خبرگزاری شبستان//قم
شانزده، هجده، بیست و دو و بیست و شش! به نظر می رسد که در اصل قضیه چندان تفاوتی نمی کند چرا که به هر طریق همه این اعداد به دقیقه اگر سرانه مطالعه ما ایرانی ها باشد، باید از وضعیت نامناسب جامعه در عرصه کتابخوانی سخن گفت و از این بابت تاسف خورد!
جدای از بحث سرانه مطالعه کشور که متاسفانه هنوز هم آمار قابل اعتنایی از آن ارایه نشده است، آنچه به اعتقاد نگارنده این سطور مهمتر از این بحث است ضرورت ترغیب افراد جامعه به سمت کتاب خوانی و مطالعه و نیز چگونگی تحقق این مهم است.
اگر چه در زمانه کنونی به دلیل رشد تکنولوژی، انسان امروزی به منابع مطالعاتی دیگری به جز کتاب و مطبوعات نظیر اینترنت برای برآورده کردن نیاز اطلاعاتی خود پناه بُرده و میبرد اما بد نیست بدانیم با این وجود، مصرف سرانه کاغذ یکی از شاخصهای مهم توسعه در جهان به شمار میرود، به گونه ای که در کشورهای ژاپن و آمریکا این میزان در حدود 220 کیلوگرم است در حالی که در کشور ما این رقم شاید به زحمت به 14 کیلو برسد.
دلیل این مسئله اگر چه به اعتقاد برخی جامعه شناسان ایرانی، حکایت از قدرت فرهنگ شفاهی در مقایسه با فرهنگ مکتوب در کشورمان است اما باید بهاین واقعیت هم قایل بود که بحث کتاب و کتابخوانی هنوز برای بخش عمده مردم به عنوان یک ضرورت در زندگی اجتماعی مطرح نیست چه آنکه اگر این مقوله به اندازه مباحثی چون ورزش، تفریحات، تغذیه، بهداشت و... در زندگی تودههای مردم از اهمیت لازم برخوردار میبود، بی هیچ تردیدی فرهنگ مطالعه در جامعه ما چنان گستره و نفوذی داشت که سرانه مطالعه ما حداقل بهاندازه متوسط سرانه مطالعه در جهان بود.
و اما در خصوص دلایل خلا فرهنگ مطالعه در جامعه ما، بدون شک باید به مقوله خانه و خانواده اشاره کرد، چرا که اساساً نهاد خانواده نقش غیر قابل انکاری در شکلگیری یا عدم شکلگیری روحیه مطالعه و کتاب خوانی افراد جامعه دارد.
خانواده، عامل بسیار موثری در ایجاد عادت به مطالعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی است. محیط و شرایط خانواده، روش تربیتی و آموزشی والدین، طرز تفکر و نگرش والدین در رابطه با مطالعه و کتابخوانی، وجود کتب و نشریات قابل دسترس و همچنین سطح اقتصادی و پایگاه اجتماعی خانواده، نقش بسزایی در تقویت عادات مطالعه و کتابخوانی دارد.
کشور ما از سالیان دور، کشوری با قدمت فرهنگی بالا بوده و نویسندگان و شاعران درخشانی داشته ولی متأسفانه آمار مربوط به سرانه مطالعه و کتابخوانی، زیبنده مردم ما نیست. همین که آمار دقیق از میزان مطالعه مردم موجود نیست، خود نشانی از مهجوریت کتاب و کتاب خوانی در جامعه است. در ریشهیابی این معضل باید از کودکی آغاز کنیم. اولین نهادی که درآن، کودک با کتاب و کتابخوانی، انس میگیرد، خانواده است.
بی تردید پدر و مادر، بهترین معلم کودک هستند که باید شوق مطالعه را در او تقویت کنند. همچنین در منازل باید محلی اختصاصی برای کتابخانه در نظر گرفته شود.
اگر والدین و افراد بزرگتر خانواده به مطالعه علاقمند باشند، فرزندان آنها نیز، که همواره از اثرات طبیعی روابط عمیق عاطفی حاکم در خانواده های ایرانی برخوردار هستند، با کتاب، بیشتر و بهتر آشنا شده و به مطالعه و کتابخوانی، عادت می کنند.
آنچه مشخص است این که میان خانوادههای ایرانی، تماشای دسته جمعی تلویزیون به رسم دلپذیری تبدیل شده که مشارکت در آن نوعی فعالیت مفرح و نشانهای از خانواده دوستی محسوب میشود.
اعضای خانواده ساعتهای طولانی، لام تا کام با هم حرف نمیزنند و در این مدت به تماشای جعبه جادویی میپردازند در حالی که مطالعه جز در مواری که بتوان از آن به منفعت مشخص رسید از جمله کنکور، کلاس زبان، بی معنی و گاه عملی مخرب است!
برعکس این وضعیت، خانوادهای را در نظر بگیرید اگر چه هر کدامشان در تنهایی خویش و در اتاقی مشغول خواندن کتابهای مختلف در زمینههای متفاوتی هستند اما دارای رابطهای گرم و سازنده و معنا دارند. در این خانواده مسلما والدین اهل مطالعه، بهترین الگوی فرزندان خود هستند و مطالعه خود مسئلهای ارزشمند است ولو آنکه در قبال آن منفعت خاصی دنبال شود یا نشود.
از این حیث به اعتقاد نگارنده مهمتریم گام برای بارور شدن امر مطالعه در جامعه، ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تعمیق آن در نهاد خانوادهها است.
صد البته برای تحقق این امر مهم، نمیتوان از نقش و جایگاه حساس رسانههای جمعی به راحتی گذشت! به عبارت بهتر به دلیل تأثیر پذیری بالای خانواده از رسانههای جمعی خاصه تلویزیون در جهان کنونی به درستی آن را عصر رسانه و ارتباطات نام نهادهاند، این رسانهها هستند که در ترویج فرهنگ مطالعه میان اعضای خانواده بیشتر در خط مقدم قرار دارند و با فعالیت خاص خود، جامعهای را اهل مطالعه و یا گریزان از مطالعه میکنند!!
پایان پیام/
نظر شما