خبرگزاری شبستان: خرداد ماه در تقویم سیاسی ایرانِ پس از انقلاب از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این ماه، در شرایطی که این انتخابات همیشه در ایران، پرشور برگزار شده است نمودار مشارکت سیاسی مردم را نیز در بالاترین نقطه از ماه های سال قرار داده است. بالطبع این حضور گسترده، همواره شرایطی را فراهم آورده است که آحاد جامعه در بستر رقابت های انتخاباتی، شعور سیاسی خود را بالا برده و زمینه برای بلوغ بیش از پیش سیاسی فراهم کنند.
در این میان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در 22 خرداد 1388 بسیار حائز اهمیت بوده است. رقابت حساس انتخاباتی در این سال به همراه وقایع تامل برانگیز بعد از آن، نقش بسزایی را در بالا بردن سطح آگاهی جامعه بازی کرده است. در واقع مردم در این دوره از انتخابات، علاوه بر مشارکت انتخاباتی، آزمون بزرگی را تجربه کردند و تجربه بزرگی را در مسیر پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به دست آوردند.
در این رابطه به علت بزرگ بودن ابعاد توطئه و اهمیت موضوع، تا کنون بحث های بسیار زیادی نیز صورت گرفته و مطالب زیادی به رشته تحریر درآمده است. این فعالیت به علت ضرورت شناخت بیشتر برای عکس العمل های مناسب تر در آینده بسیار مهم بوده و هنوز هم جای بسی تامل دارد.
بر این اساس یکی از مسائلی که در رابطه با این موضوع می بایست هرچه بیشتر بر روی آن تاکید شود و کار علمی ویژه ای روی آن صورت گیرد، مسئله جریانی است که در بستر آن، فتنه رشد کرده و بالغ شده است. در این رابطه تا کنون تلاش های شایان توجه ای در راستای قفل گشایی از فعالیت های سیاسی اصحاب فتنه در سال های پیش از وقوع و کشف ارتباط گیری ها با عوامل خارجی صورت گرفته است که جای بسی تقدیر دارد. اما جای خالی نکته ای در این میان مشاهده می شود که غفلت از آن بسیار خطرناک است و آن تاثیر ویژه تسلط فرهنگی غرب بر شکل گیری و پیشرفت چنین رویدادهای سیاسی می باشد.
به طور کلی عدم نگاه عمیق به رویدادهای سیاسی و اجتماعی، انتقادی است که در اکثر مواقع به ما ایرانی ها وارد است و در ارتباط با وقایع سال 88 نیز عموما نتوانسته ایم درک درستی از آن ارائه دهیم. در ارتباط با آن کمتر مسائل فرهنگی را مطرح کرده ایم، غافل از این که رویدادهای سیاسی در بستر فرهنگ ها به وقوع می پیوندد.
در واقع برای فهم عمیق یک رخداد سیاسی می بایست به سال ها قبل بازگردیم و بررسی کنیم که مردم تحت تاثیر چه مولفه های فرهنگی قرارداشته اند که از خود چنین رفتاری را بروز داده اند، چرا که واقعیت عمیقی وجود دارد، مبنی بر این که اتخاذ مولفه های فرهنگی از یک مکتب به مرور زمان گرایش های سیاسی را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد.
حقیقتی که در ارتباط با ایران وجود دارد این است که این کشور از نیمه قرن نوزدهم همواره تحت تاثیر غربی سازی و شکل پذیری از فرهنگ مسلط غربی بوده است. البته مدتی سنت با وجهه ضد تغییر خود در برابر آن ایستادگی کرد اما با ورود به قرن بیستم و بالا رفتن هجمه تبلیغاتی از طریق استفاده از تکنولوژی تقریبا خلع سلاح شد. رضا خان و پس از او فرزندش محمد رضا با ادعای مدرن سازی ایران، بیش از گذشته وبا استفاده از قدرت حکومتی به این روند سرعت بخشیدند. در چنین شرایطی انقلاب اسلامی با استفاده از ظرفیت های حوزه علمیه و با بیدار کردن هویت درونی ملت، موفق شد این جریان را متوقف کرده و قدم های بزرگی را در راه بیداری اسلامی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی نیز بردارد که امروز ثمره آن در دیگر کشورهای منطقه قابل ملاحظه است.
اما جریان انقلاب پس از جنگ با تهاجم بیشتر فرهنگی و با پیشرفت روزافزون تکنولوژی با چالش های بسیاری مواجه شده است که حکایت از رشد دوباره و متاسفانه سریع غربی گرایی در برخی از اقشار اجتماع دارد. در چنین فضای فرهنگی است که گروه ها و احزاب زاویه دار با اصول انقلاب رشد کرده و قدرت می گیرند و در سایه عملکرد آنها رخدادهای سیاسی چون فتنه 88 به وقوع می پیوندد.
با این نگاه است که باید اذعان کنیم هنوز خطر وجود دارد و هنوز فتنه تمام نشده است. همچنین نهادهای فرهنگی در خط مقدم جبهه مبارزه قرار دارند و کمتر کاری از دست نهادهای امنیتی بر می آید و امروز در دهه چهارم انقلاب باید اعتراف کنیم که در عملکردمان در حوزه های مختلف ضعیف عمل کرده ایم و نتوانسته ایم سدّی بر نفوذ فرهنگی غرب باشیم و تا روزی که در این زمینه نتوانیم با قدرت وارد شویم خطر فتنه ها همچنان وجود دارد.
پایان پیام/
نظر شما