خبرگزاری شبستان_ فرهنگ و ادب: انتهای خیابان هشتم در دور دوم اکران طرح های نوروزی به سینماهای کشور آمد این فیلم که آخرین ساخته علیرضا امینی است چند سال پیش آماده نمایش است اما به دلایل مختلفش به تعویق افتاده است. در زیر تحلیل خبرنگار شبستان درباره این فیلم می خوانید:
1- کپی کاری جزئی نگر
در سینمای ایران با پدیده ای مواجه هستیم که می توان بیان داشت که روز بروز بر گستردگی آن افزوده می شود و آن اتفاق «تقلید گرایی» فیلم های ایرانی از سینمایی خارجی بویژه سینمای هالیوود است. البته اصل الگو گیری به هیچ عنوان ایرادی ندارد ، اما زمانی که از حد خودش فراتر رفته و به کپی عین صحنه های فیلم و پدیده های رایج آن فیلم ها می پردازد، از ارزشهای فیلم و البته گروه کارگردانی آن کاسته می شود. انتهای خیابان هشتم هم به نوعی الگوی ساختاری اش از آثار فرنگی گرفته شده که محور نیاز مالی در بطن قصه است .این فیلم هم به نوعی به ناگریزی و نیاز مالی زنی می پردازد که می خواهد هزینه دیه برادرش را که مرتکب قتلی شده است را فراهم کند. با توجه به تلاشهای وی و نامزدش، و به پیشنهاد دوست همسرش و مشورت خواهرش حاضر به پذیرش راهی میشود که چندان بدان راغب نیست. نکته جالب دیگر هم به تصویر کشیدن مسابقات بوکس غیر قانونی در ویرانه های تهران که به عنوان امری معمول و مرسوم نیست موضوعی که با فرهنگ بومی ما نمی خواند و همین امر پذیرش وقایع فیلمی این چنین اجتماعی که در صدد به تصویر کشیدن تلخی ها و مشکلات مردم عادی است، کمرنگ می کند. مخصوصا صحنه های مسابقات کشتی کج که برگرفته از فیلم اسپارتاکوس بوده است. به هر جهت می توان گفت که فیلمی تلخ است بویژه پایان آن. براستی آیا نمی شود کارگردانان این مرز و بوم موضوعاتی رئالتر و ملموستر از مشکلات مردم این سرزمین انتخاب کنند و چشم به فیلم های بیرون از مرز نداشته باشند.
2- تلالو نگاه انتقادی
«انتهای خیابان هشتم»، هشتمین اثر علیرضاامینی به دنبالِ اثر قبلی اش یعنی «هفت دقیقه تا پاییز» یک قصه ی تلخِ اجتماعی را روایت می کند. امینی در این اثرش هم کوشیده تا یک نقد اجتماعی را به تصویر بکشد.
نگاه انتقادی یک فیلمساز همواره باید نگاهی تاثیر گذار باشد ،یعنی در عرصه فیلمسازی به زمانیکه فیلمساز می خواهد موضوعی خاص با عبور از فیلتر سینما عبور دارد ، این انتقاد ها باید از قالب محتوایی سپس از فیلتر فرمی سینما با توجه با توجه به ادوات معنایی و فرمی بگذرد و طی فرآیندی خاص تبدیل به یک اثر انتقادی به ،ضمن اینکه جان مایه اثر آنچنان عمیق باشد که بروی تماشاگر تاثیر بگذارد . پس تاثیر گذاری سینمای انتقادی نیاز به کنکاش اجتماعی بیشتری دارد، با همین نیم مقدمه باید گفت که انتهای خیابان هشتم که می خواهد دارای لایه های عمیق انتقادی باشد به دلیل سطحی نگری سازندگان و عدم تلاش برای بازشناسایی اجتماع دائما در حال تغییر اثر مناسب و استانداری نیست .امینی تلاش می کند در یک داستان اجتماعی موضوعی ملتهب را دستمایه اثرش قرار دهد اما این التهاب در داستانش دیده نمی شود و بیشتر فلیمنامه ساختاری بیش از اندازه اگزوتیک دارد .فارغ از این موضوعات گره های حل نشده ای در نوع فیلمنامه وجود دارد که قابل تامل است . در برخی صحنه های به هیچ وجه دیالوگ ها متناسب با رویدادهای بعدی فیلم نیست.به عنوان نمونه نیلوفر و بهرام قرار است به موسسه ای برای دریافت کمک های مالی بروند بخشی از دیالوگ های این دو به شرح زیر است .
میپرسی سعید کیست ؟ تنها همین جواب را میشنوی :
"ببینید جناب . من و دوستم و برادرم با هم بیرون رفته بودیم که یکی من رو اذیتم کرد و ......"
و میفهمی مهم نیست سعید برادر نیلوفر است . او یکی است مثل همه ی برادرهای دیگر که خواهرشان برایش هر کاری میکند.
میپرسی چرا به زندان افتاده است ؟تنها جواب میشنوی:
"ببین نیلوفر ... اگه یه وقت نپرسید قتله عمده یا غیر عمد . تو نگو عمده ........
نیلوفر : مگه عمده
- من که نمیگم عمده . میگم تو اون برگه نوشته ...
-کاری به اون ندارم . مهم نظر تو اه.میگم مگه عمده؟"
و درک می کنی مهم نیست چرا و چگونه قاتل شده است. مهم نیلوفری است که بحران دارد. بحران درک نشدن.
میپرسی چرا 50 میلیون را ندادند؟ این سوال موسی هم هست و در جواب میشنود:
"واسه خاطر باباش . .. چه میدونم اصلا ولش کن . تونستی جور کنی؟"
این دیالو گ و تناسبی با لحظه ای که در آن قرار دارند ندارد و در نهایت این ورقه حکم صادره را به یکی از مسئولانی این شرکت می سپارد و منطق دیالوگ ها زیر سئوال می رود .به هر صورت نکته قابل توجه این است که تناسب دیالوگ ها و درام زیر سئوال می رود .
3 -توان و جذابیت قصه گویی
توان و جذابیت قصه گویی در " انتهای خیابان هشتم به مراتب از سایر فیلمهای امینی در درجه اهمیت کمتری قرار دارد و تنها نقطه عطف داستان موقعیت هایی پر از التهاب و تلخی برای شخصیت ها ایجاد کردن جای قصه ای مدون را گرفته است .تماشاگر عمدتا با این صحنه های پر تنش همراه نمی شود و ابزار قصه گویی اتکای ساخت اثر . کارگردان ضمن فرار از قصه گویی نوع خاصی از سینمای مینی مال را ارائه می کند که صرف از نظر همه دقت نظر ها در کارگردانی اهمیت محتوایی فیلم از دست رفته است .ضمن اینکه انگیزه تمام این شخصیت غیر از نیلوفر و بهرام به خط اصلی قصه مرتبط نمی شود . نقص ها و ابهاماتی فراوانی که در انتهای خیابان هشتم وجود دارد تنها خط روایت اصلی باز نمی گردد، شخصیت های عقیم و دیالوگ ها که اغلب مشخص است بداهه هستند سبب شده منظور و دیدگاه های سازنده به بیننده منتقل نشود.
پر واضح است که خط روایت داستان "انتهای خیابان هشتم" دارای نقص ها و ابهاماتی است و این مسئله عقبگرد تراژیک را برای امینی کارگردان متفاوت "هفت دقیقه تا پاییز" رقم زده است . هر چه باشد در آن فیلم تکلیفمان با قصه روشن نیست . موسی و این رفتارهای کاملا اگزجره در دایره و حدود قصه تعریف نمی شوند و خرده روایت موسی با آن همه پرداخت نیمکاره از دایره خرده روایت عبور کرده وبه کی از قصه های اصلی فیلم بدل می شود اما همچنان تاثیر دارماتیکش به اندازه یک خرده روایت است .
نیلوفر(ترانه علیدوستی) فقط هفتاد و دو ساعت زمان دارد تا صد میلیون تومان دیه برادر زندانی اش را بپردازد. داستان فیلم و خرده حوادث های موجود در فیلم درست از شروع این هفتاد و دو ساعت آغاز می شود، اما امینی در این فیلمش سعی بر آن داشته علاوه بر پیشبرد یک داستان اجتماعی، یک فیلم شخصیت محور داشته باشد.
4 -ماهیت داستان
اینکه نیلوفر و نامزدش بهرام(صابرابر) و دوست مشترکاشان موسی(حامد بهداد) را در یک برهه ی حاد اجتماعی قرارداده است تا ببیند در این هفتاد و دو ساعت چگونه می توانند و چه راه هایی را طی می کنند تا یک زندانی محکوم به دار را از زندان رها کنند.
تا اینجای داستان همه چیز روی یک خط، واضح و معین است. اما درست است که فیلم قصد بر این دارد که این هفتاد و دو ساعت و واکنش های این چند شخصیت را برای جور کردن پنجاه، شصت میلیون تومان پول را به ما نشان دهد و شاید عقبه ی شخصیت ها مهم نباشد که هست.
اما رابطه ها و دوستی که میان بهرام و موسی است از کجا آمده که اینقدر این دوستی صمیمی است که موسی حاضر بر فروختن دختربچه اش می شود و یا مسابقه مشت زنی راه می اندازد.یا دوستی امیر(محمدرضاغفاری) با بهرام اگر چه صمیمی است و اگرچه امیر برای آزادی سعید از زندان از صاحب کارش بیات وام می گیرد، پس چرا نیلوفر را به صاحب کارش معرفی می کند ؟ امیر که می دانست بیات چگونه آدمی است.اصلا این چند شخصیت برای آزادی چه کسی پول جور می کنند ؟ ما از این سعید زندانی نه تصویری داریم و نه شناسنامه درست و حسابی داریم و دیه را باید به چه کسی بدهند ؟
یعنی دو اصل اساسی فیلم نیستند، چه کسی که حکم قصاص دارد، یا چه کسی که در آخرین لحظات طلب دیه کرده است. اگر این دو نفر بسیار مهم را از داستان خارج کنیم پس این همه دوندگی ها و این همه خرده حوادث برای چیست
یک نکته ی قابل اهمیت «انتهای خیابان هشتم» پایانش است. اینکه امینی در اوج فیلمش را به پایان می رساند. بهرام می خواهد پمپ بنزین را به آتش بکشد که معنی اعتراض دارد، اما ای کاش در آن سکانس ماشین عروسی به پمپ بنزین نمی آمد، بلکه ماشین های عادی آنجا رفت و آمد می کردند.
وقتی بهرام فندک بر دست و فندک را فشارمی دهد کات می خورد به چهره شوک زده نیلوفر و ری اکش نیلوفر نتیجه یی است که تن به آن فاجعه ی ذکر شده نمی دهد و این پایان باز مخاطب را آزاد به تصمیم گیری می گذارد که تکلیف رهایی سعید از زندان چه می شود و ؟
جدا از فیلم نامه، کارگردانی امینی قابل دفاع و میزان سن هایش در جاهای گوناگون فیلم، مثل صحنه قمارآرش، مثل مشت زنی موسی و ریتم فیلم هماهنگ و با بازی بازیگرانش یک دست درآمده است.
علی ستاریان
نظر شما