خبرگزاری شبستان: کوچه بر کوچه و خیابان بر خیابان، به هر جای شهر که میرویم و سراغ از هر عابری که میگیریم، نشانی مسجد جامع شهرشان را به خوبی میداند. اینجا خرمشهر است. شهری که شنیدن نامش واژههایی چون حماسه و ایثار و مقاومت را بر اذهان تداعی میکند و با بیش از 400 مسجد و حسینیهای که دارد، دارالمومنین استان زر خیز خوزستان به شمار میرود.
سفر به این شهر را با هدف دیدار از قلب تپنده آن "مسجد جامع" آغاز کردهایم. مسجدی که تاریخ بنای خود را به سنه 1250 هجری قمری میرساند و توسط همان مردمی ساخته میشود، که گوشه گوشه شهر خود را با ساختن مسجد یا حسینیهای آراستهاند و این بین وجود یک مسجد جامع، آن هم در مرکز شهر و کنار بازار صفا، محفلی را برای تجمع اهالی شهر و بررسی امور مهمشان ایجاد میکند.
مسجدی با هزاران خاطره
جنگ تحمیلی هشت ساله و هجوم غافلگیر کننده ارتش بعث، اگرچه زرین ترین بخش تاریخ مسجد جامع را رقم زده است، اما این مسجد در طول حیات 183 ساله خود، حوادث بسیاری چون مبارزات مردم با استعمارگران انگلیسی، شاهان قاجار و دو پهلوی را شاهد بودهاست. چنانچه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، اصلیترین مرکز تجمع انقلابیون را تشکیل میدهد.
"ایاد برامزاده" که از مدافعان خرمشهر در مقاومت 34 روزه آن است، روزهایی را به یاد میآورد که چگونه ابتدای تمامی تظاهرات مردم خرمشهر علیه رژیم طاغوت از مقابل مسجد جامع شکل میگرفت و صحن و سرای این مسجد محفلی برای تجمع انقلابیون به شمار میرفت. وی در این خصوص میگوید: قبل از انقلاب مرکزیت بحث پیرامون فعالیتهای انقلابی در خرمشهر در مسجد جامع و مسجد امام صادق(ع) شکل می گرفت. این بین مسجد جامع مرکز ثقل به شمار میآمد و آغاز و پایان خیلی از راهپیماییها به اینجا ختم میشد.
"شهناز محمدی" از اولین شهدای انقلاب اسلامی در خرمشهر است که درست مقابل این مسجد به ضرب گلوله ایادی رژیم طاغوت به شهادت میرسد. سرخی خون او طلائیه دار خونهای بسیاری میشود که پس از پیروزی انقلاب و حتی قبل از آغاز جنگ نیز در و دیوار این مسجد را رنگین میسازند. برامزاده با یادآوری سفر آیت الله شهید بهشتی به خرمشهر و سخنرانی او در مسج جامع میگوید: . بعد از پیروزی انقلاب به دعوت مرحوم آیتالله سیدمحمدتقی موسوی (امام جماعت مسجد) شخصیتهای انقلابی نظیر شهید بهشتی به مسجد می آمدند و سخنرانی میکردند. در یکی از سخنرانیهای شهید بهشتی بود که یک نارنجک توسط منافقین از پشت دیوار به داخل حیاط انداخته شد و چند نفر از مردم را شهید کرد.
به اتفاق برامزاده به حیاط مسجد میرویم تا او با یادآوری لحظات پر شور و غوغای اوایل انقلاب، محل دقیق انفجار نارنجک منافقان در ضلع شمال شرقی حیاط مسجد را نشانمان بدهد. حیاطی که دیوارهای دورتادورش، پر از نقاشیهایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و شعارهایی است که هنوز بوی جنگ و جهاد را حفظ کردهاند.
ایستادگی یک مسجد
جنگ که شروع میشود، باز این مسجد جامع است که هستههای اولیه مقاومت را شکل میدهد. فاصله خرمشهر تا مرز شملچه به 15 کیلومتر نیز نمیرسد و دشمن به تصور اشغال سریع شهر، قوای زرهیاش را روانه دروازههای آن میکند. آیتالله سیدمحمدتقی موسوی، امام جماعت مسجد، هرچند سن و سالی دارد، اما حاضر به ترک شهر نشده و به همراه دو نفر دیگر از قهرمانان مقاومت خونین شهر، یعنی شهید شیخ شریف قنوتی و شهید محمد جهان آرا، مرکز دفاع از شهر را در مسجد جامع شکل میدهند.
برامزاده در مورد نقش مسجد جامع در دوران دفاع 34 روزه میگوید: در واقع در روزهای مقاومت تمامی حرکات و اقدامات به این مسجد ختم میشد. هر کس خانهاش را از دست میداد به مسجد میآمد. هرکس زخمی میشد به مسجد میآمد. مدافعان برای ساماندهی و تجدید قوا به مسجد میآمدند. هر کس دنبال گمشدهای میگشت به مسجد میآمد. آن زمان مردم همدلی زیادی نسبت به هم داشتند و خوب یادم میآید که برخی از تجار بازار صفا، کلید مغازه خود را به آیتالله موسوی میدادند تا ایشان هر طور که بخواهند از کالاهای آنها برای رفع نیاز مدافعان و سایر مردم استفاده کنند. خیلی از مردم عادی هم بنزین اتومبیلهای خود را در اختیار ما قرار میدادند تا برای درست کردن بمبهای آتشزا و موارد دیگر استفاده کنیم. این کار آنها در حالی صورت میگرفت که این سوخت را برای اتومبیلهای خود نیاز داشتند ولی کمک به مقاومت را به خانوادههای خود ترجیح میدادند.
فضایی که برامزاده در تشرح ماجرای مقاومت در مسجد برایمان به تصویر کشیده بود، حس عجیبی به آدم منتقل میکرد. اینکه زخمیها در کجای صحن کنار هم گذاشته شده بودند و فلان پیرمرد عرب زبان بااندک وسایلش چطور در کنار در چوبی مسجد تا آخرین ساعات مقاومت، مانده و شهر را ترک نکرده بود.
زنان مقاوم و مسجد جامع
"شهلا طالب زاده" از زنان حاضر در مقاومت خرمشهر است که در زمان هجوم ارتش بعث تنها 19 سال داشته است. او نیز چون برامزاده روزهای مقاومت مسجد جامع را به یاد دارد که چگونه عدهای از بانوان خرمشهری، گوشهای از مسجد را محل جمع آوری ارزاق کرده بودند و با درست کردن غذا، آنها را بین سالخوردگان و مردمی پخش میکردند که توان خروج از شهر را نداشتند.
طالب زاده در این خصوص میگوید: وقتی که دشمن به شهر حمله کرد، بودند دختران کم سن و سالی که با عضویت در بسیج یا سپاه ذخیره، کارهایی مثل امدادگری، محافظت از مهمات و همچنین تهیه غذا را برعهده گرفتند. یکی از جاهایی که مرکزی برای تحویل ارزاق به مردم به شمار میرفت، مسجد جامع بود. در اینجا خانمها آشپزی میکردند و از کسانی که در شهر مانده بودند، پذیرایی میکردند. ما نیز به عنوان بانوان مدافع خرمشهر، هر قرار یا برنامهای که داشتیم، آن را موکول به مسجد میکردیم و این مکان مقدس را مامنی برای دیدار با یکدیگر قرار داده بودیم.
به گفته طالب زاده، یکی از دلایلی که باعث شده بود مردم و مدافعان شهر در آن شرایط اضطرار وابستگی زیادی به مسجد جامع پیدا کنند، تربیت بچههای خرمشهری در خود مساجد بود که در اصل انگیزههای ایمانی ماندن و مقاومت را در آنها ایجاد کرده و باعث میشد دلبستگیشان به مساجد را اینگونه نشان بدهند.
آخرین سنگر دفاعی
هجوم ارتش بعث که از بعدازظهر 31 شهریور سال 59 آغاز شده بود، با مقاومت مدافعان ارتشی و سپاه و مردمی تا اوایل آبان ماه ادامه مییابد. در این زمان بسیاری از قسمتهای شهر به اشغال دشمن درمیآید. اما خیابانهای منتهی به مسجد جامع هنوز در دست مدافعان است. در این زمان دشمن نیز متوجه شده که مرکز ثقل دفاع در مسجد است و به هر وسیلهای سعی در اشغال آن دارد.
یکی از مدافعان شهر با یادآوری آن ایام میگوید: از روز بیست و هفتم یا بیست و هشتم مهر وضعیت شهر به جایی رسیده بود که دیگر کسی توان دفن شهدا را نداشت. مهمات ما نیز رو به پایان بود و وضعیت اسفناکی رخ داده بود. تمامی خیابانهای منتهی به مسجد پر از اجساد کشتهشدهها بودند و از همان روز دیگر آثار سقوط شهر رفتهرفته نمایان میشد. در این زمان تمام تلاش ما برای خروج مجروحان از مسجد و انتقال آنها به آن سوی کارون معطوف شده بود، اما توان خارج کردن همه را نداشتیم و یکی از این افراد پیرمرد عرب زبانی بود که وقتی از او خواستیم به جای امنی پناه ببرد، گفت جایی امنتر از مسجدجامع، یعنی خانه خدا، نمیشناسد.
آثاری از گلوله باران دشمن که هنوز بر تن مسجد دیده میشود، بهترین گواه بر ایستادگی جوانانی است که در مساجد پرورش یافته و اینک چنین با چنگ و دندان، گنبد و بارگاه مسجد جامع شهرشان را به نشانه ایستادگی خرمشهر حفظ میکردند. اما با توجه به کمبود مهمات، شهید جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه شهر، مصلحت در ترک شهر میبیند و به این ترتیب، در شامگاه 4 آبان ماه 1359، با جمع کردن اندک مدافعان شهر در داخل مسجد جامع، فرمان میدهد از خیابان کناری مسجد خود را به کارون رسانده و به آن سوی شط بروند. خروج مدافعان از مسجد جامع یعنی اشغال تمامی شهر...
مسجدی که هنوز ایستاده است
پس از اشغال 19 ماهه خرمشهر، این شهر مقاوم در سوم خردادماه 1361 و در طی عملیاتی موسوم به الی بیت المقدس آزاد میشود. از رزمندگان بسیاری نقل شده که پس از ورودشان به شهر، ساختمان مسجد جامع یکی از سالمترین بناهای موجود در شهر بود که به بومیان این امکان را میداد از روی مختصات آن، کوچهها و خیابانهای ویران شده شهر را شناسایی کنند.
نماز شکر تاریخی رزمندگان در مسجد جامع، از جمله تاریخیترین وقایعی است که در این محیط مقدس رخ داد و در دفتر تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است. شهلا طالب زاده لحظات آزادی شهر را این گونه شرح میدهد: در عملیات الی بیت المقدس، همسر چند نفر از خانمهایی که به همراهشان در بیمارستان طالقانی آبادان کارهای امدادی انجام میدادیم، به شهادت رسیدند. به همین خاطر حلاوت آزادی شهر آن چنان که باید کام ما را شیرین نکرد. اما بعد از مدتی، اولین خواستهمان از رزمندگان این بود که ما را به دیدن شهر ببرند. بالاخره اصرارها نتیجه داد و سوار بر وسائل نقلیه به درون شهر رفتیم. به مسجد جامع که رسیدیم، با دیدن گنبد و گلدستههای نیمه ویرانش بغض گلویمان را گرفته بود. کسی توان حرف زدن نداشت. دیدن این محیط مقدس یاد شهدای بسیاری را برایمان زنده میکرد. اما آن چه تصلایمان میداد، تماشای ایستادگی مسجدی بود که هرگز در مقابل دشمنانش سر خم نکرد.
مسجد جامع اکنون نیز مرکزیت خود را برای خرمشهر حفظ کرده است. صفوف به هم فشرده نمازهای جماعت در این مسجد که حتی در گرمترین روزهای ایام سال، مومنین بسیاری را به سوی خود فرا میخواند، نشانی بر این مدعاست. اگر در یکی از ایام سال، صرفه نظر از فصول اعزام کاروانهای راهیان نور، گذرتان به خرمشهر افتاد، جوانان طلبه، دانش آموز، دانشجو یا بسیجی را خواهید دید که چگونه در هر زمان از روز شبستان این مسجد را مکانی برای انجام کارهای فرهنگی یا برگزاری کلاسهای جبرانی درسی و آموزشی قرار دادهاند. جوانانی که در هنگام حضور ما، آوای خوش قرآنشان در صحن و سرای این مسجد طنین افکنده بود و کمی آن سوتر، تصاویر شهدای خرمشهر، بر سطح یکی از دیوارهای شبستان دیده میشد.
پایان پیام/
نظر شما