به گزارش خبرگزاری شبستان از استان گلستان، ربابه کابلی:
کتاب های حوزه جنگ و دفاع مقدس روایتهای پندآموز و شنیدنی زیادی از رزمندگان و شهدا در خود دارد که اغلب با بیان رسمی به شرح اتفاقات آن روزهای خون و حماسه می پردازند . در این میان «موقعیت ننه» قالب همیشگی شرح داستان های دفاع مقدس را تغییر داده و با واردن کردن ادبیات طنز به سرگذشت رزمندگان تلاش کرده خواننده را با زوایای جدید از دوران دفاع مقدس به سبک منحصر به فرد خود آشنا کند.
داستان موقعیت ننه
سال 1361 حدود دو ماه قبل از شروع عملیات محرم، من، حمید یزدی، سعید شوردزی و چند نفر دیگر از دوستانم به شهرک دارخوین آمدیم. از بس برای مرخصی سماجت کردیم که مسئول کارگزینی با مرخصی 48 ساعته ما موافقت کرد و به ما سفارش کرد تا جایی که میشه بقیه از مرخصی ما خبردار نشن.
برگه های مرخصی را در جیبمان گذاشتیم و پیاده به سمت دژبانی حرکت کردیم. وانت تویوتایی به ما نزدیک می شد. دو نفر جلو و چند نفر هم در کابین عقب آن نشسته بودند. وقتی ماشین به ما نزدیک شد، از راننده اش پرسیدیم: اخوی این ماشین اهواز نمیره؟ سرعتش را کم کرد و گفت: چرا، بپرین بالا.
سوار شدیم. دم در، دژبان که یک بسیجی کم سن و سال بود جلوی ماشین را گرفت و پرسید: اخویا کجا تشریف میبرن؟ یکی از سرنشینان جلو گفت: داریم میریم موقعیت مهدی.
گویا دژبان از قبل او و دوستانش را می شناخت؛ ولی متوجه شد که ما پنج شش نفر با آنها نیستیم. با لهجه شیرین اصفهانی از راننده پرسید: دادا این برادرا هم با شوما هستن؟ - ازخودشون بپرسین.
از ما پرسید: شوما چند نفر کوجا تشریف می برین؟ همان لحظه شیطنتم گل کرد. با قیافه کاملا جدی ای گفتم: من تشریف می برم موقعیت ننه! بقیه رو از خودشون بپرس. بغل دستی ام از حرف من خنده اش گرفت همانطور که می خندید گفت: منم میرم موقعیت ننه.
حمید یزدی که متاهل بود گفت: من نمیرم موقعیت ننه من میخوام برم موقعیت زنه!
دژبان نوجوان با کف دست روی کاپوت ماشین کوبید، اسلحه اش را مسلح کرد و گفت: وایسا ببینم این مسخره بازیا چی چیه س؟ موقعیت ننه دیگه کوجاس؟ من جواب دادم که: اخوی چیچی رو نمیذاری؟ ما باید بریم ور دل ننه هامون.
بعد که ماجرا و حکم مرخصی رو نشون دژبان دادیم گفتم: خدا بگم شما بسیجیارو چی کارتون نکنه که هر کدومتون یه جوری آدم رو می ذارین سرکار! برین خدا پشت و پناهتون.
روایت متفاوت
رمضانعلی کاوسی نویسنده کتاب موقعیت ننه از جانبازان قطع نخاعی دفاع مقدس است که پیش از موقعیت ننه «تیغهای گل رز»، «پرواز با بال شکسته» «کُفیشه»، «راز نهان»، «سهم من از عاشقی» و «بامداد روز شانزدهم» در شرح خاطرات رزمندگان را به چاپ رسانده است.
او در موقعیت ننه تلاش کرده با استفاده از طنازی نهفته در ذات اصفهانیها، به جنگ از زاویه دیگری بنگرد و خاطرات رزمندگان هم استانی خود را از دریچه لبخند و طنازانه منتقل کند.
کاووسی چگونگی خلق کتاب و نحوه گردآوری موقعیت ننه را اینگونه توضیح میدهد: «من چون خودم جانباز قطع نخاع از ناحیه گردن هستم، با موتور یا با ماشین به اینطرف و آنطرف میرفتم. یک رکوردر(ضبط صدا) همراهم بود و زمانهایی که به بنیاد شهید یا سپاه در اصفهان میرفتم، هنگامیکه رزمندهای به آنجا میآمد، به او میگفتم که من میخواهم یک کتاب بنویسم، با من همکاری میکنید و یکی، دو خاطره طنز برای من میگویید؟ درنهایت من ۷۲ خاطره از این دوستان جمعآوری کردم.»
یکی از ویژگی های این کتاب نگاه متفاوت به موضوعات پیچیده و خشن جنگ است، داستان هایی که برای نسل به جنگ رفته، مرور خاطرات با چاشنی طنز، خنده و برای نسل جدید و جوان، معرفی روزهای حماسه آفرینی رزمندگان با روایتی کمتر شنیده شده است.
این گونه روایت متمایز و بدیع، با بیان تجربه متفاوت زیستن رزمندگان و سبک متفاوت زندگی آن ها در جبهه ها برای همگان شنیدنی و جذاب است.
جنگ رویدادی نازیبا و غیرانسانی است اما همین اتفاق تلخ، برای انسان هایی که با دریچه معنویت به آن می نگردند الهام بخش آثاری انسانساز و جذاب در حوزه ادبیات دفاع مقدس است که یکی از خواندنی ترین آن ها کتاب «موقعیت ننه» است.
شکل گردآوری و تالیف کتاب موقعیت ننه هم برآمده از سبک نوشتاری این کتاب است. آنگونه که مولف کتاب گفته: با هر رزمنده ای صحبت می کردم از او نشانی یا شماره تلفن رزمنده دیگری را که احتمال داشت خاطره طنز در سر داشته باشد نیز می پرسیدم. جالب است بدانید مکان مصاحبه من با بچه ها بیشتر زیر سایه یک درخت یا روی موتور سه چرخ من بود.
کاووسی گفت: شاید خیلی از مردم فکر میکنند ما رزمندهها وقتیکه در جبهه بودیم در آنجا فقط دعا میخواندیم، قرآن میخواندیم، اینها بود ولی شوخطبعی و گفتن و خندیدن و سربهسر هم گذاشتن در واقع جزئی از زندگی ما رزمندهها بود و اگر اینطور نبود نمیتوانستیم در برابر آن آتش دشمن مقاومت کنیم.
کتاب موقعیت ننه شامل ۶۲ خاطره طنز از زبان رزمندگان، جانبازان و آزادگان جنگ تحمیلی است.
با خواندن این کتاب مخاطب متوجه می شود که شوخ طبعی در جبههها، بیمارستانها و آسایشگاههای جانبازان موجب تقویت روحیه رزمندگان میشد و در آن شرایط بسیار کاربردی بود.
این کتاب توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است.
نظر شما