خبرگزاری شبستان: "درجهان معاصر و در پی تجدید حیات اندیشه اسلامی که یکی از دستاوردهای انقلاب مبارک اسلامی در ایران است، توجه به موضوع مهدویت در حکم عصاره کتاب خداوند و عترت پیامبر اکرم(ص) و قله بعثت انبیای عظام(س) بهطرز چشمگیری رو به افزایش است. این جریان باتوجه به نشانههای ظهور در جامعه معاصر دامن زده است."
تتبع در آیات و روایات مربوط به نشانههای ظهور و دوره آخرالزمان و تلاش برای استخراج راهبردهای اساسی شیعه در دوران غیبت و نزدیک به ظهور، رویکرد جدیدی را در مطالعات مربوط به مهدویت و آخرالزمان بنیان مینهد...
با بررسی اینگونه روایات و نشانهها میتوان شرایط آخرالزمان و دوران ظهور را اینچنین تصویر کرد که حوادث در سطحی خرد و به شکل شورشی مقطعی یا انقلابی منطقهای یا تغییر حکومتی سیاسی به وقوع نمیپیوندد. گستره این اتفاقات جهانی است و عمق آن نیز به اندازهای است که در تمام زوایای زندگی بشر نفوذ میکند و این معنا چیزی نیست جز یک زوال و انتقال تمدنی و برپایی یک تمدن جهانی الهی به دنبال آن. ...".
برای روشن شدن تاریخ آخر الزمان و تحلیل حوادث آن شایسته است در اندیشه مهدویت، تقابل حق و باطل در آخر الزمان با رویکردی دقیق و به دور از خرافات عرضه شود.
پیامبر(ص) در واپسین روزهای حیات خود در این کره خاکی، دو یادگار برای امتاش ـ که همواره نگران آینده، آنان بود ـ بر جای گذاشت که مجدانه به آن سفارش و تأکید شد، قرآن و عترت.
من دو چیز گرانبها را در میان شما به یادگار میگذارم. تا آن هنگام که بدانها چنگ زنید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را.
و در ادامه این سفارش به حقیقتی بس گرانبها اشارت فرمود که این دو ثقل هیچگاه در تاریخ از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن زمان که بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. . .
با کمال حسرت و تأسف آنچه پس از پیامبر اکرم(ص) بر رسالت و امتش گذشت، نشان داد که این دو یادگار خاتمالمرسلین هیچگاه در تاریخ پس از وی جایگاه شایسته خود را نیافت و امت اسلامی در کوره راههای تاریخ، تنها و بیسرپرست، گم شد و راه ضلالت را در پیش گرفت...
در جهان معاصر و در پی تجدید حیات اندیشه اسلامی که یکی از دستاوردهای انقلاب مبارک اسلامی در ایران و خود ثمره سالیان متمادی تلاش خستـگیناپذیر انبیـا و اولیای الهــی(س) و علمای بزرگ دین در اعلای کلمـهاللـّه و استقرار حکومت جهانی اسلام بود، توجه به موضوع مهدویت در حکم عصاره کتاب خداوند و عترت پیامبر اکرم(ص) و قله بعثت انبیای عظام(س) به طرز چشمگیری رو به افزایش است. آنان که امام حیّ خویش را میشناسند، برای دیدن طلعت رشیده لحظهشماری میکنند و آنان که در انتظار موعودهای دیگرند، ظهور موعود آخرالزمان را نزدیک میبینند؛ و البته آنان نیز که به هیچ موعود و پایانی در تاریخ معتقد نیستند، در آتش انتظار برای استقرار عدالتی جهانی میگدازند. این اشتیاق ظاهراً همان است که در روایات ظهور بدان اشاره شده است:
هنگامی که منادی آسمانی بانگ برآورد که حق با آل محمد(ص) است نام مقدس مهدی(عج) بر سر زبانها میافتد و محبت او در دلها جای میگزیند و دیگر کاری جز یاد او نخواهند داشت.
در این دوره، در میان رویکردهای گوناگون قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، تاریخی، عرفانی و ادبی به موضوع مهدویت، که در تاریخ غیبت حضوری جدی دارد، رویکرد جدیدی نیز درحال شکلگیری است. این رویکرد جدید در پی شناخت نشانههای ظهور در قرآن کریم و روایات معصومین(س) و برای انطباق آن با شرایط جهان معاصر تلاش میکند و سرانجام هشدار میدهد به اینکه ظهور موفورالسرور قطب عالم امکان(عج)، محصول تمدنی انقلاب اسلامی، بسیار نزدیک است یا میتواند بسیار نزدیک باشد. این جریان که عمدتاً با نگارش و سپس ترجمه کتاب یومالخلاص، نوشته کامل سلیمان، در لبنان آغاز شد و سپس حجـتالاسلام علی کورانی با کتاب عصر ظهور آن را روحی تازه بخشید، ازسویی با استقبال چشمگیر و از سوی دیگر با اعتراضهای جدی روبهرو شده است.
