خبرگزاری شبستان: در ادامه سلسله یادداشت های بررسی عوامل کامیابی در سال حمایت از کار و سرمایه ایرانی یکی دیگر از عوامل وصول به این هدف یعنی «کار و کوشش» بررسی می شود.
در آیات قرآنی نیز به مسئله کار و کوشش و فعالیت اشاره شده است : وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ [٥٣:٣٩]
و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست،
اگر در سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی خواهان مقابله با تحریم هستیم چاره ای جز تلاش و کوشش نداریم. ابتدا باید تلاش و کاری صورت گیرد تا از آن حمایت شود و چرخ های صنعت به گردش در آید.
جهان طبیعت بر اساس سلسله عللی سیر تکاملی خود را می پیماید. این به معنای نفی قدرت و اراده الهی نیست بلکه اراده الهی به آن تعلق گرفته است که جهان بر اساس سلسله علل و فعل و انفعالات مسیر خود را طی کند و به سر منزل مقصود نائل آید.
نه عقل سلیم و نه شریعت انسان را به تنبلی دعوت نمی کند. رزق و روزی از سوی خداوند است اما این نعمت به جویباری جاری است که ظرفیت دریافت آن را پیدا کرده باشد.
وَأَنکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ ۚ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ [٢٤:٣٢]
مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است!
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا ...[١٣:١٧]
خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ ....
«عدم پیروزى عده اى از جوانان ما عللى دارد. یکى از آن علل این است که روح کار کردن و فعالیت در بعضى از آنها کشته شده است.
هجوم جوانان به سوى ادارات و اشغال کرسی ها و میزهاى مؤسسات دولتى گواه روشنى است که عشق به کارهاى سنگین کمتر شده است.
به جاى اینکه این جوانان مولد ثروت باشند مصرف کننده ثروت هستند».
البته این بدین معنا نیست که نباید به کارهای اداری روی آورد بلکه منظور آن است که هر فردی بر اساس معلومات و استعدادهای خود شغلی متناسب را برگزیند. متاسفانه سیستم آموزش کشور متناسب با نظام اداری نیست. جوان با هزاران امید به مراکز علمی مراجعه می کند اما در مرحله کار با ناهماهنگی نظام آموزشی و اداری مواجه است.
زندگى مردان موفق شهادت مى دهد که همگى مرد کار و زحمت بودند و به قول الکساندر هامیلتن نابغه عصر خود: "مردم مى گویند تو نابغه هستى. من از نبوغ خود خبر ندارم فقط مى دانم شخص زحمتکشنى هستم". و به قول یکى دیگر از دانشمندان: "آنچه شده ام نتیجه کار است. من در سراسر عمرم لقمه اى بدون کار و زحمت نخورده ام".
"ادیسون براى تکمیل پاره اى از اختراعات خود شبها و روزها در آزمایشگاه مى ماند و براى آن که نیروى برق را طورى تسخیر کند که استفاده از آن ارزن و آسان باشد، بارها اتفاق مى افتاد که دو روز و یا سه روز از آزمایشگاه بیرون نمى آمد و چه بسا غذا خوردن را فراموش مى کرد و به چند پاره نان خشکیده اکتفا مى نمود".
در هر مرحله از زندگی باید با تلاش تمام خود را به هدف متعالی نزدیک سازیم. حتی در مقوله علم آموزی نیز باید با تمام وجود علم را بیاموزیم تا غیر از تکامل خود به جامعه و بصیرت بشریت کمک کرده باشیم.
در خصوص علم آموزی از امام صادق(ع) آمده است که ایشان فرموده اند: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج1، ص: 177)
اگر مردم می دانستند در علم چه کمالات و منافعی است آن را طلب می کردند حتی اگر در راه تحصیل علم جان خویش را از دست دهند و یا آنکه در راه علم آموزی در امواج خروشان فرو روند. به دیگر بیان علم آنچنان ارزشی دارد که در طلب آن، انسان لازم است با هر مشکل و گرفتاری مواجه شود.
در زندگانى پاستور دانشمند بزرگ فرانسه مى خوانیم که شعار او در طول زندگى «کار» بود. گاهى چنان سرگرم کار مى شد که سر و صدا و غوغاى بیرون آزمایشگاه را نمى شنید. حتى هنگامى که قواى مهاجم آلمان شهر پاریس را محاصره کردند و غریو توپ هاى دشمن در آن شهر محشر بپا کرد، او به هیچ وجه این غوغا را که بیرون آزمایشگاه بپاخاسته بود، متوجه نشد. ناپلئون شبانه روز پنج ساعت مى خوابید و بقیه ساعات را مشغول کار بود.
نابغه شرق، ابن سینا، مردى پرکار و پرمطالعه بود. کتاب هاى متنوع او یادگار و نشانه فعالیت هاى خستگى ناپذیر اوست. کتاب "شفا" در فلسفه و "قانون" در طب دو اثر بزرگ او شهرت جهانى دارد و کتاب اخیر وى به زبان هاى زنده جهان ترجمه شده است.
ابن رشد، دانشمند اسلامى، از موقعى که با کتاب آشنا شده بود حتى یک روز از عمر خود را بدون مطالعه و تفکر نگذارنده بود.
کتاب "جواهر الکلام" یکى از کتاب هاى نفیس و از مدارک فقه اسلامى است و تاکنون کتابى به این جامعى در فقه نوشته نشده است. چاپ اخیر کتاب در حدود چهل جلد نسبتا قطور است.
دانشمند گرامى آقاى محمدتقى قمى که از شخصیت هاى ایرانى ساکن مصر بود، نقل مى کرد که روزى تمام مجلدات این کتاب را به نظر اساتید دانشگاه مصر رسانیدم و گفتم همه این مجلدات را با این دقت، یک نفر نوشته است. آنان از شنیدن این سخن فوق العاده تعجب کردند.
یکى از اساتید بزرگ و عالیقدر ما از فقید علم و فلسفه و عرفان آقاى شاه آبادى نقل مى کرد که "پدرم یکى از شاگردان مرحوم نویسنده کتاب "جواهر الکلام" بود. روزى که آن دانشمند بزرگ با مرگ و فقدان فرزند ارشد و دانشمند خود روبرو گردید، موقعى مراسم غسل او به پایان رسید که هوا روبه تاریکى بود. لذا قرار شد بدن او را در یکى از بقعه هاى صحن مطهر امیرمؤمنان(ع) بگذارند و فرداى آن روز مراسم تشییع در میان انبوه جمعیت برگزار شود.
با اینکه مرحوم صاحب جواهر داغدار بود مع الوصف همان شب برنامه مطالعه و نوشتن خود را تعطیل نکرد. با کمال صبر و استقامت، پس از خواندن مقدارى از کلام اللّه مجید در کنار بدن فرزند عزیز خود به مطالعه و نوشتن صفحاتى از کتاب جواهر پرداخت.
مرجع عالیقدر اسلام مرحوم آقاى بروجردى مى گفتند: "یک شب که درباره یکى از مسائل علم اصول (ترتب) فکر مى کردم و مى نوشتم چنان سرگرم مطالعه و فکر و نوشتن بودم که رنج بى خوابى را ملتفت نبودم. یک مرتبه صداى مؤذن به گوشم رسید، متوجه شدم که هوا دارد روشن مى شود و من از آغاز تا پایان شب سرگرم کار بوده ام."
در افسانه هاى پیشینیان آمده است که در نقاط گوناگون زمین گنجهایى است و روى هر گنجى اژدهایى است و تا بر آن پیروز نشویم، گنج میسر نخواهد شد.
بسیارى از مردم این مطلب را افسانه پنداشته و گروهى نیز به ظاهر آن اکتفا کرده اند. یعنى تصور نموده اند که واقعا در زیر زمین گنج ها و دفینه هایى است و حقیقتا روى هر گنجى مارى خوابیده است.
در صورتى که جمله فوق حقیقتى را در بر دارد و آن گنج ها همان ذخایر فکرى یا طبیعى است که در اختیار بشر گذارنده شده، و موهبت هایى است که خداوند بزرگ به ما داده است. آن مارها کنایه از مشکلات و مشقت هایى است که باید بشر در راه تحصیل آن متحمل گردد.
ادیسون مى گوید: "هیچ یک از اختراعات من معلول تصادف نیست. وقتى که معتقد شدم فلان کار نتیجه بخش است خودم را به آن کار مى بندم و تجربه روى تجربه مى کنم تا کامیاب شوم."
نیوتن مى گوید: "اگر من به جایى رسیده ام براثر کار و کوشش است."
میکلانژ مى گوید: "اگر مردم مى دانستند که براى احراز مقام استادى چه رنج ها برده ام از دیدن شگفتی هاى هنرم متعجب نمى شدند."
و به قول بزرگمهر باید لب فروبست و بازو گشود و کار کرد و دم نزد و یقین نمود که کلید طلایى کامیابى کار و کوشش است.
براستى برخى از مردان روان عظیمى دارند و روح آنها بسان دریا بى قرار است. حرارت و عشق و علاقه آنها به کار و هدف، آنها را به جنبش و حرکت در مى آورد. حتى در لحظات سخت زندگى نیز دست از کار و کوشش بر نمى دارند.
مورخ بزرگ اسلامى، ابن خلدون، شاهکار نفیس خود به نام "مقدمه بر تاریخ" را در تبعید گاه نوشته است. فیلسوف شرق، خواجه نصیر الدین طوسى که مدت ها در قلعه "الموت" از طرف فرقه اسماعیلیه بازداشت بود کتاب بزرگ و ذی قیمت خود به نام "شرح اشارات" را در آن زندان نوشته است.
دانشمند بزرگ ما، مرحوم شهید اول، اثر ارج دارى به نام "لمعه" را که متن قوانین اسلامى است در زندان دمشق نوشته است. سروالترراله "تاریخ دنیا" را در زندان نوشته است. رابن کرمو شاهکار ادبیات انگلستان را در زندان به وجود آورده است.
سخن بزرگان درباره کار و کوشش
رسول گرامى کارگرى را دید که دستش آماس کرده بود. دست او را بلند کرد و فرمود: "آتش دوزخ هیچ گاه این دست را نمى سوزاند. این دستى است که خدا و پیامبر او آن را دوست مى دارند. هر کس از دسترنج خود زندگى کند خدا با نظر رحمت به او مى نگرد."
عابدى خدمت پیامبر رسید. به عرض حضرتش رساندند که او تمام سال را با عبادت مى گذراند و مخارج عائله او را برادرش مى دهد. پیامبر فرمود: "برادر او که متکفل مخارج عائله اوست از وى در نزد خدا مقربتر و از او عابدتر است."
امیرمؤمنان در مسجد کوفه به دسته ای برخورد کرد که در گوشه اى نشسته بودند. از خصوصیات آنها پرسید. عرض کردند: "رجال الحق" هستند و اگر کسى چیزى به آنها بدهد مى خورند والا صبر مى نمایند. فرمود: "سگان بازار کوفه نیز چنین هستند. اگر استخوانى برسد مى خورند و گرنه صبر مى کنند." سپس دستور داد که حلقه رجال الحق پراکنده شود و هر کدام دنبال کارى بروند.
سعادت و خوشبختى در خانه کسى را مى زند که ساعى و کوشا باشد. کسانى که جهان را تکان داده اند، از نظر مواهب عقلى و فکرى، زیاد فوق العاده نبوده اند؛ بلکه شالوده موفقیت آن ها را کار و کوشش و بعدا ثبات و استقامت تشکیل مى داده است.
بزرگان جهان براى تامین زندگى از تصدى کارهاى کوچک پروایى نداشتند. بسیارى از شاگردان حضرت امام صادق علیه السلام روغن فروش، کفش دوز، شتردار، و ... بودند.
افلاطون هنگام سیاحت در مصر مخارج سفر خود را از روغن فروشى در مى آورد. لینه گیاه شناس معروف کفش دوز بود.
...پیشواى بزرگ جهان انسانیت حضرت امیر مومنان، علی (ع) با دست خود باغ هاى زیادى احداث و بعدا به بینوایان واگذار مى نمود. با قدرت بازوان خود قنات هاى متعددى در گوشه و کنار مدینه بوجود آورد و از عرق ریزى در راه کار هرگز واهمه نداشت.
پیامبر اسلام کسى را که سربار اجتماع باشد لعن نموده و او را از رحمت خدا دور دانسته است.
پشواى پنجم ما حضرت امام باقر (ع) در هواى گرم به مزرعه و باغ خود مى رفت و در حالى که عرق از پیشانى او مى ریخت، دستورات لازم به متصدیان کار مى داد و شخصا کارها را روبه راه مى ساخت. وقتى مورد اعتراض یکى از دوستان خود محمد منکدر قرار گرفت و او تصور کرد که کار کردن براى شخصیتى مانند امام باقر شایسته نیست، امام در پاسخ وى گفت: "کار و کسب یک نوع عبادت است. من بدین وسیله مى خواهم خود و خانواده ام را از تو و دیگران بى نیاز سازم". (ر.ک: رمز پیروزى مردان بزرگ، مؤ لف: آیة اللّه جعفر سبحانى).
پایان پیام/
نظر شما