جشن سرخپوستی در کتابفروشی افق

خاطرات صدرصد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت با ترجمه رضی هیرمندی عصر 9خرداد در کتاب فروشی افق رونمایی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری شبستان، سرخپوست هنوز پایش به ایران نرسیده، طرفدارهای پروپاقرصی پیدا کرده است. رمان شرمن آلکسی پر از نقاشی است اما برای بزرگسالان و البته نوجوان‌ها نوشته شده. خاطرات صدرصد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت با ترجمه رضی هیرمندی روز سه‌شنبه 9خردادماه ساعت 17 در کتابفروشی افق، رونمایی می‌شود. علاقمندان در این دورهمی کوچک کتابی را می‌ خرند و مترجم نام آشنا و محبوب افق برای شما امضا خواهد شد.


کتاب با توضیحات آرنولد، شخصیت اصلی داستان درباره خودش آغاز می‌شود: در زمان تولد مقدار قابل‌توجهی مایع مغزی نخاعی در جمجمه‌اش جمع شده و نتیجه‌ی این اتفاق، بی‌قوارگی سر و نسبت آن در مقایسه با کل بدنش است. علاوه بر این ایراد ظاهری، آرنولد چشمش ضعیف است، 42 تا دندان دارد نه 32 تا، به غایت لاغر است، سرش و دستانش و پاهایش بی‌تناسب با اندازه بدنش بزرگ شده‌اند و گهگاه تشنج می‌کند، زبانش می‌گیرد و از همه بدتر، مدام یکی از پاهایش به دیگری گیر می‌کند و آرنولد نقش زمین می‌شود. البته بلافاصله بعد از تولد، پزشکان آرنولد را جراحی کردند و بخشی از آن مایع اضافی را خارج کردند، اما به هر حال این اتفاق، دیگر زندگی و سرنوشت آرنولد را برای همیشه متاثر کرده بود.


بقیه‌ ساکنان قرارگاهی که آرنولد در آن زندگی و تحصیل می‌کند، همگی مثل خودش سرخپوستند اما آرنولد معتقد است کله‌اش به تنهایی از کله‌ تمام سرخپوست‌های دیگر روی هم، بزرگ‌تر است. اغلب ساکنان آن قرارگاه که نامش اسپوکین است، آزارش می‌دهند، مسخره‌اش می‌کنند و او را از خود نمی‌دانند. خانواده‌ی آرنولد هم مانند سایر سرخپوست‌های آن دور و اطراف، بسیار فقیرند. آن‌ها به قدری فقیرند که وقتی سگ عزیز گرامی آرنولد پیر می‌شود و بیمار، پدرش به جای اینکه اسکار زبان‌بسته را پیش دامپزشک ببرد، یک گلوله توی سرش خالی می‌کند و سگ بیچاره را از پا در می‌آورد.

 

آرنولد حاضر است قسم بخورد که اسکار در دقایقی پیش از مرگ تحمیلی‌اش، فهمیده اوضاع از چه قرار است و حسابی بی‌قراری می‌کرده است. آرنولد تمام این چیزها را با کارتون‌ها و کاریکاتورهایش برای خودش ثبت کرده است. او حتی کاریکاتوری دارد درباره اینکه اگر پدر و مادرش فرصت دستیابی به آرزوها و رویاهای‌شان را می‌یافتند، چه زندگی‌ای برای خودشان دست و پا می‌کردند.

 

پایان پیام/

کد خبر 136711

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha