به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان؛ حجت الاسلام والمسلمین هادی عجمی، مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر فقه فرهنگ و عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان در یادداشتی اختصاصی به شبستان به موضوع مقایسه جایگاه جوان در نگاه متفکران غربی و اسلام پرداخته است.
متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:
در روایات، بر تربیت جوانان و تمرکز فعالیتهای تربیتی و به طبع، تربیت اخلاقی در این دوره، تأکید شده است. امام صادق(ع) به اباجعفر (یکی از مبلغان اسلام) فرمودند: «جوانان را دریاب! که این گروه در پذیرش هر خوبى، شتاب بیشتری دارند».[1]
در روانشناسی نیز توجه ویژهای به این دوران است. دورانی که با بلوغ آغاز میگردد و «دوره بلوغ به نظر بعضی از روانشناسان، آخرین مرحلهای است که فرد میتواند شخصیت خود را تغییر دهد. به عبارت دیگر در این دوره، شخص آماده است که در افکار، عقاید، عادات و تمایلات و آرای خود، تجدید نظر کند».[2]
اهمیت این دوره سبب شده پژوهشگران اسلامی، از دیرباز به مسائل جوانان پرداختهاند. برای نمونه میتوان به کتابی بهنام فضلالشبّان و تقدمهم علی کثیر من ذوی الأسنان (برتری جوانان و تقدم آنان بر بسیاری از سالخوردگان) اشاره کرد که در سدههای سوم و چهارم هجری تالیف شده است. مانند این نوشتار، در میان آثار اسلامی کم نیست. بهخصوص در نیم قرن اخیر، دانشمندان مسلمان به موازات دیگر پژوهشگران، نوشتههای مفید و سازندهای را درباره نسل جوان ارائه نمودهاند. هرچند با عنایت به نیازهای این نسل در عصر حاضر آنچه ارائه شده است تا نقطه مطلوب فاصله دارد.[3]
نوع نگاه اسلام به جوانی، در راستای نگاه او به انسان ترسیم میگردد. اسلام در نگاهی واقع بینانه، در عین حالی که انسان را خلق شده در بهترین صورت و نظام میداند، ضعفهای او را بیان میکند و راه ماندن در نظامی که بر آن خلق شده و غلبه بر آن ضعفها را نیز یادآور میشود.
قرآن درباره انسان میگوید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين * إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيرْ ممَنُونٍ؛ ما انسان را در بهترين صورت و نظام(أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) آفريديم؛ سپس او را به پايينترين مرحله بازگردانديم؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه براى آنها پاداشى تمام نشدنى است.[4]
در این دیدگاه، انسان در بهترین نظام و شکل ممکنِ جسمی و روانی آفریده شده است. آنچه او را در این جایگاه و نظام صحیح نگاه میدارد، ایمان و عمل صالح است. اگر او از این مسیر خارج شود، به پایینترین درجه ممکن، نزول میکند و از نظام احسن خود خارج میشود. در این دیدگاه، ایمان و عمل صالح نقش محوری در نگاهداشتن انسان در این نظام احسن را دارد؛ تا آنجا که در بیانی دیگر، خداوند در بیان این محوریت، از قسم کمک میگیرد و میفرماید:
وَ الْعَصْر* إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَات؛ سوگند به عصر كه همه انسانها در زيانند؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند.[5]
در این نگاه واقعبینانه، در کنار جایگاه حقیقی انسان، ضعفهای او نیز بیان میشود و تذکر داده میشود که انسان ضعیف آفریده شده است.[6] بیتوجهی به همین ضعفها، زمینه سقوط او را از جایگاهی که دارد فراهم میکند.
از این رهگذر است که میتوان نگاه اسلام را به دوران جوانی فهم کرد. اگر ایمان و عمل صالح محور زندگی است، شروع دورانی که عمل صالح، تکلیف میشود، شروع دوران شکوفایی انسان است. اسلام، دوران جوانی را دوران شکوفایی میدانند. دورانی که بهار سازندگی و خودسازی همراه میشود با بهار جسمی و زیبایی او. در این نگاه، جوانی، دوران بحران نیست؛ بهخلاف آنچه سالها به نام روانشناسی جوان بیان شده است. به خلاف دیدگاهایی که همچون فروید و پیروانش معتقد بودند چالش اصلی جوانی، بازیابی تعادل روانی تعارض است؛ تعارضی که با توجه به تغییرهای هورمونی بلوغ، مسئول افزایش چشمگیر سائق جنسی است؛ تعارضهای جنسی قدیمی که مدتها در ناخودآگاه به سر بردهاند و احیا میشود؛[7] یا دیدگاههایی برگرفته از اریکسون[8] که بر بحران هویت و آشفتگی هویت تاکید دارد.[9] این ادبیات وارداتی از غرب، تا آنجا رسوخ کرده که برای برخی دستمایه توجیه روایات شده است!
این نگاه چنان در غرب نهادینه شده است که نگاه فیلسوفان آنها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. ویل دورانت، فیلسوف و تاریخنویس آمریکایی میگوید: «جوانی، سن بیقیدی و بیبندباری است و شعار آن این است که هیچ چیز مانند زیادهروی، مایه کامیابی نیست!»[10]
این نگاه تکبعدی و بدبینانه، متأثر از واقعیات حیوانی غرب و وضعیت تنیده شده جوان با شهوات در آنجاست. از سویی، علم و فعالیتهای علمی در غرب بر پایه آزمایش بنا نهاده شده است و محروم هستند از واقعیتهایی که وحی و صاحبان علم الهی از انسان خبر میدهند؛ درنتیجه «در کشورهای امریکا، آلمان، بریتانیا و مانند آنها به هر میزان که از بزرگسالان به جوانان نزدیکتر میشویم بر درصد کاهش اهمیت خدا در زندگی گروههای جوانتر افزوده میشود. جوانترین گروه دو برابر و نیم بیشتر از مسنترین گروه پاسخ مادی میدهد. به موازات آن، مجموعه مشاهدات در کشورهای امریکا و آلمان غربی مشخص میکند که نگرش نسبت به همجنس بازی بهتدریج، مثبتتر میشود».[11] در چنین وضعیتی، اگر نگاه، تنها به آنچه در خارج وجود دارد باشد و دستی به درونِ سالمِ جوانان نداشته باشیم، طبیعی است که جوانی را جز دوری از خداوند، بحران و شهوتپرستی ندانیم. البته این به معنای انکار آسیبهای این دوره و واقعیتهای خارجی نیست؛ اما پایه تعریف این دوران، نباید تنها بر اساس این روی سکه باشد.
امروزه در غرب، انسانگراها در صدد اصلاح نگاهها به انسان هستند. آنها بانگرشی مثبت به سرشت انسان، نیازهای انسان را والاتر از نگرشهای پیشین میدانند؛ اما آنها نیز با حرکت در جاده سکولاریسم و دور کردن انسان از حقیقت الهی خود، خدمتی به انسان نکردند. هرچند میان آنها، متدینانی مسیحی وجود داشته باشند.
ضعف و کوتاهی این دیدگاهها آنوقت رخ مینماید که در محضر آیات و روایات به انسان و جوان مینگریم. در منابع اسلامی، جوانی نه یک تهدید که فرصتی گرانبهاست. فرصتی تکرار نشدنی که بر قدردانی آن تاکید شده است. علت این تاکید، تأثیر شگرف جوانی، در سعادت و شکوفاسازی ایمان اوست. امام صادق(ع) میفرمایند:
جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مىآميزد.[12]
پيامبر (ص) فرمودند:
هر كس كه در جوانى خوب بندگى خدا كند، خداوند در پيرى به او حكمت میآموزد.[13]
این فرصتها همان ویژگیهای خاص و مفید جوانی است که در روایات به آن اشاره شده است. از نگاه قرآن و احادیث، جوانی، بهار زندگی و بهترین فرصت برای خودسازی و سازندگی است. این فرصت به اندازهای ارزشمند است که در قیامت حسابرسی جداگانهای از دیگر ایام عمر دارد.[14]
پيامبر اکرم (ص) میفرمایند:
انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمىدارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مىشود ...از جوانىاش كه چگونه سپرى كرده.[15]
اهمیت دادن به جوان و جوانی، در مفاهیم اسلامی و سیره پیامبر و اهل بیت (ع) نمود عملی نیز دارد. رسول خدا (ص) عتّاب بن اَسيد را كه جوانى ۲۱ ساله بود، به فرماندارى مكّه منصوب كردند. سپس به اهل مكّه نوشتند:
... مبادا كسى در نافرمانى از او، به كم سِن بودنش استدلال كند؛ چرا كه بزرگتر، شايستهتر نيست؛ بلكه شايستهتر، بزرگتر است.[16]
از دیگر موارد: انتخاب مصعب بن عمیر برای مقدمهسازی حضور پیامبر در مدینه،[17] انتخاب اسامه هجده ساله برای فرماندهی جنگ با روم[18] و در نهایت، خبر از حضور فعال آنان در مهمترین واقعه آخرالزمان و حضور فعال در سپاه حضرت مهدی (ع).[19]
بنابراین، حقیقت جوانی در منظومه فکری اسلام، جایگاهی والا دارد و فرصتهای بیبدیلی برای تربیت در آن وجود دارد؛ اما واقعبینی این منظومه سبب نشده که آفات (ضعفها و موانع رشد) این دوران بیان نشود. در این منظومه فکریِ واقعبینانه، آفات جوانی و روشهای مدیریت آن بیان شده است، تا انسان در همان مسیر نظام احسن، جوانی را طی کند. همانند همان نگاه کلی به انسان.
مربی و والدین ابتدا باید به فرصتبودن جوانی اعتقاد داشته باشند و به این دوره توجه ویژه داشته باشند. دوم اینکه در این دوره، فرصتهای تربیتی آن را از میان ویژگیهای جوان کشف کنند، تا از آن بهترین بهره را ببرند.
نکته
آنچه بیان شد، واقعیت دوره جوانی است؛ اما آنچه در میان بسیاری از جوانان مشاهده میشود، عدم شناخت ارزش خود است. آمارها نشان میدهد که «۲۰ میلیون کاربر گیم در کشور وجود دارد و سالانه بالغ بر ۱۴.۶ میلیارد ساعت صرف بازیهای رایانهای و موبایل در ایران میشود».[20] این آمار نمودی از عدم درک موقعیت جوانی و توجه افراطی به تفریح و وقتگذرانی است.
امیرمؤمنان (ع) میفرمایند:
دو چـيـزاسـت كـه برتری آنها را نمیداند، مگر کسی که آنها را از دست داده است: جوانی و تندرستی.[21]
جوانی برای جوان، همچون آب است برای ماهی. ماهی آنگاه که از آب خارج میشود، متوجه میشود آب چه بوده است!
از آفتهای جوانی، ندانستن جایگاه جوانی است. این دوران، برتری ویژهای در تربیت انسان دارد. ندانستن این برتری سبب میشود استفاده لازم را از آن نداشته باشد. این بیتوجهی در مراتب مختلفی ترسیم میشود. بخشی از این بیتوجهی، طبیعت دوران جوانی است. این بیتوجهی میتواند جوان را از تلاش برای رسیدن به مقامات والای توحیدی و اخلاقی باز دارد؛ لذا مربی باید توجه دهنده جوان به مقام والای خود باشد. اگر این بیتوجهی بیشتر شود، میتواند سبب پیروی از شیاطین و نفس گردد.
میتوان ادعا کرد، منظور حضرت امیر (ع) در کلامی که در ابتدا آورده شد، مراحل ابتدایی این بیتوجهی است که در عموم جوانها نه تنها رایج است، بلکه تا حدی، طبیعی است. فهمِ کاملِ ظرفیتِ جوانی، تنها بعد از دست دادن آن حاصل میشود؛ هرچند تا قبل آن توجه به این فرصت داشته است.
جوان، اگر شناخت لازم را از جایگاه خود پیدا نکند، دچار خودکمبینی شود. بنابراین لازم است جایگاه حقیقی او در نظام هستی و نزد خداوند متعال ترسیم و تفهیم شود تا استعدادهای درونی و آنچه در حقیقت است در خارج نیز محقق شود.
[1]. کلینی، الكافي، ج ۸، ص۹۳.
[2]. شریعتمداری، روانشناسي پرورشي، ص38 و 39.
[3]. محمدی ریشهری، حکمتنامه جوان، ص8 و 9.
[4]. تین: 4ـ 6.
[5]. عصر: 1ـ3.
[6]. خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً (نساء: 28).
[7]. رسولزاده طباطبایی، درآمدی بر روانشناسی جوانی ، ص26.
[8] . Ericsson.
[9]. ر.ک: شرفی، جوان و بحران هویت، ص18.
[10]. خادمی کوشا، جوان در پرتو اهل بیت (علیهم السلام)، ص108.
[11]. وتر، . تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ص212 و 222.
[12]. مَنْ قَرَاَ الْقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِخْتَلَطَ الْقُرآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ (كلينى، الكافي، ج2، ص603).
[13]. مَنْ اَحْسَنَ عِبادَةَ اللّهِ فى شَبيبَتِهِ، لَقّاهُ اللّهُ الْحِكمَةَ عِنْدَ شَيْبَتِهِ (شريف الرضي، نهجالبلاغه، ص111).
[14]. محمدی ریشهری، حکمتنامه جوان، ص18.
[15]. لا تَزولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقيامَةِ حَتّى يُسْاَ لَ عَنْ اَرْبَعٍ ... عَنْ شَبابِهِ فيما اَبْلاه (صدوق، الأمالي، ص39)ُ.
[16]. مجلسى، بحار الأنوار، ج ۲۱، ص۱۲۳.
[17]. همان، ج 19، ص10.
[18]. واقدی، طبقات الکبیر، ج4، ص66.
[19]. طوسی، الغیبه، ص۴۷۶.
[20]. موسویان، در همایش فرصتهای سرمایهگذاری و کسب و کار در فناوری اطلاعات و ارتباطات. بازیابی 21 تیر، 1395 ، از: mehrnews.com.
[21]. شَیئانِ لا یَعرِفُ فَضلَهُما اِلّا مَن فَقَدَهُما: الشَّبابُ و العافیةُ (تميمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص414).
نظر شما