قصه این است

۲۲ اسفند، روز بزرگداشت شهدا، فرصتی برای گفتن و نوشتن مجدد از شهدا است؛ گفت و شنودهایی که روح آدمی را جلا می بخشد، مرغ جان او را بر کرانه های زیبای هستی پرواز و صفایی به دل او می دهد؛ مستند «قصه این است» از همین دست روایت های جذاب و جلادهنده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ ۲۲ اسفند، روز بزرگداشت شهدا، فرصتی برای گفتن و نوشتن مجدد از شهدا است؛ گفت و شنودهایی که روح آدمی را جلا می بخشد، مرغ جان او را بر کرانه های زیبای هستی پرواز و صفایی به دل او می دهد.

 

مستند «قصه این است» از همین دست روایت های جذاب و جلادهنده است؛ روایتی از زندگی زوج نخبه‌ای که بعد از ازدواج برای ادامه تحصیل به کانادا سفر می‌کنند و در آنجا هم اعتقادات مذهبی و فعالیت‌های فرهنگی خود را حفظ می‌کنند؛ ارادت خاصی به حاج قاسم دارند و درست مقارن با ساعات تدفین پیکر مطهر حاج قاسم در کرمان؛ آنان در اثر سقوط هواپیمای اوکراینی در تهران، روح خود را همسفر حاج قاسم می کنند.

 

 

زهرا، اصالتاً کرمانی است؛ وقتی کودک بوده پدر را در جریان امداد رسانی به زلزله بم در سال ۱۳۸۲ از دست می دهد و حاج قاسم شاهد ضجه های زهرا در بدرقه پدر به خانه ابدی بوده است.

 

حجت الاسلام خالقی، مسئول تدفین مرحوم حسنی می شود؛ همان جا بود که حاج قاسم وصیت می کند برای من هم خودت انجام بده.

 

زهرا بزرگ و بزرگ تر می شود و علم و تقوا می آموزد. محمد هم جوانی نخبه که به روایت دوستانش همان نقشی را که شهید احمدی روشن در صنعت هسته ای برای کشور داشته، او در صنعت IT کشور داشته است.

 

 

مادر با صدایی بریده می گوید: **محمد قوت قلب من بود،  محمد یوسف من بود**

 

زهرا از دانشجویان نخبه رشته فیزیک و همسرش محمد صالحه از نخبگان برنامه‌نویسی دانشگاه صنعتی شریف بودند. از طریق نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، زهرا به محمد معرفی می شود... محمد به مادر زهرا زنگ می زند و شرایط طرفین گفته می شود و در نهایت به ازدواج می انجامد.

 

 

زهرا لباس عروس یکی از دوستانش را امانت می گیرد؛ برایش بلند بوده، می دهند خیاط کوتاه کند، تا خیاط کارش را انجام بدهد، یک دوری توی بازار قم می زنند و لباس عروسی در ویترین یکی از مغازه ها چشم هر سه نفر را می گیرد... زهرا، محمد و مادر زهرا...تا مادر بخواهد چیزی بگوید، زهرا می گوید مامان یک نفر اینجا ایستاده، بیا از اینجا دور شویم؛ احساس می کنم شیطان است.

 

مراسم عروسی ظهر است و به تالار برسند، اذان را داده اند؛ نمازخانه جا نیست...زهرا گوشه ای از تالار نماز اول وقت را می خواند...

 

بعد از ازدواج به دعوت خاله های زهرا به کرمان می آیند و گلزار شهدا... از حُسن اتفاق حاج قاسم هم آن روز گلزار بوده، دست محمد را می کشد و می گوید: «بیایید با هم عکس بگیریم، این عکس ماندگار می شود» همان حاج قاسمی که همیشه از قرار گرفتن مقابل دوربین فراری بود.

 

 

با اینکه در کانادا درس می خواندند اما هیچ وابستگی برای خود ایجاد نمی کردند. حاج قاسم که شهید شد خیلی بهم ریختند... آخرین پیام های زهرا در گروه دوستانش: «بچه ها عین الاسد را زدیم»

 

حجت الاسلام خالقی می گوید: هرگز فکر نمی کردم ۱۸ دی ۱۳۹۸ وقتی مشغول تدفین حاج قاسم در گلزار شهدای کرمان هستم، همزمان روح بلند زهرا خانم عزیز ما به لقاءالله نائل می شود.

 

پیکر مطهر این زوج شهید در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله عیلها تدفین شد اما سنگ یادبودی برای آنان در گلزار شهدای کرمان نیز جانمایی شده است.

 

 

مستند «قصه این است»کاری از مدرسه اندیشه و هنر به کارگردانی عبدالعلی دهقانی و تهیه‌کنندگی محمدحسین بزرگی است که در سومین سالگرد شهادت حاج قاسم و سقوط پرواز اوکراینی روی آنتن رفت.

 

کد خبر 1257414

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha