خبرگزاری شبستان: انجمن خیریّه مهدویّه، حجّتیّه(انجمن حجّتیّه) در سال 1332 (هـ.ش) توسّط شیخ محمود ذاکرزاده تولّایی خراسانی(شیخ محمود حلبی) در تهران با انگیزه مبارزه فکری با فرقه ضالّه بهاییّت، درقالب تشکّلات آموزشی، تحقیقی، اعتقادی و ارشادی، در کنار خدمات مفید اجتماعی برای پرورش استعداد و تربیت انسان های لایق، کاردان و مقیّد به تقوا و ایمان، تأسیس شد. این انگیزه های مقدّس در اساسنامه انجمن نیز مندرج است ولی آنچه بسیاری را وادار به انتقاد از انجمن کرده و از ضعف های برجسته آن به شمار می رود، عدم مداخله اعضای انجمن در امور سیاسی است. در تبصره دوّم از مادّه دوّم اساسنامه این طور آمده است: "انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیّت هر نوع دخالتی را که در زمینه های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت می گیرد، برعهده نخواهد گرفت."(1) برخی از سران انجمن درصدد توجیه این مطلب برآمده و گفته اند: "آقای حلبی دیدند که عدّه ای از افراد انجمن به اقتضای زمانه وارد سیاست شده و سر از فدائیان خلق و سیاهکل در آوردند(مانند حیاتی و ...) و این مسأله مانع از مبارزه با بهائیّت می شده است.
از این رو تاکتیک عدم مداخله در سیاست را برگزیدند آن هم در مقابل دشمنی که مهمترین تاکتیکشان، عدم مداخله دین و متدیّنین در سیاست بود. بنابراین چاره ای جز این نبود."(2) این درحالی است که در آغاز نهضت اسلامی، آقای حلبی بر این باور بوده است که "نمی شود با رژیم تا دندان مسلّح شاه مبارزه کرد. ایشان معتقد بود که کسانی که به این راه کشیده می شوند خونشان را هدر می دهند و کسانی که افراد را به این راه می کشانند مسئول این خونها هستند و نیز معتقد بود که کار صحیح، فعّالیّت های فرهنگی و ایدئولوژیک است، نه مبارزه علیه رژیم."(3) البتّه آقای رسول جعفریان به نقل از آقای محمدرضا حکیمی می نویسد: "بعدها آقای حلبی هم مثل بسیاری از علماء، از روی کار آمدن توده ای ها هراس داشته و تحلیلش در اوایل انقلاب آن بود که توده ای ها رهبران مذهبی را گول زده، آنها را جلو انداخته اند که شاه را ساقط کنند و بعد خودشان رشته ی کار را در دست بگیرند؛ امّا در جریان 17 شهریور 57، این باور عوض شد و از فردای آن روز اعلام کرد که در سراسر کشور به افراد انجمن گفته شود که در تظاهرات شرکت کنند.(4) آقای محمّدرضا حکیمی نیز به نقل از مهندس سجّادی می گوید: "فردای 17 شهریور آقای حلبی به خانه ما آمد، درحالی که رؤسای انجمن هم حضور داشتند و در آن جا گفت: که عقیده من عوض شده و اکنون مطمئن شده ام که دست چپی ها در کار نیست و لاجرم باید ما هم در این حرکت شرکت کنیم."(5) اگرچه در نظر برخی انجمن چند ماه پیش از انقلاب یعنی در شهریور 57 مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده و شروع به همراهی با انقلاب نموده است، ولی امام خمینی(ره) که روزی آقای حلبی را تأیید می کرد، در همان سال های پیش از انقلاب به تدریج نسبت به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را نیز قطع کرد. آقای گرامی که اخبار داخلی ایران را برای نجف می نوشته است، نامه ای در این باره به امام(ره) نوشت که پاسخ امام(ره) چنین بوده است: "از وقتی که مطلّع شده ام، دیگر تأییدی نکرده ام"(6) این عقیده امام(ره) در مورد انجمن به بعد از انقلاب هم کشیده شد و ایشان نه تنها از نظر خود برنگشتند بلکه در سال 1362 در نطقی بااشاره غیرمستقیم و بدون تصریح نام انجمن خواستار کنار گذاشتن اعوجاجات شده، به نقد انجمن پرداختند؛ اگرچه هرگز انجمن خود را مصداق سخنان آن رهبر حکیم نمی دانست ولی پس از آن انجمن رسماً تعطیلی خود را اعلام کرد. حتی امام(ره) در روزهای پایانی عمر شریفش نیز در نامه ای موسوم به "منشور روحانیّت" به صراحت نام انجمن را برده و به نقد آن پرداخته و فرمودند: "... دیروز حجّتیّه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیّون شده اند."
ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجّر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل، پشت پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می-خورند..."(7)
بی شک عقیده و سخنان آن رهبر حکیم درباره انجمن، نه تخریب شخصیتِ برخی عالمان و اندیشورانِ دلسوز و دردآگاه و انقلابی، بلکه نفی تفکّر متحجّرانه حجّتیّه ای است چه اینکه بسیاری از نیروهای انقلابی از کسانی بودند که سابقه فعّالیّت در انجمن داشته و از افراد با نفوذ آن به شمار می آمدند (مانند: آقایان پرورش، ولایتی، سلیمی و شهدایی چون نامجو، کلاهدوز، اقارب پرست، ابراهیمی مجد و ...)
ادامه دارد/
نظر شما