خبرگزاری شبستان -استان تهران؛ محمدامین نجفیان
یکی از مواردی که توسط قرآن و اهل بیت علیهم السلام برای شناخت اتفاقات به آن سفارش و تاکید ویژه شده است مطالعه تاریخ و عبرت گرفتن از آن میباشد. به طور مثال می توان به آیه سیر و فی الارض اشاره کرد که خداوند می فرمایید: در جهان هستی قدم بزن و سرگذشت قدما عبرت بگیر.
یکی از مهمترین برهه های تاریخی اسلام جنگ احزاب بوده است که نسبت های خیلی زیادی با زمان حال انقلاب ما دارد. در جنگ احزاب تمامی لشگر کفر با هم متحد شدند تا اسلام را زمین بزنند و از بین ببرند و نقش اصلی را در این جریان یهود ایفا می کرد.
دقیقا همین اتفاقات در چند دهه اخیر در انقلاب ایران اسلامی رخ داده است و نمود بارزش همین اغتشاشات اخیر می باشد که تمامی احزاب با هم متحد شدند تا یگانه انقلاب اسلامی جهانی را با کمک سرویس های صهیونیستی و جاسوسی که سردمدار آن یهود میباشد به زمین بزنند.
در همین زمینه نیز مقام معظم رهبری در دیدار با مردم اصفهان در روز ۲۸ آبان ماه سال جاری نیز فرمودند: «توانایی فرصتسازی از تهدیدها را جزو طبیعت یک ملت با ایمان می باشد که نمونههای تاریخی آن همچون جنگ احزاب و دفاع مقدس است. در جنگ احزاب که همه طوایف مشرکان به میدان آمدند، نه تنها دلهای مؤمنان نلرزید بلکه با یادآوری وعده خداوند، بر ایمانشان افزوده شد و از این تهدید، فرصت ساختند همچنانکه ملت ما نیز در دفاع مقدس و در مقابل جنگ احزاب و پشتیبانی همهجانبه دنیا از متجاوز، تهدید را به فرصت تبدیل کرد و به همه دنیا نشان داد شکست نمیخورد.»
به همین جهت و برای شناخت وضعیت انقلاب و روزهای پیش رو با حجت الاسلام والمسلمین «محمد علی منصوریان دامغانی» کارشناس دینی و متخصص در امور یهودشناسی به گفت و گو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
استاد منصوریان به عنوان پرسش نخست بفرمایید بررسی تاریخ چه تأثیری در شناخت مسائل روز جامعه خواهد داشت؟ قرآن کریم برای ما قطعاتی از تاریخ را گزارش کرده و از طرفی امیرالمؤمنین در نامهی 31 نهجالبلاغه به امام مجتبی میفرمایند: «پسرم من تاریخ رو طوری خواندم که کان هو با آن ها زندگی کردم». و خود قرآن هم این گزارشاتی را که از تاریخ به ما میدهد عبرت معرفی میکند.
در سیرهی بزرگان ما همچون رهبر بزرگ انقلاب گاهی اوقات دیده شده که زمانهی ما در بخشی از مقاطع به یک قسمتی از تاریخ تطبیق داده شده مثلا یک بار رهبر انقلاب فرمودند که: «نرمش قهرمانانه را متناسب با تاریخ انجام میدهیم». خب این اشاره به صلح امام مجتبی علیه صلاه و السلام داشت. یعنی هم بزرگان تمایل به مقاومت ندارند و هم عموم توان مقاومتشان کاهش پیدا کرده لذا یک ترک محاسبهای را در قالب یک معاهده میپذیریم اگر چه فرمودند که او خرش از پل بگذرد به ریش شما خواهد خندید، دقیقا همان اتفاقی که در جریان امام مجتبی علیه صلاه و السلام اتفاق افتاد. یا در زمان دیگری فرمودند: «اگر دشمن فشار بیارود اینجا کربلا خواهد شد صلح امام حسن اتفاق نخواهد افتاد». یعنی من حاضر هستم با تمام توان وارد میدان بشوم. این مقدمات رو از این جهت عرض کردم که در چند سال گذشته رهبر معظم انقلاب فرمودند ما نه در شعب ابیطالب و نه در جنگ بدر و جنگ احد بلکه در جنگ احزاب و خیبر هستیم.
یکی از مهم ترین بخش های تاریخ اسلام، جنگ احزاب است که شناخت این جنگ در تحلیل مسائل روز می تواند کمک های شایانی به ما داشته باشد، مقداری درباره این جنگ بفرمایید؟ با مطالعهی تاریخ بر مبنای آیات قرآن و روایات جنگ احزاب مهمترین، بزرگترین و عمیقترین جنگ پیامبر بوده، علت جنگ احزاب هم که احزاب نامیده شده تجمیع همهی دشمنان پیامبر بوده اعم از یهود و مشرکین و منافقین، ما با مطالعهی قرآن، روایات و تاریخ سه جبههی اصلی و دشمنی در مقابل پیامبر خدا را میبینیم.
در مقابل اسلام میبینیم که یک جبهه یهودیها هستند، یک جبهه مشرکین هستند و یک جبههی داخلی هم که منافقین و نفوذیها هستند. ویژگی جنگ احزاب بر این بود که همه با هم با قوا تجمیع شدند، که اسلام را منهدم کنند، پیامبر فرمودند: «برز الاسلام کله الی شرک کله» یا فرمودن: «بزر ایمان کله الی شرکت کله» یعنی همهی دشمن یک طرف و ما یک طرف.
لذا در شکلگیری این جنگ وقتی مطالعه میکنیم میبینیم طراح جنگ یهودیها بودند که رفتند به مکه و مشرکین رو متقاعد کردند برای این جنگ و لجستیک جنگ. نیروهای جنگ با دوازده هزار نفر توسط مشرکین به پشت خندق مدینه آمدند و منافقین هم در داخل خیانت میکردند و دلها رو به آشوب و مردم را میترساندند.
اگر به سورهی احزاب مراجعه شود این موارد کاملا واضح است. مثلا میگفتند: «یا اهل یثرب لا مقابلکم فرجه» مردم یثرب ببینید ما زورمان به دشمن نمیرسد!
حقیقتا هم مسلمانهایی که سه هزار نفر بیشتر آماده رزم بودند، در مقابل دشمنی که با دوازده هزار نفر و تمام قوا آمده بودند ایجاد خوف میکرد.
از طرفی هم شهر محصور شده بود، سه طرف مدینه کوه بود شرق و غرب و جنوب شمال رو هم که خندق کنده بودند و این دشمن پشت خندق فریاد میکشید، عربده میزد و از داخل هم منافقین و نفوذیها اراجیف میگفتند.
چرا گفته می شود در جنگ احزاب تمام اسلام در برابر تمام کفر بود؟ اگر مسلمانان در این جنگ شکست می خوردند اسلام دچار چه سرنوشتی می شد؟ طبق آیهی 60 سوره ی مبارکهی احزاب «لین لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغربنک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا» میفرماید «یک عده بودند اراجیف گو، اراجیف در لغت عرب به معنای حرفهایی است که دلها را بلرزاند که بزرگان و مفسرین ما مصداش رو در جنگ احزاب شایعه گرفتند.
در مدینه منافقین شایعه میکردند که پیامبر اسیر شده، پیامبر شهید شده، جنگ شده و پیامبر شکست خورده در حالی که اصلا هنوز جنگ آغاز نشده بود. لذا اگر اسلام شکست میخورد، اسلام منهدم میشد.
شاید از همین جهت بوده که پیامبر فرمودند: «ضربت علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین» ضربت علی علیه السلام در روز خندق از عبادت ماسوا الله ثوابش بیشتره، خب مگر امیرالمؤمنین در جنگهای بعدی یا در جنگهای قبلی خالصانه نجنگید؟ چرا، ولی مسئله شرایط است که در این جنگ متفاوت بود. اگر اسلام شکست میخورد و مشرکین و یهودیها وارد شهر میشدند و منافقین هم که از داخل خیانت میکردند، اسلام منهدم میشد.
ولی خدا خواست و اتفاقاتی افتاد که مسلمین پیروز شدند، وقتی پیروز شدند سرعت حکومت پیغمبر رو به جلو رفت و فتوحات اساسی حکومت پیغمبر همه بعد از جنگ احزاب، فتح فدک، خیبر، مکه، دعوت جهانی و نامههایی که پیامبر(ص) به جهان نوشتند و اصلا احساس خطری که روم آن روز کرد و با پیامبر اکرم(ص) سه جنگ تبوک، جیش و اوسامه را در واقع پیش آورد، و در نهایت مهمترین حرکت پیامبر(ص) در طول حکومت بعد از جریان قرآن موضوع غدیرخم بود که ایشان با آن عظمت برپا کرد.
به هر حال اسلام با شکست این دشمنان عظمت پیدا کرد، یدخلون فی دین الله افواجا اتفاق افتاد. طرف مقابل هم وقتی شکست سنگینی در احزاب خورد و دید پیامبر(ص) رو به فتوحات هست، چیزی برای از دست دادن نداشت لذا او هم سرعتش را تند و خیانتهایش را علنیتر کرد حتی تا جایی که به ترور فیزیکی پیامبر(ص) دست زد، مسجد ضرار درست کرد به دنبال کودتا در جریان جنگ تبوک بود و نهایتا هم به هر حال ما معتقدیم که در ماههای آخر حیات پیامبر(ص)، ایشان را مسموم و آن مسائل اتفاق افتاد.
شاهد هستیم بیشتر حوادث جمهوری اسلامی ایران با جنگ احزاب مقایسه می شود، نظر شما درباره چرایی این مقایسه چیست؟ امام اول انقلاب میفرمایند که ما در جنگ احزاب هستیم. در چند سال گذشته یعنی همهی دشمن با همهی قوا در میدان بود، تحریم اقتصادی، سیاسی، ایجاد فتنههای داخلی و امور مختلف، اما آیا الان از احزاب عبور کردیم؟ به نظر بنده ما یه مقداری از احزاب عبور کرده و به پیروزیهای بعد از احزاب رسیدیم، لذا این حرکتهایی را که امروزه در جامعه به صورت اغتشاشاتی میبینیم البته اعتراضات رو عرض نمیکنم، اعتراضات میتواند وجود داشته باشد ولی آنچه که امروز دارد در جامعه اتفاق میافتد مثل این جنایتها دیگر این اعتراض نیست و این ها اغتشاش است و مسئولین هم بین این دو تفکیک قائل هستند.
لذا آنچه که امروز دارد در جامعه اتفاق میافتد در قالب این اغتشاشات اینها از سر قدرت دشمن نیست، از سر استیصال است چون ما در احزاب پیروز شدیم، جبههی انقلاب باتوجه به انتخابات یکی دو سال گذشته به بدنهی نظام برگشته است.
البته جبههی انقلاب نقاط ضعفی هم دارد در این تردیدی نیست اما مسئله این هست که گفتمان در جامعه عوض شده است، سیاست های غلط دارد کنار گذاشته می شود، تصمیمهای اساسی به نفع مردم دارد گرفته می شود و همه اینها هم میبینیم که رهبر انقلاب تأیید فرمودند.
اگر چه نقاط ضعفی هم وجود دارد چون چالهها و چاههایی که در گذشته برای نظام و برای این کشور کندهاند پر کردنش بسیار زمان میبرد. لذا آن ها خودشان را به در و دیوار میزنند که این انقلاب، این نظام پیش نرود.
آنچه که در این ایام اخیر اتفاق افتاد این بود که دشمن به دنبال خشونت بود و این سطح از خشونت را در جامعه پیاده کردند، البته انقلاب وقتی رو به جلو باشد، فتوحات اتفاق بیافتد، قدرت اسلام رو به فزونی باشد و مهمتر از همه این ها گفتمان بدنهی نظام خواسته با محوریت دولت و گفتمان دولت برگردد و خدمتگذاری اتفاق بیافتد و مسئولین ما خودشان را خادم بدانند نه مثل گذشته اینها باعث صعود و رشد انقلاب میشود.
چرا دشمن به این میزان نسبت به جمهوری اسلامی ایران کینه داشته و همواره به دنبال توطئه است؟ همانطور که رهبر انقلاب چندین بار فرمودند که ما در دورهی نظم جدید هستیم، نظم نوین هندسهی جدید قدرت یا همان ایران قوی به تعبیر رهبر انقلاب یعنی پازل بیشتر از قدرت در منطقه خواهد داشت. حالا باید چه بکنند؟ باید بیایند و با تمام جسارتها بتوانند حرکت رو به جلو را متوقف کنند.
البته ما هزینه دادیم و میدهیم و خواهیم داد اما این حرکت رو به جلو متوقف نخواهد شد، خصوصا دولت هم با زحمات در واقع سنگینی که دارد میکشد بتواند میزانی از خدمات به بدنهی اجتماعی را محسوستر بکند تا این امیدواری که متأسفانه در گذشته از مردم گرفته شده با روشهای لیبرالیستی و نئولیبرالیستی و خیانتهایی که بوده انشالله برگردد.
به نظر شما برای پیروزی تنها اتکا به قدرت نظامی کافی است یا باید اقدامات دیگری مانند توکل و توسل نیز داشت؟
پیامبر(ص) بعد از احزاب در واقع رو به فتوحات رفت، کارهایی را انجام داد در خود احزاب و بعد از احزاب؛ که ما هم باید این را انجام بدهیم،یکی بحث استغاثه است، پیامبر در احزاب در مسجد فتح ساعتها استغاثه کردند درباره پروردگار و موجبات پیروزی فراهم شد. فقط ضربهی امیرالمؤمنین موجب پیروزی در احزاب نشد، استغاثههایی که مسلمین کردند هم مهم بود؛ ما امروزه باید به درگاه پروردگار استغاثه کنیم.
دوم تدابیر پیامبر بود، پیامبر در احزاب بین دشمن اختلاف انداخت، نگذاشت آن اتحاد مخالفان موجب فزونی و موجبب آسیب حکومت اسلامی بشود بلکه بین آن ها اختلاف انداخت. باید دولتمردان ما به این نکته توجه داشته باشند.
خوشبختانه مسلمین جهان به حرکت افتادند و با جهاد تبیین مردم را آگاه کردند «ولما رای المؤمنون الاحزاب قالو هذا وغدنا الله و رسولهُ و صدق الله ورسولهُ» مؤمنین بین مردم آمدند و گفتند مردم این وعده را پیغمبر(ص) به ما داده بود که ما یک روزی در برابر کل جبههی شرکت و کفر و نفاق قرار میگیریم، چون وقتی پای ارزشها باشید دشمن وقتی در شعب ابیطالب نتواند تو را از پا دربیاورد، اگر در بدر و احد نتواند میاید احزاب درسته میکند. اگر بنی نظیر نتواند، اگر در جنگ احزاب در بدر و احد نتواند همه را با هم تجمیع میکنند.
لذا رهبر انقلاب هم در سال های گذشته فرموده بودند که دشمن تجمیع میکند و بر علیه ما میاید. لذا باید مردم آگاه بشوند که این اتفاقات از این جهت که ما رو به پیروزی هستیم و رو به فتوحات هستیم طبیعی است. یعنی دشمن دیده است که ما داریم پیشرفت میکنیم، داریم به نتایج میرسیم، داریم قدرتمان در منطقه بیشتر میشود لذا با تمام قوا این حرکتهای تجزیه طلبی، خیانتها و امثالهم رو انجام میدهد.
پس آنچه که باید ما امروزه به آن توجه کنیم دو حرکت است که توسط پیامبر اکرم(ص) انجام شد و مسئولین و مومنین باید به آن اهتمام داشته باشند. اولا باید مسئولین و مؤمنین استغاثه به درگاه پروردگار کنند چراکه پیامبر(ص) هم استغاثه کرد و دوما بین دشمن اختلاف ایجاد کرد.
در تاریخ اسلام شاهد هستیم که گاهی اهلبیت(ع) به جای جنگ، صلح را انتخاب می کردند، به نظر شما جایگاه صلح چیست و ما باید از آن چگونه استفاده کنیم؟ البته یک صلح استراتژیک به نام صلح حدیبه انجام شد که در این مجال نمیگنجد که من بخواهم آن را مفصل توضیح بدهم که پیامبر(ص) بعد از احزاب از سر قدرت صلح کرد و در این صلح یک بخشی از دشمنان را که مشرکین بودند پشت دیوان صلح نگه داشت و آمد در مدینه و فتح خیبر اتفاق افتاد و منافقین تنبیه شدند.
ما نباید دشمنان خودمان را یک جا پشت یک میز جمع کنیم، این سیاست نیست که متأسفانه در مذاکرات هستهای این اشتباه را بعضی از مسئولین ما کردند که انشاالله از سر جهل بوده نه از عناد، لذا دو عملکرد پیامبر اکرم(ص) علاوه بر استغاثه که بگیم سه تا میشود یک استغاثه پیامبر(ص)یعنی مسئولین ما هم باید استغاثه بکنند، دوم اختلاف افکنی بین احزاب، سوم منفعل کردن برخی از جبهههای دشمنی مثل صلح حدیبیه که به نظرم میاد که دولت باید با بعضی از این موافقتهایی که با دنیا انجام میده البته نه با رژیمهای خبیث بتواند برخی از دشمنان را متوقف و به اوضاع داخلی سر و سامان بدهد.
نظر شما