پسر یزید به دلیل معلمی شایسته توجیه گر کارهای پدرش نشد

معاویه بن یزید به خاطر داشتن معلم خوب توجیه گر کارهای پدر و جدش نبود و علناً اعلام کرد که پدرم با امام حسین جنگید و کارش خطا بود احتمال زیاد وجود دارد که خود او و معلمش را کشته باشند و مرگشان طبیعی نیست.

به گزارش خبرنگار شبستان، محمدحسین رجبی دوانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی در برنامه تلویزیونی هنگام درنگ به تحلیل تاریخ اسلام با موضوع عاقبت بنی امیه و آل زبیر پرداختند.

دکتر رجبی دوانی در مورد خلافت معاویه بن یزید گفت: بعد از مرگ یزید فرزندش معاویه جانشین او شد اما مدت زیادی بر مسند خلافت باقی نماند و استعفا کرد.معاویه بن یزید در سخنرانی خود گفت: من خلافتی را که با این هزینه سنگین رسیده است نمی خواهم. پدرم در سه سال حکومت خود مرتکب سه جنایت بزرگ شد سال اول قتل فرزند پیامبر، سال دوم هتک حرمت به مدینه، سال سوم حرمت شکنی مکه بود.

دکتر رجبی  با یادآور شدن مرگ معاویه بن یزید که چندی پس از استعفایش اتفاق افتاد گفت: پسرعموی یزید خواست بر جسد معاویه دوم نماز بخواند و خود را خلیفه کند در همان حین از میان رفت و بعد از او مروان به قدرت رسید در این دوره برای بنی امیه به سبب عملکرد یزید و هتاکی هایش به مقدسات وضع چنان خراب شده بود که رییس شرطه های معاویه و یزید به عبدالله بن زبیر پیوست.

رجبی افزود:با مرگ معاویه دوم شاخه ابوسفیانی بنی امیه تمام شد و شاخه مروانی آن به وجود آمد.
وی در مورد بی کیاستی عبدالله بن زبیر تصریح کرد: عبدالله بن زبیر با بی کیاستی خود باعث شد مناطقی که به دست آمده بود از دستش خارج شود او به جای درگیری با بنی امیه مخالفت خود را با مختار قرار داد که بخش های عراق و ایران را در اختیار داشت.

مصعب بن زبیر مختار را کشت و این به نفع بنی امیه تمام شد بنابراین فرزند مروان مصعب را به قتل رسانید و خود بر عراق حاکم شد و عبدالله بن زبیر را نیز توسط حجاج بن یوسف ثقفی کشت .

عضو هیئت علمی دانشگاه با بیان اینکه شیعه در دوره معاویه به شدت قلع و قمع شد و با مظاهر شیعه مقابله شده بود اظهار داشت: معاویه برای اینکه بتواند یزید را به خلافت برساند شخصیت های بزرگ را از بین برد و وقتی یزید مرد عبدالله بن زبیر توانست قدرت را در دست بگیرد زیرا در خود بنی امیه چنان خلافت بی معنا شده بود که کسی رغبت نمی کرد خلافت را به دست بگیرد اگر بی تدبیری عبدالله بن زبیر نبود شاخه مروانی بنی امیه هم ایجاد نمی شد.

دکتر رجبی دوانی با تاکید بر اینکه عبدالملک مروان با کشتار توسط حجاج توانست پایه های قدرت بنی امیه را محکم کند افزود: عبدالملک توانست بعد از پدرش مروان 21 سال حکومت کند و بر عالم اسلام سیطره داشته باشد بعد از او فرزندش ولید بر سر کار آمد که در زمان او دامنه اسلام گسترش عجیبی پیدا کرد و حضرت سجاد هنگام حکومت او به شهادت رسید.

وی اضافه کرد: بعد از ولید برادرش سلیمان خلیفه شد و از کارهای مثبت سلیمان این بود که پسرعمویش را که وجهه خوبی داشت جانشین خود کرد در دوره هشام بن عبدالملک اسلام به بالاترین حد گسترش یافت و حتی به فرانسه رسید بعد از هشام حکومت بنی امیه رو به زوال رفت و سرانجام در سال 132 با از بین رفتن بنی امیه بنی عباس به حکومت رسید.

همچنین در این برنامه حجت الاسلام سیدمحمدکاظم طباطبایی دلایل فروپاشی شاخه سفیانی بنی امیه را برشمرد و تشریح کرد: دلیل اول سنت الهی است که ظلم و ستم باعث کوتاهی عمر حکومت حاکمان می شود دلیل دیگر شخصیت خاص معاویه بن یزید است که می گوید به خاطر داشتن معلم خوب توجیه گر کارهای پدر و جدش نبود و علناً اعلام کرد: که پدرم با امام حسین جنگید و کارش خطا بود احتمال زیاد وجود دارد که خود او و معلمش را کشته باشند و مرگشان طبیعی نبوده باشد.

وی ادامه داد: معاویه با سیاست بازی کارهایش را وجهه شرعی داد و ظاهر را موجه ساخت اما یزید به خاطر شخصیتش این کار را نکرد با توجه به جنایتهایی که یزید مرتکب شد کارهایش قابل توجیه نبود و مردم با چنین فردی نمی توانستند ادامه بیعت داشته باشند.

طباطبایی با بیان اینکه عبدالله بن زبیر با استفاده از خوشنامی پدرش زبیر که چهارمین کسی بود که مسلمان شده بود و اینکه خودش انسان زاهدی شناخته شده بود و از طرف دیگر مروان بسیار بدنام بود گفت: ظلم و جنایات بنی امیه امر تجربه شده ای بود اما خاندان زبیر عملکردشان معلوم نبود و بعد از به خلافت رسیدن جنایاتشان نمایان شد عدم تمرکز در شام هم از عوامل قدرت یافتن آل زبیر بود.

وی در ادامه تحلیل خود به برشمردن عوامل زوال زبیریان پرداخت و بیان داشت: منطقه شام به بنی امیه اعتقاد بیشتری داشت زیرا معاویه اسلام را به آن منطقه برده بود و تصور کنید آنجا چه اسلامی برپا شده بود علاوه بر این بی سیاستی عبدالله بن زبیر هم در زوال آل زبیر موثر بود عبدالله بن زبیر با کشتن دوست دشمن را قدرتمند را کرد .علت سوم خست و بخل زبیریان بود در حالی که بنی امیه اینگونه نبودند چهارم استفاده بنی امیه از افراد شاخص و تاثیرگذار برای اداره حکومت مانند حجاج بود جنایت های حجاج نمونه ندارد و حتی می توان او را با چنگیز مقایسه کرد حجاج با شناختی که از مردم عراق و مدینه داشت می دانست با تهدید کنار می روند حجاج توانست امنیت را برقرار کند اما زبیریان چنین توانایی را نداشتند.

سیدمحمدکاظم طباطبایی درباره شباهت بنی امیه و آل زبیر اظهار داشت: هردو قدرت طلب و شیعه ستیز بودند عبدالله بن زبیر و مروان در جنگ جمل هر دو در مقابل حضرت علی می جنگیدند یکی دیگر از شباهت های بنی امیه و آل زبیر جعل حدیث و استفاده از مقدسات برای پیشبرد اهداف بود و دیگری قصه گویی بود که اینها مباحثی را از میان یهودیان برمی داشتند و به آن می پرداختند که باعث می شد مردم با سنت پیامبر آشنا نباشند این مباحث به گونه ای مطرح می شد که حکومت نسبت به آنها نظر مساعد داشت و توانستند فرهنگ مردم را به میل خود تغییر دهند این فرهنگ هنوز هم گاهی در میان شیعه ها به چشم می خورد.

وی ادامه داد: از اعتقاد هر دو لزوم بر جماعت بود یعنی جماعت نباید مخدوش بشود زیرا اگر تعداد زیادی با فردی بیعت کردند او خلیفه می شود و این حجتی برای خلافت او به حساب می آید علاوه بر این معاویه به بحث قضا و قدر پرداخت و به این بهانه یزید را به خلافت رساند به حدی که وقتی عایشه با خلیفه شدن یزید مخالفت کرد در مقابل استدلال معاویه مبنی بر اینکه این قضا و قدر الهی هست از موضع خود کوتاه آمد معاویه یکی از کسانی بود که به جبریون و نظریه آنها بال و پر داد.

پایان پیام/
 

کد خبر 14179

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha