خبرگزاری شبستان- استان فارس: مهدی رحمانیان
دوران هشت ساله دفاع مقدس اگرچه دشواری های بسیاری را برای مردم و کشور به بار آورد اما زیبایی های بسیاری نیز در بر داشت که گواه از رشادت و ایثارگری دلیرمردان این مرز و بوم است.
صفحات تاریخ دفاع مقدس را که ورق می زنی با شگفتی هایی مواجه می شوی که شاید برای مردم آن دوران یک امر عادی تلقی شده اما برای نسل های جدید جذاب و حتی غیر قابل باور است.
قدم زنان به سمت گلزار شهدای رضوان می روم؛ سکوت زیبایی حاکم است؛ گل های نرگس که روی قبور شهدا جلوه گری می کند فضا را عطرآگین کرده و معنویت خاصی را به محیط بخشیده است.
به عکس های شهدا خیره می شوم انگار با ما آدم های دنیایی حرف ها بسیار دارند و فقط کافی است گوش دلت به قدر کافی شنوایی داشته باشد تا بتوانی حرف های آنان را بشنوی.
در میان قبور شهدا قدم می زنم و نگاهم روی سنگ قبر آنها و عکس های معصوم شان خیره است؛ «شهید علی اکبر رحمانیان»، «شهید عبدالرحمن رحمانیان»، «شهید مهدی رحمانیان»، «شهید حسنعلی رحمانیان»، «شهید احمد رحمانیان»، «شهید محمدرضا رحمانیان»، «شهید حسین رحمانیان»، «شهید منصور رحمانیان» و...
کثرت شباهت نام فامیل شهدا در گلزار رضوان برایم تازگی ندارد شاید چون خودم هم نام خانوادگی ام «رحمانیان» است و در محله ای زندگی می کنم که ۹۰ درصدشان همین نام فامیل را دارند.
به ذهنم می رسد جستجویی عمیق تر داشته باشم و به یمن کتاب های متعددی که خوشبختانه از رزمندگان نویسنده جهرمی نگاشته شده کار آسان می شود؛ «شناسنامه شیدایی» عبدالرضا کوهمال را تورق کرده و به صفحات پایانی کتاب که می رسم نام تمام شهدای شهرستان آمده و با یک نگاه اجمالی متوجه می شوم که تعداد شهدای مدفون در جهرم با نام خانوادگی «رحمانیان»، ۴۲ شهید است.
«۴۲ شهید با یک نام فامیل» شاید برای ما جهرمی ها یک واقعه عادی است و آن چنان جذابیتی نداشته باشد اما قطعاً برای دیگران یک رویداد کم نظیر است و به قول حاج عبدالمجید رحمانیان نویسنده کتاب های دفاع مقدس، «رحمانیان؛ به عنوان گسترده ترین فامیلی در یک شهر ایران مطرح است و این تعداد شهید با یک نام خانوادگی نیز کم نظیر است». البته چنانچه بخواهیم آمار رزمندگان با همین نام فامیل را هم در نظر بگیریم به آمار چند صد نفری خواهیم رسید.
نحوه پیدایش نام خانوادگی «رحمانیان» در جهرم
در جهرم شاید بیش از چند هزار نفر از مردم نام خانوادگی شان «رحمانیان» است که البته با زاد و ولد کردن آنها نیز به این تعداد افزوده شده است. از این نویسنده در مورد چرایی کثرت نام فامیل «رحمانیان» در جهرم پرسیدم که گفت: «در زمان رضا شاه که اداره سجلی به جهرم آمد آیت الله سید علی اکبر آیت اللهی (آقای آقا علی) از مراجع تقلید و امام جمعه جهرم تاکید داشتند که مردم شناسنامه داشته باشند و به افرادی که قرابتی با ایشان داشتند توصیه کردند تا گروهی از مردم فامیلی خود را «رحمانیان» نامگذاری کنند و همین امر منجر شد اکثریت مردم محله «کوشکک»، خود را به این نام خانوادگی مزین کنند».
براساس آمارها از ۴۲ شهید رحمانیان در جهرم ۳۳ شهید دارای پسوند «کوشککی» هستند که نام محله آنها پسوند نام خانوادگی شان شده است؛ همچنین از این تعداد شهید، ۲ نفر توسط یگان ارتش، چهار نفر سپاه، چهار نفر نیروی مردمی و بقیه به صورت بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شده اند.
شهدای رحمانیان در عملیات های کربلای ۵، کربلای ۴، بیت المقدس ۷، والفجر ۲، بدر، کربلای ۸، طریق القدس، ثامن الائمه (ع)، خیبر و والفجر ۸ به فیض رفیع شهادت نائل آمده که البته تعدادی نیز در غیر عملیات ها به شهادت رسیده اند.
شهدایی که نام و فامیل مشترک دارند!
جالب تر اینکه برخی از شهدا علاوه بر اینکه نام فامیلی مشترکی دارند نام شان نیز مشترک است؛ مثلاً سه شهید با نام «احمد»، سه شهید با نام «محمدرضا»، ۲ شهید با نام «عزت الله» و ۲ شهید با نام «عبدالرحیم» در میان شهدای رحمانیان قرار دارد.
از لحاظ سنی نیز در میان شهدای رحمانیان از شهید ۱۴ ساله تا ۵۷ ساله دیده می شود که فراوانی ۱۷، ۱۹ و ۲۰ ساله ها با تعداد پنج شهید، بیشتر از سایر سنین است.
شهدای رحمانیان از محله ای به نام «کوشکک» در شرق شهر جهرم به جبهه اعزام شده اند؛ علاوه بر این بیش از ۱۴۰ شهید، تنها از محله کوشکک به ثبت رسیده که این تعداد نسبت به سایر محله های جهرم نیز بیشتر است.
به گفته عبدالرضا کوهمال، رزمنده و نویسنده حوزه ادبیات پایداری، با استناد از سایت سجایا بنیاد شهید بیش از یک هزار و ۱۱۱ شهید متعلق به شهرستان جهرم است که پس از شیراز بیشترین آمار شهدا مربوط به این شهرستان بوده است. (البته با جدا شدن خفر از جهرم تعداد ۱۴۰ شهید آن شهرستان نیز کسر می شود)
او همچنین می گوید که در هشت سال دفاع مقدس تعداد ۱۰ هزار اعزام از شهرستان جهرم به مناطق عملیاتی انجام شده است.
از ۴۲ شهید رحمانیان، چهار نفر نیز به عنوان فرمانده یا معاون نقش محوری در عملیات های دوران دفاع مقدس داشتند؛ در این میان «سردار شهید علی اکبر رحمانیان» به عنوان فرمانده طرح و عملیات تیپ المهدی (عج) و معاون تیپ تکاور رعد؛ «شهید حسن علی رحمانیان» به عنوان فرماند گردان ۹۹۳ لشکر المهدی (عج)»؛ «شهید عبدالرحمن رحمانیان» به عنوان فرمانده گردان ابوذر در لشکر المهدی (عج) و «شهید مهدی رحمانیان» نیز به عنوان معاون گردان ابوذر نقش اساسی در خنثی سازی عملیات های دشمن در دوران دفاع مقدس داشتند.
ایده تشکیل بسیج دانش آموزی برای اولین بار در کشور توسط شهید علی اکبر رحمانیان
سردار شهید علی اکبر رحمانیان در سال ۱۳۶۰ به مدت ۲ ماه برای فراگیری دوره مربی گری بسیج به همراه شهید مطهرنیا روانه تهران می شود. در آنجا آموزش های خوبی می بیند که طبق گفته خودش اثر خوبی در سازندگی اش داشته است.
شهید رحمانیان پس از بازگشت از دوره، کار آموزش و سازماندهی را در ابعادی وسیع آغاز و تربیت و رشد دانش آموزان را در سرلوحه فعالیت خود قرار می دهد؛ آنجاست که ایده تشکیل بسیج دانش آموزی برای نخستین بار در کشور توسط حاج علی اکبر مطرح و در جهرم فعالیت خود را آغاز می کند.
در کتاب «شناسنامه شیدایی» آمده است: «حاج علی اکبر تعصب و امید زیادی به بسیج دانش آموزی داشت و همیشه می گفت مواظب باشید آینده انقلاب بسته به عملکرد خوب بسیج دانش آموزی است».
بعدها با تغییرات جزئی از اساسنامه بسیج دانش آموزی جهرم، اساسنامه بسیج دانش آموزی کشور تایید و شکل می گیرد.
تقدیم بیش از ۳۰۰ شهید دانش آموز در شهرستان جهرم ثمره تلاش های شهید حاج علی اکبر رحمانیان و دیگر همرزمانش همچون شهیدان مطهرنیا و نامجو است.
سردار پابرهنه!
در تمام مجالس و مراسم های عزاداری با پای برهنه شرکت می کرد؛ حتی در تظاهرات های انقلاب پا برهنه بود. در شب و روز پیروزی انقلاب تمام مدت پا برهنه در خیابان ها می دوید و کارمی کرد بعد هم وقتی وارد سپاه و بسیج شد پا برهنه بود حتی در سخت ترین عملیات ها هم حاضر نبود کفش به پا کند.
شب عملیات والفجر ۸، مسئول هماهنگی اجرای عملیات بود. با پای برهنه کار هایش را پیش می برد. می گفت: «مگر شما قصد کربلا ندارید، کربلا را باید با پای برهنه رفت». همین پای تاول زده اش در شناسایی جسدش خیلی کمک کرد.
دو سه شب پشت سر هم خواب می دیدم علی اکبر شهید شده و جنازه اش گم شده است. چند روز بعد که از خط آمد جریان را برایش گفتم. گفت: «خواب دیدی خیر باشه، چون به این موضوع فکر می کنی خوابش را هم می بینی».
قبل از والفجر ۸ من برگشتم جهرم. چند ماه بعد خواب تعبیر شد، علی اکبر شهید شد و جنازه اش چند روزی گم شد!
ایام فاطمیه بود و عزای حضرت فاطمه (س) که ترکش توپ، نیم تنه بالای علی اکبر را برد. فقط دو پا از ایشان باقی مانده بود، جنازه قابل شناسایی نبود. قبل از شهادت برای آموزش شنا رفته بود که لباسش خیس می شود و لباس یکی از دوستان را می پوشد، چند روز بعد از شهادت از روی همین لباس شناسایی اش کردند.
نظر شما