه که وسیله ارتزاق هزاران انسان رنجبر است، تمام شود.

در کشورهای سرمایه‏داری که تظاهر به اخلاق بیش از جاهای دیگر است، یک مکتب اصیل‏ اخلاقی وجود ندارد و آنچه را که اخلاق می نامند، جز تجلی روح مادیگری و استثمار بشر در لباس اخلاق چیزی نیست، در سراسر مکتب اخلاق آنان سخن از این نیست که چه کنیم که خدا را راضی و خشنود سازیم، یا چه عملی را انجام دهیم که به وظیفه انسانی خود، عمل کرده باشیم‏ بلکه همه بحث ها و گفتگوها و پیشنهادها بر این دور میزند که چه کنیم که جامعه را به خود، خوشبین سازیم، و چگونه با مردم سخن بگوییم تا آنها را به خود جلب کنیم و بالاخره شالوده زندگی‏ مادی خود را روی چه اساسی قرار دهیم که استفاده بیشتری برده و به لذات بیشماری نائل آییم.

یک چنین مکتب اخلاقی؛ که جز تجلی روح مادیگری، چیزی بیش نیست، هرگز نمی‏تواند زنده‏کننده فضائل اخلاقی و سجایای انسانی در جامعه گردد.

آیا با یک چنین افکار آشفته درباره حقیقت اخلاق، می توان گفت که بشر بدون اتکاء به مکتب وحی می تواند به اصولی راه‏یابد که زنده‏کننده فضیلت و شرافت انسانی و ضامن‏ حکومت معنویت، بر قلوب باشد.

و اگر در پاره‏ای از نقاط جهان مفاهیم اصیلی از ارزش های انسانی وجود دارد و گروهی‏ اخلاق را برای خود اخلاق، و معنویت را برای خود آن می‏خواهند، و هدفی جز آراستن روح و روان با یک رشته فضائل اخلاقی ندارند همگی نتیجه مجاهدات و تبلیغات پی‏گیر رهبران‏ آسمانی است.

 

3- شناخت عوامل سعادت و شقاوت و به عبارت دیگر آشنایی به اموری که با خوشبختی و بدبختی انسان رابطه مستقیم دارد یکی از پایه‏های وصول به کمال است،که برای آن آفریده شده‏ است و بسیاری از ملل جهان در پرتو تعالیم پیامبران با قسمتی از این عوامل، آشنا شده‏اند و اموری‏ را به عنوان «فرائض» اجتماعی و یا محرمات و منکرات شناخته‏اند، هرگاه راه «وحی» به‏ روی بشر گشوده نشده بود، و پیامبرانی برای ابلاغ و بیان مصالح و مفاسد، مبعوث نشده بودند، چقدر طول می کشید که بشر با فکر خود بر آنها دست یابد؟!پاسخ گفتن به این سؤال بسیار مشکل‏ و بغرنج است.

هیچ بعید نیست که نظر دهیم اگر باب بعثت به روی بشر بسته شده بود، بشر تا این لحظه‏ یا لااقل تا مدت مدیدی، در بساطت و جهالت خود نسبت به مصالح و مفاسد اخلاقی و اجتماعی‏ باقی می ماند، زیرا با اینکه عقل و هوش بشر به اندازه کافی تکامل یافته و در پرتو آزمایش ها و مطالعات دقیق به آثار سوء و خانمان‏برانداز نوشابه‏های الکلی و مضرات گوشت خوک و حشرات‏ و خون و خطرات سهمگین رباخواری و غیره پی‏برده است، هنوز این نوشابه‏ها و غذاهای پلید از غذاهای‏ جهان امریکا و اروپا است تا چه رسد، به جهان عقب‏افتاده آن روز که با الفبای علوم امروز آشنایی‏ نداشتند و آب و شراب و گوشت خوک و گوسفند و داد و ستد و رباخواری در نظر آنان، یکسان‏ بود.

آیا با این نارسایی عقل بشر، صحیح خواهد بود که خداوند بشر را خلق کند، و عنان زندگی وی‏ را به دست خود او بسپارد، و از او بخواهد که به هدفی که برای آن آفریده شده است،برسد؟!