مهمترین اعتراضی که بر این نوع نگاه به آخرالزمان وارد شده است، پیگیری نشانههای ظهور و بهویژه تطبیق آن بر دورهای خاص از مصادیق تعیین وقت است که شیعه در دوران غیبت بهطور جدی از آن نهی شده است. از امام صادق(س) نقل شده است:
آنها که وقت آن را تعیین میکنند، دروغ میگویند و آنان که برای ظهورش شتاب میکنند به هلاکت میرسند و آنان که تسلیم قضای الهی هستند، نجات مییابند و بالاخره به سوی ما بازمیگردند.
با نگاهی دقیقتر به مضمون روایت درمییابیم که شیعه از تعیین وقت، به معنای زمان دقیق ظهور نهی شده است، نه اعلام نزدیکی ظهور. اتفاقاً بنابر تصریح آیات و روایات، شیعه مکلف به نزدیک دانستن همیشگی این نهضت مقدس است:
انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً. (دعای عهد)
بهدرستی که آنان آن را دور میبینند و ما آن را نزدیک میبینیم.
صیغه مبالغه در این نهی ـ که مؤیدات تاریخی نیز آن را تأیید میکند ـ نشان میدهد که گروهی، در آن دوره حساس تاریخی، در تعیین وقت ظهور مداومت داشتند و هرگاه که با گذشت زمان کذبشان آشکار میشد زمان دیگری را تعیین میکردند. این روش حاصلی نداشت جز لوث شدن موضوع مهدویت، و نهایتاً مهجور ماندن هزاران روایت درخصوص آخرالزمان که برای شیعه نقش حیاتی داشت؛ و اتفاقاً نهی از آن، حکایت از این واقعیت دارد که امامان معصوم(س) در پی حفظ این روایات و استفادة بهجا از آن بودهاند. …
…اگر تعقیب نشانههای ظهور مصداق تعیین وقت نیست، پس چه کارکردی دارد. در واقع، با این چند هزار روایت قرار بود چه مشکلی از مشکلات شیعیان آخرالزمان حل شود و این جماعت با این تعداد از روایات میبایست چه کنند؟
روانترین پاسخی که به این پرسش داده شده است این است که مؤمنان آخرالزمان با دیدن این نشانهها و توالی وقوع آن، به نزدیکی ظهور امیدوار و دلگرم میشوند و خود را برای استقبال از آن مهیا میسازند. اگرچه این توجیه تا حدی صحیح و مناسب است، باید توجه داشت که خاستگاه آن نوعی نگاه انفعالی به پدیده مقدس ظهور است. یعنی در این رویکرد، ما نشستهایم و ظهور به سمت ما میآید. در این حالت هیچ نیازی نیست که برای تحقق ظهور دستوپایی بزنیم. فقط مینشینیم و دعا میکنیم و با دیدن نشانهها امیدوار میشویم.
انقلاب اسلامی، با شعار زمینهسازی ظهور، خط بطلانی بر این اعتقاد بود. ظهور در هر هنگام میسر است. امام(عج) ما غایب نیست. ما از محضر او غایبیم و باید تلاش کنیم تا به نهضت ظهور بپیوندیم. در این حالت ما فعالانه به سمت ظهور میرویم، نه اینکه منفعلانه به انتظار آن بنشینیم. ازاینرو نشانههای ظهور باید کارکردی فعال از ظهور داشته باشد. این روایات در واقع نشانهای است که ما را به حرکت برای رسیدن به مقصدی بزرگ تشویق و راهنمایی میکند، نه نشانی که نزدیک شدن امری را برای خفتگان هشدار دهد.
پس نتیجه میگیریم مهم ترین کارکرد نشانههای ظهور، کارکردی استراتژیک یا راهبردی است. در واقع نشانههای ظهور با تصویرپردازی از آیندهای کاملاً واضح و روشن به ما میگوید که چگونه به سمت ظهور حرکت کنیم و وظایف ما را در هر زمان تشریح میکند. این آینده در دو مقطع پیش از ظهور و دوران حکومت حضرت(س) تصویر شده است. تتبع در آیات و روایات نشانههای ظهور و دوره آخرالزمان و تلاش برای استخراج راهبردهای اساسی شیعه در دوران غیبت و نزدیک به ظهور، رویکرد جدیدی را در مطالعات با موضوع مهدویت و آخرالزمان بنیان مینهد که میتوان آن را "رویکرد راهبردی به مهدویت" نامید. این رویکرد هم در سطح فردی جریان دارد و هم در سطح اجتماعی و بهویژه حکومتی میتواند ستاره راهنما و به تعبیری لطیفتر، "کوکب هدایت" برنامهریزان کلان نظام اسلامی باشد.
از میان روایات آخرالزمان، راهبردی که در سطح فردی قابل استخراج است، بیشتر به ویژگیها و صفات یاران حضرت(عج) مربوط میشود؛ به نظر میرسد نقل آن بیشتر به این دلیل بوده است که مؤمنان و منتظران، خود را براساس آن تربیت کنند و آماده ظهور باشند. البته پس از تشکیل حکومت، روشن است که همین موارد به ظاهر فردی نیز در حکم راهبردهای حکومتی در دستور کار برنامهریزان و متولیان امر تعلیموتربیت قرار میگیرد. ...
پی نوشت: برگرفته از "دین و تمدن در گذار تاریخ" رویکردی راهبردی و تمدنی به مهدویت، همایون، محمدهادی
پایان پیام/
نظر شما