خبرگزاری شبستان:حضرت استاد در سروش هدایت در یادنامه ای در وصف شهید مطهری چنین افاده نموده اند:
*شهید زنده یاد مرحوم مطهری از شرح صدری برخوردار بود که حریم هر یک از مراحل احساس و تخیّل و تعقّل را آن چنان در نظر داشت که به دیگری آسیبی نرسد؛ آنچه را که با تحلیل عقلی میاندیشید، میتوانست با بیان ساده یا بنان رسا به مرحله احساس تنزل دهد تا شنونده یا خواننده را از راه درست به مقام تعقّل راهنمایی کند و ترقی دهد.
* حضورش در جلسه خصوصی درس استاد عالیمقام علامه طباطبایی (قدّسسرّه) فروغ تازه و نبوغ خاصی را به همراه داشت که مایه افاضه بیشتر و پایه افاده فراوانتر حضرت استاد علامه بود؛ (فَسالتْ أودیة بِقَدَرِها).
* رسالت تدریس در دو پایگاه مهم فکری را چنان ادا کرد که هم طلاب حوزه علمیه را شیفته مکتبش ساخت، هم دانشجویان دانشگاه را مشتاق محضرش کرد.
* سرانجام امانت شهادت در راه خداوند را چنان به دوش جان کشید که هم اکنون حىّ مَرْزوق عِنْد الله رَحِمَه الله یوْم وُلد ویوْم قُتل فى سبیل الله ویوْم یُبعث حیّاً. سروش هدایت جلد1 - صص275-274
و در جای دیگر می فرمایند: ایشان نیز مانند استاد، عظمتی داشتند که متأسفانه جایگاه ایشان و علاّمه ناشناخته باقی مانده است. شمس الوحی تبریزیْ - صفحه 157
از آنجایی که ایام مربوط به شهادت صدیقه طاهره است، بیاناتی را از استاد شهید، که مناسب این ایام است را نقل می کنیم:
سیاست ورزی صدیقه طاهره(سلام الله علیها) در وصیت خود
زهرا وصیت کرده بود: «على جان! خودت مرا غسل بده و تجهیز و دفن کن. شب مرا دفن کن، نمىخواهم کسانى که به من ظلم کردهاند در تشییع جنازه من شرکت کنند». تاریخ کارش همیشه لوث است. افرادى جنایتى را مرتکب مىشوند و بعد خودشان در قیافه یک دلسوز ظاهر مىشوند براى اینکه تاریخ را لوث کنند، عین کارى که مأمون کرد: امام رضا را شهید مىکند، بعد خودش بیش از همه مشت به سرش مىزند و فریاد مىکند و مرثیه سرایى مىنماید، و لهذا تاریخ را در ابهام باقى گذاشته که عدهاى نمىتوانند باور کنند که مأمون بوده است که امام رضا را شهید کرده است. این لوث تاریخ است. زهرا براى اینکه تاریخ لوث نشود، فرمود مرا شب دفن کن. لااقل این علامت استفهام در تاریخ بماند: پیغمبر یک دختر که بیشتر نداشت؛ چرا باید این یک دختر شبانه دفن بشود و چرا باید قبرش مجهول بماند؟! این بزرگترین سیاستى است که زهراى مرضیه اعمال کرد که این در را به روى تاریخ باز بگذارد که بعد از هزار سال هم که شده بیایند و بگویند:
وَ لِاىِّ الْامورِ تُدْفَنُ لَیْلًا بِضْعَةُ الْمُصْطَفى وَ یُعْفى ثَراها
تاریخ بگوید: سبحان اللَّه! چرا دختر پیغمبر را در شب دفن کنند؟! مگر تشییع جنازه یک امر مستحبى نیست، آنهم مستحب مؤکَّد، و آنهم تشییع جنازه دختر پیغمبر؟! چرا باید افرادى معدود به او نماز بخوانند؟! و چرا اصلًا محل قبرش مجهول بماند و کسى نداند زهرا را در کجا دفن کردهاند؟!. مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج16 189
دمی با امیرالمؤمنین در کنار مزار فاطمه
عواطف میان على و زهرا از آن عواطف تاریخى جهان است:
کُنّا کَزَوْجِ حَمامَةٍ فى ایْکَةٍ مُتَنَعِّمَیْنِ بِصُحْبَةٍ وَ شَبابٍ
مىگوید: ما مثل یک جفت کبوتر بودیم، از یکدیگر نمىتوانستیم جدا بشویم.
دیگر روزگار است، آمد میان ما جدایى انداخت. گاهى على شب تاریک مىرفت کنار قبرستان، از دور مىایستاد با زهراى محبوبش سخن مىگفت، سلام مىکرد، بعد خودش گله مىکرد و بعد گله خودش را از زبان زهرا جواب مىداد:
ما لى وَقَفْتُ عَلَى الْقُبورِ مُسَلِّماً قَبْرَ الْحَبیبِ وَ لَمْ یَرُدَّ جَوابى
چرا من ایستادهام به قبر حبیبم سلام مىکنم و او به من جواب نمىدهد؟! ا حَبیبُ ما لَکَ لا تَرُدُّ جَوابَنا محبوب، حبیب! چرا جواب ما را نمىدهى؟ ا نَسیتَ بَعْدى خُلَّةَ الْاحْبابِ؟ آیا چون از پیش ما رفتى دوستى را فراموش کردى؟ دیگر ما در دل تو جایى نداریم؟ بعد خودش جواب مىدهد:
قالَ الْحَبیبُ وَ کَیْفَ لى بِجَوابِکُمْ وَ ا نَا رَهینُ جَنادِلٍ وَ تُرابٍ
حبیب به من پاسخ گفت: این چه انتظارى است که از من دارى؟ مگر نمىدانى که من در زیر خروارها خاک محبوس هستم؟ زهرا وصیت کرده بود: على جان! مرا که دفن کردى و روى قبرم را پوشاندى، زود از کنار قبر من نرو، مدتى بایست، این لحظهاى است که من به تو نیاز دارم. على به دست خودش زهرا را دفن مىکند، با دست خود قبر محبوب را مىپوشاند، خاکها را مىریزد و زمین را هموار و صاف مىکند. لباسهایش همه غبارآلود شده است. گرد و غبارها را از لباسش مىپراکند.
حالا نوبت این است که یک مدتى همین جور بایستد. فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ هاجَ بِهِ الْحُزْنُ ؛ یعنى از کارهایش که فارغ شد یکمرتبه غم و اندوهها بر قلب على رو آورد. چه بکند؟ با که حرف بزند؟ درد دل خودش را به که بگوید؟ قبر پیغمبر نزدیک است. کسى بهتر از پیغمبر نیست. رو مىکند به قبر مقدس پیغمبر: السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسولَ اللَّهِ عَنّى وَ عَنِ ابْنَتِکَ النّازِلَةِ فى جِوارِکَ وَ السَّریعَةِ اللِّحاقِ بِکَ، قَلَّ یا رَسولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرى یا رسول اللَّه! هم از طرف خودم و هم از طرف دخترت زهرا به شما سلام عرض مىکنم، حال على را اگر مىپرسید صبر على بسیار اندک شده است. بعد جملهاى مىگوید: وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضافُرِ امَّتِکَ عَلى هَضْمِها
یا رسول اللَّه! عن قریب دخترت به تو خواهد گفت که امت تو بعد از تو با او چه رفتارى کردند. مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج22 468- 467
توکلی
انتهای پیام/
نظر شما