قطع به یقین اعجازی که در هنر نمایش وجود دارد و تاثیری که درام می تواند روی بیننده اش بگذارد ، بیش از هر نطق ،سخنرانی و حتی کتابی تاثیرگذارتر است، چرا که نمایش این فرصت را برای مخاطبش ایجاد می کند تا او با سیر در دل اتفاق و ماجرا ، خود را جای یکی از شخصیت های قصه قرار دهد . با او همزاد پنداری کند، تجارب او را برای خود کند، خود را در دل ماجرا ببیند و از نتیجه اتفاق رخ داده پند بگیرد. سریال فراموشی که در تعطیلات نوروزی امسال از شبکه تهران پخش شد. جدا از توانایی های سینمایی و تکنیکی اش که از حوزه این بحث خارج است اثری موفق در انتقال مفاهیم اخلاقی و انسانی محسوب می شود .
نقطه ای که در تیررس این سریال قرار گرفته بود و با ظرافت خاصی مورد بررسی قرار گرفت . کوچکترین جامعه یعنی خانواده بود. در خصوص اهمیت و جایگاه موثر خانواده در دین مبین اسلام سفارش بسیار شده است،چرا که بزرگان دینی و مذهبی خوب می دانستنه اند که شخصیت هر فرد و آینده او در این جامعه کوچک شکل می گیرد تا به اجتماعی بزرگتر کوچ کند. اگر چه در سال های اخیر خانواده در مجموعه های مختلف تلویزیون با مضامین مختلف به بوته نقد و بررسی کشیده شده است اما سریال " فراموشی " در روزگاری که خیلی از آثار ما در پی تنها ، سرگرم شدن مخاطبانشان از طریق خنده و حتی گریه هستند ( و البته آن هم به جای خود لازم و نیکوست)
سریال فراموشی بیش از هر چیز بر پایه پرداخت به یک موضوع اجتماعی – اخلاقی شکل می گیرد، گاه تماشاگر را می خنداند ، گاه به فکر فرو می برد ، گاه از او سوال می کند ، گاه برای سوال او جواب دارد و گاه .....
شاید در نگاه اول اینگونه قلمداد شود که سریال فراموشی بر پایه " دروغ " شکل گرفته است . دروغ فرزندان یک پدر که هر کدام بر خلاف واقعیت از حقیقت روزگارشان برای او گفته اند و شاید آنها برای دلخوشی پدر از وضعیت شان هربار بر این " دروغ " کوچک دامن زده اند و ...
نکته ایی که در این سریال بیش از " دروغ " بزرگ فرزندان که خود جای بحث بسیار دارد ، مورد توجه است ، واکنش پدر پس از اطلاع از واقعیت است. بیش از اینکه در این مقال به واکنش پدر ( به عنوان راس هرم یک خانواده ) از اشتباه فرزندانش بپردازیم باید این نکته را یاد آور شویم که جمال ، جمشید و گلی فزرندان حاج محمود اربابی که شاید متهمان این پرونده هستند ، هرگز سیاه دیده نمی شوند ، آنها انسان هایی هستند ،عادی ومعمولی از همین جامعه اطراف ما که با یک دروغ کوچک آغاز کرده اند و با کتمان حقیقت امروز در تله ایی گیر افتاده اند که با هر بار دست و پا زدن بیشتر فرو می روند اما .....
مسئله ایی که در این زمان بیش از هر چیز به چشم می خورد ، این است که فزرندانمان به رغم با تلاقی که در آن اسیر هستند ، عاشق پدر هستند ، او را قبول دارند . در هیچ یک از لحظات این سریال از آنها بی احترامی نمی بینم ،آنها نادانسته در کتمان حقیقت خوشحالی پدر را جستجو می کنند و مسیری را از روی جهل به اشتباده می روند که خود از پایانش خبر ندارند.
شاید خیلی از کارشنا سان و اهالی فن واکنش پدر را در مقابل رفتار فرزندان دور از واقیعت بدانند اما جدا از نگاه ایده آل سازندگان این سریال باید به این نکته اذعان کرد که پدر در چه زمانی مصم به بخشیدن فرزندانش است.
پدر بیش از اینکه فرزندان را در این امر مقصر بدانند از خود به عنوان یک انسان فراموشکار یاد می کندت و خود را بابت رفتارش با فرزندان مورد نکوهش قرار می دهد ، او معتقد است رفتارنادرست من با شما عاملی است که امروز شما نتوانید حقیقت زندگی تان را برای من بازگو کنید . در واقع این شیوه تنبیه پدرانه فرصتی را ایجاد می کند تا فزرندان بیش از پیش به رفتار خود بیاندیشند ، در واقع از برهان خلف برای مسئله ایی که شاید هر کسی یک جواب دیگری برای آن داشته باشد از سوی حاج محمود اربابی جواب می دهد. نکته بسیار اخلاقی و قابلت بحث در این سریال که از سوی کارگردان بسیار متفکرانه به کار گرفته شده است ، این است که پدر هرگز به دنبال شرمنده کردن فرزندانش نیست، او پس از اطلاع واقعیت زندگی هر یک از از فرزندان بیش از سرزنش کردن آنها خود خوری می کند و هرگز به دنبال خجالت دادن فرزندانشان نیست.
او بیشتر برای حل مشکل آمده تا برای ایجاد مشکل ، موی سپید پدر در طول سالها زندگی و کسب تجربه به او آموخته که کسب نان حلال چه جایگاهی می تواند در زندگی فرزندان داشته باشد ، به همین دلیل از آنها می خواهد که در ادامه زندگی شان تنها با درستی ، صداقت و کسب نان حلال بیاندیشند.
پدر در جایی می گوید،شما سرسفره من بزرگ شده اید ، نان حلال خورده اید . پس نمی توانید از باطنی ناپاک برخوردار باشید پس بیایید تا مسیری را که مدتی به اشتباه در آن قدم گذاشته اید را بازگردید و به صراط مستقیم بروید.
اگر چه باز بسیاری از کارشناسان و اهالی فن برخورد پدر با داماش ( همسرگلی ) را دور از واقعیت می دانند اما اغراق یکی از خواص هنر نمایش است چه اشکال دارد گاه برای انتقال یک مفهوم مهم انسانی ما ایده آل ترین شکل ممکن را ارئه دهیم . در جایی که داماد از ضرر و زیان مالی اش خبر می دهد ، حاج مجمود اربابی می گوید تو تکلیف خو د را با قانون معلوم کن و بیا با سرمابیه من دست به کاری بزن که بتوانی با آن نان حلال سر سفره زن و بچه ات ببری .
نانی که فرزندان حاج محمود را اگر چه به راه ناراست رفته اند. امروز باز می گرداند شادی و نشاط را دوباره به آنها هدیه می کند.
سریال فراموشی با تعریف درستی که از روابط اعضای یک خانواده دارد و مقام منزلتش که از یک پدر ایرانی به نمایش می گذارد ، به دنبال واقعیتی است که در آن هر انسانی را جایز الخطا می داند.
محبت محسوس میان اعضای خانواده اربابی از پدر گرفته تا فرزندان ، عدم احساس خوب فرزندان از کردارشان و نمود پیشمانی در چهره آنها و ..... نشان از آن دارد که فطرت و خلق و خوی انسانی در این قصه توسط نویسندگان به خوبی لحاظ شده است.
شاید بتوان با اغماض به سریال فراموشی به خاطر انتقال مفاهیم اخلاقی و انسانی در دل یک درام اجتماعی با استفاده از رگه های شوخی و خنده به عنوان یک کاتالیزور نمایش باید نمره قبولی داد اما بحث بر سر تاثیر این سریال میان مخاطبان ادامه دار است.
پایان پیام/
نظر شما