فلسفه طبّ روح و طبّ فلسفه بدن است

اهمّیّت طبّ نفوس نزد ابن سینا کمتر از طبّ اجساد نیست و نیز فلسفه او متأثّر از طبّ و طبّ او متأثّر از فلسفه بوده است و این تعبیر پیشینیان که فلسفه طبّ روح و طبّ فلسفه بدن است، ناظر به همین حقیقت مى‏باشد.

خبر گزاری شبستان: ابو على حسین بن عبد اللّه بن سینا که در اروپا به اویسنّا avicenne مشهور است در سال 370 ه/ 980 م متولّد شد و در 428 ه/ 1037 م رخت ازین جهان بربست. حاصل زندگى نسبة کوتاه این نابغه دوران، تربیت شاگردان دانشمند و مبرّز و تألیف کتابهاى علمى و مفید بود. شاگردان او همچون بهمنیار بن مرزبان و ابو عبید جوزجانى و ابو عبد اللّه معصومى و ابو الحسن على نسائى و ابن زیله و مانند اینها هر یک به سهم خود اندیشه‏ها و افکار استاد را، به شرق و غرب عالم اسلامى، گسترش دادند. آثار ارجمند شیخ بسیار زود از دروازه‏هاى حوزه‏هاى علمى کشورهاى اسلامى بیرون رفت و تا قلب اروپا مراکز علمى و معاهد فلسفى را منوّر و درخشان ساخت.
پیش از ابن سینا، حنین بن اسحاق با ترجمه متجاوز از صد اثر از جالینوس ، وی به عنوان سیّد الطّبّ به عالم اسلام معرّفى کرد و همچنین ابو نصر فارابى با نقل و تحلیل آثار ارسطو، آن فیلسوف عهد باستان را به عنوان حکیم على الاطلاق بر جهان علمى اسلام عرضه داشت، ولى ظهور ابن سینا و احاطه او به طبّ و فلسفه و گسترش و نوآورى‏هاى او در هر دو فن، ارسطو و جالینوسى تازه نفس را وارد میدان علم و تمدّن اسلامى کرد و الحق که او نمونه‏اى کامل از طبیب فاضل و فیلسوف کامل بود .
ابن سینا کتابهاى متعدّدى در فلسفه از جمله کتاب النّجاة، و الإشارات و التّنبیهات، و عیون الحکمة، و دانشنامه علائى به رشته تحریر درآورده، ولى از همه مهمتر و مبسوطتر کتاب شفاى اوست که در واقع نخستین دائرة المعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام به شمار مى‏آید، چنانکه مهمترین و مفصّل‏ترین کتاب‏هاى پزشکى او، کتاب قانون است که ظهور آن کتابهاى پیشین را متروک و منسوخ کرد.
برخى از دانشمندان بر تسمیه این دو کتاب خرده گرفته که شفا مناسب با پزشکى است و قانون با فلسفه تناسب دارد و برخى دیگر در توجیه این نامگذارى گفته‏اند که ابن سینا با این عمل خواسته بفهماند که اهمّیّت طبّ نفوس نزد او کمتر از طبّ اجساد نیست و نیز فلسفه او متأثّر از طبّ و طبّ او متأثّر از فلسفه بوده است و این تعبیر پیشینیان که فلسفه طبّ روح و طبّ فلسفه بدن است، ناظر به همینحقیقت مى‏باشد. (رگ شناسى یا رساله در نبض، پیشگفتار، ص: 3).
ظن ان داریم ابن سینا به اهمیت مباحث روحی و روانی پی برده بوده مقوله ای که در جهان کنونی اهمیت ویژه یافته است و حتی در حوزه قدرت و سلطه جهانی نقش کلیدی بازی میکند. مقوله جنگ نرم در حوزه مباحث سیاسی و قدرت نقشی بی بدیل دارد. کشوری قدرتمند است که بتواند ایدئولوژی بهتری ارائه دهد .
همانگونه که طبیب بیماریهای جسمانی را درمان میکند حکیم نیز نفوس بشری را از امراض روحی و روانی رهایی می بخشد. از دیر باز دو علم اهمیت داشته است و در احادیث نیز به ان اشاره شده است : علم طب و الهیات ( مذهب و دین و اخلاق).
عَنِ النَّبِیِّ (ص) الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان(‏ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏1، ص: 220).

ابن سینا در کتاب شفا از هیچ بحث و مطلبى در فلسفه و علوم فروگذارى نکرده است. نظر به اهمیّت این کتاب بوده است که او خود در زمان حیاتش با وجود مشاغل ادارى و گرفتاریهاى دنیوى به تدریس آن مى‏پرداخته است. چنانکه بیهقى مى‏گوید: «طالبان علم هر شب در خانه استاد جمع مى‏شدند. ابو عبید پاره‏اى از کتاب شفاء، و معصومى پاره‏اى از قانون، و ابن زیله پاره‏اى از اشارات، و بهمنیار پاره‏اى از حاصل و محصول را بر او قرائت مى‏کردند».
افکار فلسفى ابن سینا در شفا به وسیله شاگردان و شاگردان شاگردان او بسیار سریع منتشر شد. بهمنیار بن مرزبان شاگرد ابن سینا در تدوین کتاب التحصیل تحت تأثیر مستقیم استاد خود بود و شاگرد برجسته بهمنیار، ابو العباس لوکرى، کتاب بیان الحقّ بضمان الصّدق را تألیف کرد و به وسیله او فلسفه مشّائى که مبتنى بر عقاید و آراء فارابى و ابن سینا بود در خراسان منتشر شد.
با وجود اینکه غزّالى کتاب تهافت الفلاسفه را در ردّ بر عقاید و افکار فیلسوفان مشّائى نوشت و لبه تیز تیغ آن متوجّه دو شخصیّت بزرگ فلسفى، فارابى و ابن سینا بود. کمتر فیلسوف و متکلّمى را در حوزه علوم و تمدّن اسلامى مى‏توان یافت که تحت تأثیر ابن سینا قرار نگرفته باشد، از شهرستانى و فخر رازى و نصیر الدّین طوسى گرفته تا نسفى و ایجى و تفتازانى. در آثار همه اینها ردّ پاى ابن سینا و فلسفه سینوى به نحو آشکار مشاهده مى‏شود. شهرت شفاى ابن سینا بسیار زود از دامنه حوزه‏هاى علمى شرق تجاوز کرد و در مدارس مغرب زمین گسترش یافت. هنوز یک قرن از وفات ابن سینا نگذشته بود که ترجمه‏هاى پاره‏اى از شفاى او آغاز شد و به سرعت در عاصمه‏هاى بزرگ اروپایى راه یافت و این نفوذ چنان بود که در اوائل قرن سیزدهم، مکتب «سینوى لاتینى» در برابر «ابن رشد لاتینى» کاملًا چهره خود را نمایان ساخت و بزرگانى همچون روجر بیکن و البرت کبیر به آثار علمى ابن سینا توجّه خاصّى مبذول داشتند و بزرگانى دیگر همچون گیوم دورونى و توماس اکویناس از ترس نفوذ او در صدد معارضه و ردّ و نقض او برآمدند و این نشان‏دهنده اثر عمیق ابن سینا در حرکت فکرى گسترده دانشمندان دین و فلسفه در زمانى است که فلسفه مدرسه‏اى (اسکولاستیک) در اوج ترقّى و تعالى خود بوده است.
مسائلى که ابن سینا در الهیّات شفا درباره ذات و صفات واجب الوجود و کیفیت صدور عالم از او و رابطه خالق با مخلوق و همچنین نحوه توفیق میان عقل و نقل بیان داشته از مهمترین موضوعاتى بوده است که استادان دانشکده الهیّات پاریس را مدّتها به خود مشغول داشته است. على رغم توجّه شدید اروپائیان به آثار فلسفى ابن سینا و بحث و فحص در مطالب آن، در عالم اسلام خاصّه در حوزه‏هاى علمى اهل تسنّن موج شدیدى بر علیه او برخاست، تا بجایى که سنّت فلسفى او را شومى روزگار محسوب داشتند و شفاى او را شقا و خوانندگان آن را بیمار خواندند و کذب ابن سینا را حتّى در دم واپسین یاد کردند و کتاب شفا را در ملأ عام سوزاندند و وقاحت را تا جایى رساندند که ابن سینا را از جمله مخانیث دهریّه خواندند و این در حالى است که در حوزه‏هاى علمى تشیّع از او با جلالت و بزرگى یاد مى‏کردند. میر داماد استرآبادى او را رئیس فلاسفة الإسلام و رئیس المشّائیّة من فلاسفة الاسلام مى‏خواند و به شریک بودن با او در ریاست افتخار مى‏کند و صدر الدّین شیرازى او را شیخ الفلاسفة مى‏خواند و از شفاى او و تحصیل شاگرد او، بهمنیار بن مرزبان، به عنوان کتب اهل فن استناد مى‏جوید. (رگ شناسى یا رساله در نبض، پیشگفتار، ص: 12)

مهم‏ترین بخش کتاب الشّفاء بخش الهیّات است.
ابن سینا مباحث الهیاتی و اعتقاد به خداوند را شفا بخش میدانست و به نظر میرسد بر همین اساس نام کتاب خود را شفا گزارده است. خداوند متعال در قران کریم در ایات متعدد به حیثیت شفا بخشی ایات قران و اعتقاد به خداوند متعال اشاره میکنند.
مشائیان سعادت را در عقل نظری دنبل میکردند. اعتقادات و باورهای انسان در سعادت و زندگی انسان تاثیر میگذارد. در دنیای کنونی تا حد زیادی اهمیت اعتقادات و باورهای انسان و ارتباط انها با زندگی و روش مواجه با حوادث به اثبات رسیده است. قران در ایات متعدد به نحوه برخورد پیامبران با حوادث خوب و ناگوار اشاره میکند که تا حدی با باورها و عقاید ایشان ارتباط تنگ بلکه بی بدیل داشته است.
در کتب فلسفه اسلامى از الهیّات تعبیر به علم ما بعد الطبیعة و فلسفه اولى و علم الهى شده است. وجه تسمیه به الهیّات آن است که ثمره و نتیجه این علم شناخت خداوند و فرشتگان اوست و ما بعد الطّبیعه از آن جهت است که در معرفت، پس از شناخت طبیعیّات محسوسه قرار مى‏گیرد و هر چند که در وجود قبل از طبیعت است و این علم فلسفه اولى است براى آنکه معرفت مبادى اولیّه و صفات عامّه و کلیّه‏اى که وسایل شناخت آن مبادى هستند از این علم به دست مى‏آید. علم الهى نیز تعبیر دیگرى از الهیّات است. در هر حال به هر اسمى که خوانده شود این قسم از شریف‏ترین اجزاء فلسفه به شمار مى‏آید و فیلسوفان اسلامى از یعقوب بن اسحاق کندى گرفته تا صدر الدین شیرازى و بالاخره حاج ملا هادى سبزوارى درباره فضیلت و شرافت این علم سخن گفته‏اند.
کندى مى‏گوید که شریف‏ترین و عالى‏ترین قسم فلسفه همان فلسفه اولى است که به وسیله آن شناخت خدا که علّت هر حقّى است حاصل مى‏شود؛ از همین جهت فیلسوف اتمّ و اشرف آن کسى است که احاطه به این علم اشرف داشته باشد، زیرا علم به علّت اشرف از علم به معلول است.
این قسمت یعنى بخش الهیّات شفا مورد توجّه اروپائیان قرار گرفته است که آنان به صورت‏هاى گوناگون از آن بهره‏بردارى کرده‏اند.
متن عربى و ترجمه فرانسوى بخش روانشناسى (کتاب النفس) شفا را، یان‏باکوش در دو جلد، در 1956 م در پراگ و متن عربى آن را فضل الرحمن در آکسفورد (انگلستان) منتشر کرده است. ترجمه قدیمى لاتینى آن نیز براى نخستین بار در 1508 م در ونیز ایتالیا و چاپ انتقادى جدید آن ترجمه به کوشش سیمون فانریت در دو جلد زیر عنوان «ابن سیناى لاتینى، کتاب درباره روان» در لوون سویس در سال‏هاى 1968 و 1972 م همراه مقدمه‏اى درباره نظریات روانشناسى ابن سینا از ج. وربکه منتشر شده است. چاپ انتقادى جدید ترجمه لاتینى «الهیات» شفا نیز به کوشش سیمون فانریت، با مقدمه‏اى از وربکه در دو جلد (ج 1، مقاله 4- 1 و ج 2، مقاله 10- 5 را در بر مى‏گیرد) در سال‏هاى 1977 و 1980 م در لوون سویس انتشار یافته است.
امّا کتاب قانون در علم پزشکى که مى‏توان گفت که آن از مهم‏ترین آثار ابن سینا و بزرگترین هدیه او به علم و تمدّن بشرى به شمار مى‏آید. این کتاب که از نظر اشتمال آن بر بیمارى‏هاى گوناگون و کیفیّت درمان آنها یک دائرة المعارف بزرگ علم پزشکى محسوب مى‏شود بیش از هر کتاب دیگر مورد توجّه اهل علم به ویژه پزشکان قرار گرفته و شروح و تعلیقات متعدّد بر آن نوشته شده و ترجمه‏هاى گوناگون از آن صورت گرفته است. پیش از ابن سینا در یونان مى‏توانیم از بقراط و جالینوس و در جهان اسلام از على بن ربّن طبرى صاحب کتاب فردوس الحکمه و محمّد بن زکریاى رازى صاحب الحاوى و المنصورى و على بن عباس اهوازى صاحب کامل الصّناعة الطبّیة به عنوان بزرگترین پزشکان نام ببریم؛ ولى ابن سینا در قانون همه ممیّزات علمى آنان را مورد توجّه داشته و پس از او شاید بتوان فقط از کتاب فارسى ذخیره خوارزمشاهى نام برد که جنبه دائرة المعارفى داشته و بیمارى‏هاى انسانى را از فرق تا قدم بیان کرده و براى درمان آنها انواع روش معالجه را از خوردنى و نوشیدنى و وارد کردنى و مالیدنى معرفى کرده است. در مقایسه ابن سینا با حکیمان پیش از خود جمله‏اى نزد پزشکان معروف است که در پشت جلد یکى از نسخه‏هاى ارجوزه طبیّه ابن سینا دیده مى‏شود:
«پزشکى معدوم بود. بقراط آن را از عدم به وجود آورد و سپس مرده بود، جالینوس آن را زنده کرد و بعد از آن کور شد و حنین بن اسحاق آن را بینا کرد و بعد از آن در شهرها متفرق گردید و محمد بن زکریاى رازى آن را جمع‏آورى نمود».
علّامه قطب الدین شیرازى گفته است: و باید گفته شود که: «پزشکى ناقص بود و ابن سینا آن را کامل ساخت».

 

 

پایان پیام/
 

کد خبر 126473

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha