خبرگزاری شبستان: می دانیم که فرهنگ ما در گذشته یک فرهنگ غربی و استعماری بوده است و نیز می دانیم که استعمار فرهنگی بدترین نوع استعمارها در جهان است؛ زیرا در سایر استعمارهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و... معمولا تسلط بیگانهها بر کشورها، روی ابدان و اشخاص است و استعمار میکوشد تا از طریق قبضه کردن سیاست، اقتصاد یا نفوذ در سران نظامی و مملکتی و جابجا کردن و مهرهها، کشوری را در تحت سلطهء خویش آورد و آن را مستعمره سازد.
در اینگونه استعمارها با بیدار کردن نسلها و به حرکت در آوردن تودههای مردم دیر یا زود می توان استعمار را از مرزهای کشور بیرون کرد و استقلال واقعی ار باز یافت.
ولی از آنجائی که در استعمار فرهنگی و فکری، همواره مغزها و روانها و اندیشههای انسان و فکر مردم هدف قرار میگیرد و با خواب کردن مردم و عقب نگهداشتن و انحراف فکری فرهنگی و یا تزریق فرهنگ استعماری در آنان و رسوب آداب و اخلاق بیگانه در ذهن شان، همیشه آنان را در جهت منافع خود سوق میدهند و از آن خویش میدانند!!
از دیگر سوء روشن است که حرکت ها، جهشها و انقلاب اساسی و بنیادی بدون تحول فکری و بیداری مغز و اندیشه و آگاهی عمومی، امکان پذیر نیست و تحول و تان دادن مغزهای استعمار شده یا رسوب فرهنگ و تمدن بیگانه هم،کاری است بسیار دشوار. (1)
و نوسازی افکار و پاکسازی اذهان چنین جامعهای علاوه بر اینکه مشکلتر از زدودن قوای استعمار و برون رادن نیروهای نظامی و... از مرزهای کشور است، نیاز به زمان طولانی و پشتکار و تلاش فراوان دارد. به همین جهت خطر استعمار فکری و فرهنگی از هر نوع دیگر استعمار بیشتر و جدیتر است.
ضرورت انقلاب فکری و فرهنگی
اکنون که در ایران انقلابی عمیق و اسلامی به رهبری امام خمینی پیروز شده و تفالههای استعمار و ابرقدرت ها و وابستگان آنان، بیرون ریخته شدند و بناست معیارها و ارزش های اسلامی و قوانین اسلام و...جایگزین معیارهای غلط بیگانه و قوانین غربی شود و با انقلاب فرهنگی، فرهنگ نوئی بر اساس معارف اسلامی پی ریزی و تربیت و تعلیم اسلامی جانشین تربیت غلط و انحرافی و فرهنگ مصرفی غرب و امپریالیسم گردد و تمایلات و گرایش به فرهنگ الحادی شرق و کمونیسم نیز، ریشه کن شود و نظام مستقل اسلامی، نه شرقی و نه غربی برپا شود لازم است تا با فرهنگ پویای اسلام آشنا شده و نسل آینده ما با بینش دینی و آگاهی لازم از معارف عمیق و گسترده علمی، عملی و اخلاقی و قرآن و احادیث پیامبر و مکتب تشیع تربیت شوند تا بتواند به اصلاح خود و جامعه و مردم خویش قیام کنند و برای کشورهای دیگر اسلامی و غیر اسلامی نمونه و الگو و اسوه باشند و با اخلاق و رفتار و عمل خویشتن دیگران را به اسلام و قرآن جلب کنند.
این رسالتی است که ائمه معصوم (ع) ما بر آن تاکید دارند آنچنان که امام رضا (ع) هشتمین پیشوای شیعیان در این زمینه میفرماید: خدا رحمت کند کسیکه امر ما(مکتب اهل بیت و تشیع)را زنده سازد، پرسیدند که امر شما چگونه احیاء می گردد؟ فرمود معارف و علوم (و فرهنگ)ما را یاد بگیرند و آنرا به دیگران بیاموزند، زیرا اگر مردم خوبیها و محاسن کلام ما را بشنوند و بشناسند از ما (خاندان رسالت) پیروی خواهند کرد.
بنابر این نیاز به بحث تعلیم و تربیت اسلامی در سطح وسیع کشور هنوز هم، کاملا ضرورت داشته و دارد و میبایست ملت انقلابی ما با اسلام و شیوههای اصیل تعلیم و تربیت آن کاملا آشنا بشوند، تا از یک سوء خودشان را مهذب و آگاه ساخته و از دیگر سو بتوانند جامعه و دیگران را اصلاح کنند...
تعلیم و تربیت یعنی چه؟
باید گفت که به علت گستردگی و وسعت دامنه و قلمرو تعلیم و تربیت، تعریف کاملی که جامع و مانع باشد از تعلیم و تربیت ارائه نشده است و انصافا هم ارائه چنین تعریفی فراگیر، مشکل است ولی به هر صورت از طرف متخصصان فن تعلیم و تربیت، معانی و تعاریف مختلفی عرضه شده است که به نمونهای از آنها اشاره میشود گر چه در برخی از آنها تعریف تعلیم و تربیت با همدیگر مخلوط شده است.....
1-"تعلیم و تربیت عبارت است از انتقال معلومات و دانستنیها و مهارتها"
2-"تشکیل عادات و صفات معین در فرد..."
3-تعلیم و تربیت بفعلیت رساندن قوا و استعدادهای انسان است"
4-ایجاد تغییرات مطلوب در افراد..."
و ...
معلم و مربی واقعی خدا است
لازم به یاد آوری است که تعلیم و تربیت در اسلام همان هدایت و ارشاد و جهت دادن انسانها بسوی کمال مطلوب واقعی است.کمال در ابعاد مختلف و هدایت همهء انسانها در سطح وسیع جهانی و در همه قرون و اعصار، بدون توجه به رنگ و نژاد منطقه و محیط،جامعه و طبقه و زیان و... این هدایت و راهنمائی در یک نظام تربیتی صحیح معنوی و توحیدی بر اساس ارزش های نوین در مسیر تکامل واقعی انسانها صورت میگیرد و در رابطه با همین معانی است که خداوند و آفریدگار جهان در قرآن،بنام"رب"و پرورش دهنده و"رب العالمین"(آفریننده و مربی جهانیان) و هدایت کننده موجودات و انسانها خوانده شده است.
"و کفی بربک هادیا و نصیرا..." (2)برای پروردگار تو کافی است که هدایت کننده و یاری دهنده میباشد.
و باز در همین رابطه سات که خداوند را معلم و آموزگار حقیقی انبیاء و همه مردم...و مینامد.
و علم آدم الاسماء کلها...(3)
باید توجه داشت که که واژه تعلیم و تربیت یک واژه مترادف نمیباشند بلکه متفاوت و در واقع دارای نسبت عام و خاص میباشند و هر چند از جهانی با هم مرتبط اند و مواردی هم مشترک میباشند ولی تربیت، معنای گستردهتری دارد که عبارت است از رشد شخصیت و برانگیختن استعدادها و قوای گوناگون انسان و پرورش آن با کوشش و مساعی بیشتر تربیت شونده و فعالیت عملی بیشتر و...یعنی میدان عمل در تربیت، بیشتر متوجه تربیت شونده است و در تعلیم بیشتر متوجه معلم و شاگرد و تربیت شونده در تعالیم بیشتر ساکت است و مشغول دریافت القاءات استاد میباشد.
پی نوشت ها:
1-"درسهایی از مکتب اسلام "،شماره 259 (صفحه 69)
2-سوره فرقان آیه 31
3-سوره بقره آیه 31
پایان پیام/
نظر شما