 

نظر قرآن و احادیث درباره بعثت پیامبران

از این بیان روشن گردید که یکی از اهداف پیامبران و یا به تعبیر دیگر یکی از علل بعثت‏ آنان همان موضوع تعلیم بشر و تکمیل عقل و دانش ناقص او است و این حقیقت به عبارت های‏ گوناگونی در قرآن و احادیث وارد شده است.

مثلا قرآن کریم علت بعثت پیامبران را رفع اختلاف در میان بشر می داند و می فرماید: فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب لیحکم بین‏ الناس فیما اختلفوا فیه. بقره-213: خداوند پیامبران را که بشارت و بیم‏دهنده هستند برانگیخت، و با آنان کتاب نازل‏ نمود، تا در میان مردم درباره مسائلی که در آن اختلاف نظر دارند، داوری کند.

ناگفته پیدا است، اختلاف نظر، حاکی از نارسایی فکر و کوتاهی دانش می باشد، و پیامبران‏ در پرتو وحی(کتاب)حقیقت هر موضوعی را که مردم پیرامون آن اختلاف دارند روشن می سازند.

پیامبر عالیقدر اسلام، ضمن روایتی تصریح می کند که هدف از بعثت، تکمیل عقول بشر است و از این جهت است که باید عقل و دانش هر پیامبری، از عقل و دانش امت وی، بالاتر و برتر باشد چنانکه می فرماید: و لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من عقول امته؛ خداوند هیچ پیامبر و رسولی را برنیانگیخت،جز اینکه خردها را تکمیل نماید و از این‏ نظر باید عقل او بالاتر از عقول امت وی باشد.

امیر مؤمنان فلسفه بعثت پیامبر اسلام را چنین تشریح می فرماید: الی ان بعث اللّه‏ محمدا رسول الله لا نجاز عدته و تمام نبوته...و هل الارض یومئذ ملل متفرقة و اهواء منتشرة و طوائف متشتتة بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمائه او مشیر به الی غیر فهدا هم به من الضلالة؛ خداوند محمد(ص) پیامبر خود را برانگیخت تا وعده خود را انجام دهد، و نبوت را به او خاتمه دهد، و مردم آن روز دارای مذهب های گوناگون، و بدعت های زیاد و روش های مختلف‏ بودند، گروهی خدا را به مخلوق وی تشبیه می کردند،(برای او عضو و مکان معتقد بودند) و برخی در نام های وی تصرف میکردند، و گروهی به غیر خدا اشاره می کردند و طبیعت را مؤثر واقعی میدانستند) آنان را از گمراهی به شاهراه توحید هدایت نمود.

خلاصه این بیان این است که قصور و کوتاهی فکر بشر در مسائل خداشناسی و آنچه که‏ مربوط به مبدا و معاد است، سبب گردید که خداوند پیامبر اسلام را برای هدایت ملل جهان‏ برانگیخت تا آنان را از چنگال تشبیه خداوند، به مخلوق، و تصرف در نام های مقدس وی، و گرایش به استقلال طبیعت نجات بخشد.

 

امام هشتم حضرت رضا(ع) فلسفه بعثت پیامبران را چنین بیان می فرماید: از آنجا که‏ قوای فکری بشر، قادر به درک مصالح و منافع و مضار نیست، و خداوند بالاتر از آن است که‏ خود شخصا بر بشر تجلی نماید و با آنان سخن بگوید،از این جهت معصومی از بندگان خود را اعزام نمود تا اوامر و نواهی او را به بندگان برساند، و آنان را بر مصالح و مفاسد امور، آگاه‏ سازد زیرا فکر بشر کوتاه‏تر از آن است که شخصا بر این امور آگاه گردد.

از مجموع این بیانات که از خاندان نبوت و عصمت نقل کردیم، روشن گردید که کوتاهی‏ فکر بشر و نارسایی عقل و دانش او در مسائل الهی و اخلاقی و اجتماعی؛ سبب شده است‏ که خداوند؛ سفیرانی را برای راهنمایی او اعزام دارد تا نقصان هدایت تکوینی او را که از غریزه و عقل سرچشمه می گیرد، با هدایت تشریعی پیامبران، تکمیل نماید.

برگرفته از نشریه درس هایی از مکتب اسلام، شماره 9، نوشته جعفر سبحانی تبریزی

پایان پیام/

کد خبر 143000

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha