به گزارش خبرگزاری شبستان، هواپیمای فالکن نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۹ دی ۱۳۸۴ مصادف با روز عرفه در ارتفاعات نزدیک ارومیه بر اثر شدت سرمای هوا سقوط کرد. در این سانحه ۱۲ تن از سرداران سپاه به شهادت رسیدند. سردار سرلشکر حاجاحمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه و فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) یکی از این شهدا بود. شهید کاظمی در دوران هشت ساله دفاع مقدس، فرماندهی لشکر هشت نجف اشرف را بر عهده داشت، لشکری که خود پایهگذار تأسیس آن بود.
شهید حاجاحمد کاظمی در دوم مرداد سال ۱۳۳۸ در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد، فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف که در دوران دفاع مقدس حماسههای ماندگاری آفرید و شهید حاجقاسم سلیمانی او را فاتح خرمشهر نامید. وی در 18 سالگی، پس از تحصیلات دوره دبیرستان در صف مبارزان جبهه های جنوب لبنان حضور پیدا کرد و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران پیوست و از فرماندهان شجاع، پرانرژی، مدیر و خلاق بود و به همین دلیل حکم مسئولیت های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد. شهید کاظمی، با شروع جنگ تحمیلی، با یک گروه پنجاه نفره در جبهه های آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد. وی از همان ابتدا فرماندهی یکی از جبهه های آبادان را بر عهده گرفت و در عملیات حصر آبادان و در یکی از محورهای عملیات مسئولیت مهمی بر عهده داشت.
او تا پایان جنگ تحمیلی همان گروه پنجاه نفره روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه کرد و لشکر را با سلاح های به غنیمت گرفته شده از عراقی ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات تبدیل کرد و تحویل نظام داد. وی در راه اندازی و شکل گیری نیروی زمینی سپاه به عنوان معاون عملیاتیِ آن خدمات شایانی داشت. سردار کاظمی همچنین در سال 1372 با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب، حکم فرماندهی را از مقام معظم رهبری دریافت کرد.
مقام معظم رهبری در همان دوران مسئولیت سردار کاظمی در استان آذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه توسط سردار کاظمی تقدیر به عمل آوردند. وی در سال 1379 حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داد تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی ایران از توانمندی موشکی کشور حیرت زده شدند.
وی پس از پنج سال خدمات ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال 1384 حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از فرمانده معظم کل قوا دریافت کرد و طی سه ماه فعالیت شبانه روزی، بیش از یکصد سفر به تمامی یگان های نیروی زمینی داشت و وضعیت یگان های نیروی زمینی را از نزدیک بررسی کرد. سردار شهید کاظمی محور عمده فعالیت های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان های صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه، خدمات ارزنده ای را ارائه کرد.
وی، در شب شهادت، در جلسه ای، ضمن آن که که حسرت می خورد که چرا شهید نشده و یاران او رفته اند، سفارش کرد: «شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی کنیم باید در اردوهای راهیان نور از همه شهدا (ارتش، سپاه و بسیج) بگویید، از خودتان نگویید از دیگران بگویید. از نیروی هوایی ارتش، از هوانیروز ارتش، از شهدای ارتش و جهاد بگویید». وی صبح روز شهادت عازم منطقه شمال غرب شد.
عملیات شگفت آور سردار در عمق خاک عراق
پس از تحرکات گسترده گروه های تروریستی مورد حمایت صدام در سال 1374، احمد کاظمی به همراه دو هزار نفر از نیروهای زبده اش، مسئولیت انجام عملیاتی پیچیده و خطرناک را در عمق 160 کیلومتری خاک عراق بر عهده گرفت. او و نیروهایش، با گذشتن از مناطق صعب العبور کوه های شمال عراق، به شکل غیرمنتظره ای، مقر گروه های تروریستی متجاوز به خاک ایران را که از سوی صدام حمایت می شدند، محاصره کرد. وی در حالی که می توانست، اعضای این گروه ها را نابود کند، به آنان فرصت داد تا بین فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی و اقدامات تروریستی، یک راه را انتخاب کنند. درایت کم نظیر شهید کاظمی، باعث شد تا بدون شلیک حتی یک گلوله، این گروه های تروریستی متزلزل شدند؛ رسانه های بزرگ دنیا، از این اقدام کاظمی به عنوان «عملیات شگفت آور سپاه پاسداران در عمق خاک عراق» یاد کردند.
این اقدام نظامی ـ سیاسی احمد کاظمی در مرزهای غربی کشور، در مورد نحوه برخورد با نیروهای ضدانقلاب بود که به کشور عراق رفته بودند و از آن جا با کمین علیه نیروها و مردم ایران در مناطق مرزی، باعث کشتار آنان می شدند.
بعدازظهر روز 26 جولای سال 1995 (4 مرداد 1374)، دویست وسیله نقلیه ایرانی به همراه دو هزار نیروی مسلح به سلاح های سبک و سنگین، از مرز ایران و عراق در منطقه پنجوین گذشته و به سوی کوی سنجق در منطقه اربیل در شمال کردستان عراق ـ منطقه ای که در کنترل نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق بود ـ حرکت کردند. در سحرگاه روز 28 جولای، آنان بر منطقه و کمپ های حزب دمکرات کردستان ایران و همچنین مراکز اداری و مرکز کوی سنجق، مسلط شدند و آن جا را محاصره کردند و به این ترتیب، بیش از سه هزار نفر از پناهندگان و پیشمرگ های کرد در محاصره نیروهای احمد کاظمی، از قرارگاه حمزه سیدالشهدا، قرار گرفتند.
در این زمان، احمد کاظمی با ارسال پیامی به این قرارگاه ضدانقلاب، به آنان اعلام کرد: ما این جا آمده ایم تا شما، اسلحه و مهمات خود را کنار گذارید و اگر به مبارزه سیاسی اعتقاد دارید، تنها در این مسیر گام بردارید و به مبارزه سیاسی اقدام کنید. اگر هم قصد جنگیدن دارید، ما اکنون آماده ایم که با شما مردانه مبارزه کنیم.
گزارشگر بخش جهانی «بی.بی.سی» در 31 جولای اعلام کرد: نیروهای ایران، اردوگاه مخالفان دولت ایران در کوی سنجق را محاصره و پس از دو روز، بدون هیچ گونه درگیری، آن جا را ترک کردند و هیچ کس آسیب ندید.
در 29 و 30 جولای، خبرگزاری های فرانسه و «رویترز» نیز از این واقعه نظامی گزارش هایی انعکاس داده و اعلام کردند، به رغم پیشروی 160 کیلومتری ایران در خاک عراق تا منطقه کوی سنجق و رویارویی مستقیم نیروهای ایرانی و پیشمرگ های کرد، هیچ گونه درگیری رخ نداده است.
در آن مقطع، احمد کاظمی، یک توافقنامه سیاسی ـ نظامی با رهبران کردهای اردوگاه کوی سنجق امضا کرد که بنا بر آن، قرار شد که آنان از آن پس، اسلحه را کنار گذاشته و دیگر عملیات نظامی انجام ندهند و تنها به فعالیت سیاسی روی آورند. در مقابل، ایران نیز از اقدام مسلحانه علیه آنان خودداری کند.
هنگام بازگشت نیروهای ایرانی به داخل مرزهای کشور، هواپیماهای جنگنده آمریکایی تنها بر فراز منطقه مانور می دادند و شاهد قدرت نمایی نیروهای ایرانی در شمال عراق بودند. نظامیان آمریکایی که نمی توانستند در این مقطع، حمله نظامی و اقدامی در خور انجام دهند، صرفاً به مانورهای نظامی بی ثمر بسنده کردند.1
بی قرار ولایت
امام خمینی (ره) فرموده بودند: «مقاومت شما، امروز به منزله مقاومت تمام اسلام در مقابل کفر است». این فرمایش همه را در ایستادگی و مقاومت در عملیات بدر جدی تر از پیش کرده بود. در میانه عملیات، ناگاه دستور عقب نشینی دادند. حاج احمد بسیار نگران بود. به سرعت فرماندهان گروهان ها را جمع و اعلام کرد که حتماً دستی در کار بوده تا امام را دشمن شاد کند. تأکید داشت در شرایطی که امام بر مقاومت ما تأکید کرده اند حتماً عقب نشینی از ترفندهای دشمن است. این فکر لحظه ای او را رها نمی کرد و با اضطراب، دل نگران جایگاه ولایت بود که مبادا خدشه دار شود. به اصرار حاجی دوباره نیروها را برای اعزام سازماندهی کردیم. اما قبل از اعزام نیروها سوار قایق موتوری شد تا خودش برای بازدید منطقه برود. دیده بود دشمن سد دجله و فرات را زده و کل منطقه عملیاتی را که به شهرک «القرنه» عراق می رسید، آب فرا گرفته. این جا بود که مطمئن شد توطئه ای در کار نبوده و دستور عقب نشینی فقط برای کم تر شدن تلفات داده شده. آن قدر نسبت به ولایت احساس مسئولیت می کرد که تا اطمینان پیدا نکرد این اقدام علیه حضرت امام (ره) نبوده لحظه ای آرامش را به خود ندید.2
صد ساعت بیداری در بم
حاج احمد، تنها، مرد سال های مقاومت و جهاد علیه دشمن بعثی نبود. هر جا ندای مظلومی شنیده می شد، باید زودتر از همه به دفاع برمی خاست.
خبر حادثه دلخراش زلزله بم را که شنید اندوه تمام وجودش را فرا گرفت آن قدر که پیش از همه به نجات زلزله زده ها شتافت و رکورد «اولین ناجی زلزله زدگان بم» را از آن خود کرد. میان آواره ها و جنازه ها، موقع انتقال مجروحان و خارج کردنشان از زیر آوار و با آن چشم های خسته و نیمه باز اگر او را می دیدی هرگز باور نمی کردی که «فرمانده نیروهای هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشم هایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «خدمت» بود.
باند فرودگاه را در اختیار خودش گرفته بود و کنترل و هدایت هواپیماها و هلی کوپترهای حامل مجروحین را بر عهده داشت. با تدبیر او هر دوازده دقیقه یک فروند هواپیما یا هلی کوپتر دو ملخه حامل آسیب دیدگان، از فرودگاه پرواز می کرد. و به سرعت، سی هزار مجروح از بم انتقال داده شد. این تنها با درایت و دلسوزی حاج احمد کاظمی ممکن بود... .3
فرمانده شجاع و شایسته
به عنوان نیروی عادی وارد جبهه جنگ علیه باطل شده بود اما دلیرانه جنگید. شجاعت و شایستگی بی نظیری که از خود نشان داد، او را روز به روز بالا و بالاتر آورد. تیپ هشت نجف اشرف را خودش تشکیل داد و به تدریج پیشرفت های تیپ باعث تبدیلش به «لشکر خط شکن نجف اشرف» شد. عراقی ها هم از قدرت بی بدیل این لشکر مطلع بودند و در طول جنگ، نام «احمد کاظمی» و لشکرش، لرزه به دل هایشان می انداخت.
حاجی شجاع تر از حد تصور بود. بارها تا مرز شهادت پیش رفته و با هر ترکشی آرزوی پرواز داشت. انگشت دست راستش را در عملیات چزابه تقدیم درگاه حق کرد. در عملیات بدر هم از ناحیه سر مجروح شد. تصویرش را بارها دیده اید. شجاعانه در روی خاک ها راه می رفت و در حالی که خون از سرش سرازیر بود، رو به دوربین ها می خندید. این زخم ها برای جان شجاع حاجی هیچ بود.4
پیوسته مرگ پیش نگاهش چو عید بود نامش سپید باد که راهش سپید بود
هم قفل شوم وحشت شب را شکست و هم دروازه بهشت خدا را کلید بود
هم آن شگفت، گوشه چشمی به تاک داشت هم سایه ای برای درختان بید بود
عرفات عاشقانه عین القضاتی اش شیرازه بند لمعه شیخ شهید بود
آن مرد پیش از آن که بمیرد، به عرش رفت آن مرد پیش از آن که بمیرد، شهید بود
پی نوشت ها:
1ـ سایت بازتاب.
2ـ به نقل از همرزم شهید، پاسدار علیرضا اسدی.
3ـ همان.
4ـ همان.
نظر شما