دلائل وهابیان در تحریم سفر براى زیارت قبور اولیای دین چیست؟

وهابیان به حسب ظاهر، اصل زیارت پیامبر را تجویز مى‏کنند ولى هرگز مسافرت براى زیارت قبور را جایز نمى‏دانند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، وهابیان به حسب ظاهر، اصل «زیارت» پیامبر را تجویز مى‏کنند ولى هرگز «مسافرت براى زیارت قبور» را جایز نمى‏دانند. محمّد بن عبدالوهاب در رساله دوم از رسائل «الهدیة السنیّه» چنین مى‏نویسد:
«تُسَنُّنْ زیارَةُ النَّبِی إلّا أَنَّه لایُشدُّ الرَّحلُ إلّا لِزیارَةِ الْمَسْجِدِ والصَّلاةِ فِیهِ...»؛زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله مستحب است، ولى مسافرت جایز نیست مگر برای زیارت مسجد و نماز گزاردن در آن.

دلیل مهم آنان براى تحریم زیارت، حدیثی است که در صحاح نقل شده است که راوى آن ابوهریره است. وی مى‏گوید، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«لاتُشَّدُ الرِّحالُ إلّا إلى ثلاثَةِ مساجدَ: مَسجدى هذا، وَمَسْجِد الحرامِ، ومسجِد الأقصى»؛بار سفر بسته نمى‏شود مگر براى سه مسجد؛ مسجد خودم، مسجد الحرام و مسجد اقصى.

متن این حدیث به دو صورت دیگر نیز نقل شده است:

الف):«إنّما یُسافَر إلى ثلاثِة مَساجدَ، مَسْجِدِ الکعبة، ومسجدى، ومسجد ایلیا».

ب):«تُشَدُّ الرِّحالُ الى‏ ثَلاثة مَساجِدَ ...».[1]

در این که این حدیث در کتابهاى صحاح وارد شده، جای مناقشه نیست، ولى آنچه در این میان مهم است «فهم مفاد» حدیث است.

اگر فرض کنیم متن حدیث اینچنین باشد، «لاتُشَدُّ الرِّحالُ الّا الى‏ ثَلاثَةِ مَساجِدَ ...» در این صورت به طور مسلم، لفظ «الّا» استثنا خواهد بود که خود نیازمند «مستثنى منه» است؛ لذا باید امری را در تقدیر گرفت که البته قبل از مراجعه به قرائن، مى‏توان مستثنى منه را به دو صورت در تقدیر گرفت:

1- «لاتُشدُّ الى مسجدٍ مِنَ الْمَساجِدِ إلّا ثلاثةُ مَساجِدَ ...».

2- «لاتُشَدُّ الى‏ مَکانٍ مِنَ الأَمْکِنَةِ الّا الى‏ ثلاثةِ مَساجِدَ ...».

درک مفاد حدیث بستگى دارد که یکى از این دو تقدیر را برگزینیم.

هرگاه مفاد حدیث، فرض اول باشد، در این صورت بایدگفت: به هیچ مسجدى از مساجد، بار سفر بسته نمى‏شود مگر به سه مسجد مذکور، نه این که «شد رحال» براى هیچ مکانى، ولو اینکه مسجد نباشد جایز نباشد؛ لذا هرگاه کسى براى زیارت پیامبران و امامان و انسان‏هاى صالح، بار سفر ببندد هرگز مشمول نهى حدیث نخواهد بود؛ زیرا موضوع بحث، عزم سفر براى مساجد است و از میان تمام مساجد، این سه مسجد استثنا شده است و اما عزم سفر براى زیارت مشاهد که از موضوع بحث بیرون است، داخل در نهى نخواهد بود.

 

اما اگر مفاد حدیث فرض دوم باشد، در این صورت تمام سفرهاى معنوى، جز سفر به این سه نقطه ممنوع خواهد بود، خواه سفر براى زیارت مسجد باشد، یا براى زیارت نقاط دیگر.

اما با قرائن قطعى، روشن و ثابت مى شود که مفاد حدیث بر فرض صحت سند، همان اوّلى است:

الف) مستثنى، «مساجد سه گانه» است، از آنجا که استثنا، استثناى متصل است به یقین مستثنى منه لفظ «مساجد» خواهد بود نه «مکان».[2]

ب) اگر هدف ممنوع ساختن تمام مسافرتهاى معنوى باشد، حصر صحیح نخواهد بود؛ زیرا در اعمال حج، حجاج براى «عرفات»، «مشعر» و «منا»، شد رحال می کنندو بار سفر مى‏بندند، اگر بنا بر این باشد که مسافرت مذهبى تنها به این سه موضع جایز است؛ چگونه سفر به این نقاط سه گانه جایز خواهد بود؟!

ج- مسافرت براى جهاد در راه خدا و آموزش علم و دانش و صله رحم و زیارت والدین؛ از جمله مسافرتهایى است که در آیات و روایات بدانها تصریح شده؛ مانند این آیه که مى‏ فرماید:

«فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِى الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اذا رَجَعُوا الَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛[3] چرا از هر قبیله ‏اى گروهى کوچ نمى‏ کنند که دین را بیاموزند وقبیله خود را پس از بازگشت، بترسانند شاید آنان بترسند.

 

محققان بزرگ، حدیث را به گونه‏ اى که گفتیم، تفسیر کرده ‏اند: غزالى در کتاب «احیاء العلوم» مى‏ گوید:

«قسم دوم از مسافرت این است که براى عبادت مسافرت کند؛ مانند مسافرت براى جهاد و حج و زیارت قبور پیامبران و صحابه و تابعان و اولیا. زیارت هر کس در حال حیات مایه تبرک باشد، در حال ممات نیز تبرّک است و شدّ رحال براى این اغراض اشکالى ندارد و با حدیثى که شدّرحل را به ‏غیر از سه‏ مسجد جایز نمى‏ داند، منافاتى ندارد. زیرا موضوع در آنها مساجد است و چون دیگر مساجد از نظر فضیلت یکسان مى‏باشد، گفته شده است که مسافرت براى آنها جایز نیست و اگر از مساجد صرفنظر کنیم، زیارت انبیا و اولیا فضیلت دارد، هر چند داراى‏ درجات و مراتب مى‏باشند».[4]

بنابر این آنچه مورد نهى است، «شدّ رحال» به مسجدى غیر از مساجد سه گانه است، نه شدّ رحال براى زیارت و یا امور معنوى دیگر.

 

تذکر نکته‏ اى را ناگزیریم و آن این که اگر پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله مى‏ فرماید: «به غیر آن سه مسجد بار سفر بسته نمى‏ شود»، مقصود این نیست که «شدّ رحال» براى غیر آنها حرام است، بلکه مراد این است که آنها ارزش آن را ندارند که انسان براى آنها بار سفر ببندد و رنج را بر خود هموار سازد و به زیارت آنها برود، زیرا غیر این سه مسجد، از نظر فضیلت چندان تفاوت چشم گیرى ندارند و مساجد جامع جهان یا مساجد محله، و یا مساجد قبیله همه از نظر ثواب، رتبه مساوى دارند، دیگر «لزومى ندارد» که انسان با بودن مسجد جامع در نقطه نزدیک، بار سفر براى مسجد جامع در نقطه دور ببندد. نه اینکه اگر یک چنین کارى انجام داد، کار او «حرام و معصیت» است.

گواه مطلب فوق این است که نویسندگان صحاح و سنن نقل کرده‏ اند:

پیامبر گرامى صلی الله علیه و آله و صحابه روزهاى شنبه به مسجد قبا مى‏ آمدند، و در آن مکان مقدس نماز مى‏ گزاردند. بخارى در صحیح خود نقل کرده:

«إنّ النَّبِىّ کانَ یَأتی مَسْجِدَ قباءَ کُلَّ سَبتٍ ماشِیاً وَراکباً وإنَّ ابْنَ عُمَر کانَ یفْعَلُ کَذلِک»؛[5]پیامبر گرامى صلی الله علیه و آله ، در هر شنبه، پیاده و سواره براى زیارت مسجد قبا مى‏ آمدند و فرزند عمر نیز چنین مى‏کرد».

طى مسافت براى گزاردن نماز، در یکى از مساجد، آن هم بدون کوچکترین شائبه ریا، چگونه مى‏تواند حرام و منهى عنه باشد؟ اگر نماز گزاردن، در مسجد مستحب باشد، پس باید مقدمه آن نیز همان رنگ و خصوصیت را به خود بگیرد».

 پی نوشت ها:

------------------------------

[1] . این سه متن را« مسلم» در صحیح خود، ج 4، کتاب حج، باب« لاتشّد الرحال»، ص 126 نقل کرده است؛ سنن ابى داود، ج 1، کتاب الحج، ص 469؛ سنن نسائى بشرح سیوطى، ج 2، ص 37، نیز آورده‏اند.

[2] . اگر کسى بگوید:« ما جائنى الّازید»، باید گفت مستثنى منه، لفظ انسان و مشابه او است، مانند قوم و غیره، نه معناى وسیع و جامع به نام« شى‏ء» و« موجود»، خواه انسان باشد و خواه غیر او.

[3]. التوبة/122.

[4] . احیاء العلوم، کتاب آداب السفر، ج 2، ص 247 ط- دارالمعروفه بیروت و نیز به الفتاوى الکبرى، ج 2، ص 24 مراجعه شود.

[5] . صحیح بخارى، ج 2، ص 76؛ صحیح مسلم، بشرح النووى، ج 9، ص 171- 169؛ سنن نسائى، بشرح سیوطى، ج 2، ص 37.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 128333

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha