غزالی از مهذبان بزرگ علم کلام از فلسفه است

غزالى در بیان این قبیل از مسائل مربوط به معارف، کم نظیر و یکى از اکابر علماى اسلام باید محسوب شود و الحق عنوان حجة الاسلام حق اوست.

خبرگزاری شبستان:ابو حامد محمد غزالى، معروف به «حجّة الاسلام» یکى از بزرگان تاریخ اسلام است.اعتبار او در علم کلام نیز بسیار است، او در واقع فلسفه را براى ردّ آن علم و در دفاع از علم کلام پیش خود خواند؛ هر چند که بعدها همه علوم رسمى از جمله علم کلام را پس پشت انداخت و در عرفان و تصوّف آرام یافت.
اهمّیّت و اعتبار غزالى‏ در علم کلام به جایى رسیده بود که ابن خلدون او را همراه ابو المعالى جوینى و امام فخر رازى از «مهذّبان بزرگ علم کلام از فلسفه» بشمار آورده و در مدح او بسیار سخن گفته است و از جمله مى‏نویسد: «من اراد ادخال الرّدّ على الفلاسفة فى عقائده فعلیه بکتب الغزّالىّ و الامام ابن خطیب، فانّها و ان وقع فیها مخالفة للاصطلاح القدیم، فلیس فیها من الاختلاط فى المسائل و الالتباس فى الموضوع ...». مقدمه، ابن خلدون، 520- 521
یعنی: «هرکس بخواهد بر فیلسوفان و مخالفان اسلام ردّ بنویسد، لازم است که به کتابهاى امام محمد غزالى و امام بن الخطیب [امام فخر رازى‏] بنگرد، زیرا اگر چه در این کتابها مخالفتهایى با اصطلاحات قدیم دانشمندان بچشم مى‏خورد، امّا از التباس مسائل و اختلاط موضوعات در آنها خبرى نیست ...
غزالى علم کلام و فنون جدل و ...را پیش ابو المعالى جوینى (وفات 478 ه. ق.) خواند، و بر اثر استعداد و لیاقت ذاتى میان همه شاگردان وی انگشت نما شد.
غزالی و فلسفه
او آنچنان که در زندگینامه خود اعتراف دارد، فلسفه را نزد هیچ استادی تعلّم نکرده بلکه خود به مطالعه آن پرداخته و آنچه از آن فهمیده در نوشتاری به نام «مقاصد الفلاسفة» گرد آورده و از آن پس به استناد برداشتهای خود، در مسودّه‏ای دیگر موسوم به «تهافت الفلاسفة» به نقد پرداخته و از آن میان بیست مسأله را برای نقد برگزیده و بر سه مسأله قِدَم عالم، علم واجب به جزئیات و معاد جسمانی بیش از همه پای فشرده است.
بعد از او ابن‏رشد در «تهافت التهافت» به حل شبهات غزالی مشغول شده و برخی دیگر نیز به جمع و داوری بین تهافتین پرداخته‏اند.
لذا به تعبیر استاد جوادی آملی، در این که غزالی انسان باهوشی بوده است سخنی نیست ولی علوم عقلی برتر از آن است که هر کس هر چند غزالی باشد بتواند درس‏ناخوانده و با مطالعات شخصی از نزد خود مقاصد آن را فهمیده و به پندار خود به بیان تهافت و تناقض آن مقاصد مشغول شود.
مرحوم سید جلال الدین آشتیانی هم می فرماید:
غزالى در بیان این قبیل از مسائل مربوط به معارف، کم نظیر و یکى از اکابر علماى اسلام باید محسوب شود و الحق عنوان حجة الاسلام حق اوست. و این که برخى از حکماى محقق، به او ایراد نموده و در ضمن ایراد از او، به نیکى یاد نمى‏نمایند، براى آن است که با مطالعه دو سال یا کمتر در کتب فلسفى یکسره فلسفه را نفى نمود و آن همه اشکالات بى‏اساس را به صورت کتاب تهافت‏ الفلاسفه آن هم به عنوان انتصار از دین در دست مردم نااهل داد و شاید از براى تقرّب به جهّال به قول خواجه چنین کارى انجام داد و از همه تأسف‏آورتر آن که به تکفیر مشایخ علم و فضیلت کمر بست و نسبت به شیخ رئیس اهانتها نمود و در این کتاب پا را از جاده انصاف فراتر نهاد. و عجب آن که خود، عمده عقاید دینى را از مشایخ حکمت اخذ نموده است. غزّالى‏ در عرفانیات بیشتر در عرفان عملى و در فهم رموز این علم از آیات و اخبار ذوق عجیبى دارد و در این موارد خدمات برجسته‏اى نموده و در اخلاق‏نویسى نه به سبک حکماى مشاء مثل ابن مسکویه بلکه به طریقه عرفا همه دانشمندان بزرگ بعد از او از او متأثرند. نگارنده حقیر، به این مرد بزرگ در یکى از آثار خود (حضرت استاد گویا بیانشان را در شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا را در نظر دارند) جسارت نموده است و اکنون جاى آن است که جدا عذر بخواهد.
غزالی و سر العالمین
کتابی که عده ای با تمسک به آن غزالی را شیعه می دانند، کتاب سر العالمین اوست که عبارات بلندی دارد که از ذکر آنها خودداری می کنیم و جالب است که ذهبی در سیر اعلام النبلاء پس از نقلی از آن کتاب می گوید:
«ابوحامد باز هم از این سخنان موافق با امامیه بسیار ردیف کرده و من نمى‏دانم او را در این کار چه عذرى مى‏باشد؟» ذهبى، سیراعلام النبلاء ج 19، ص 328
کسانى که از أعاظم شیعه و بزرگان عامّه، سرّ العالمین را از غزّالى مى‏دانند
از جمله کسانى که کتاب «سرّ العالمین» را از غزّالى دانسته‏اند ذهبى علاوه بر سید اعلام النبلاء، ج19، ص328 که نقل شد، در «میزان الاعتدال» «ج 1، ص 500» هم در ضمن اشاره به حسن صباح به بیان غزالی در این کتاب اشاره می کند.
ابن حجر عسقلانى در «لسان المیزان ص 215»، و سبط ابن جوزى در «تذکرة خواصّ الامّة ص 36 » و جرجى زیدان در «آداب اللّغة العربیّة ج 3 ص 98 » و نیز عبدالقادر ملاحویش آل غازى در تفسیر بیان المعانی، ج‏4، ص 20 هم این کتاب را از آن وی می دانند.
ملّا محسن فیض کاشانى در «المحجّة البیضآء ج 1، ص 1»، و علّامه محمّد باقر مجلسى در «بحار الأنوار طبع کمپانى ج 9، ص 236»، و علامّه عبد الحسین أمینى در «الغدیر ج 1، ص 391 » ، میر سید احمد علوی (شاگرد برجسته میرداماد) در لطایف غیبیه، ص371، فیاض لاهیجی در گوهر مراد، ص466 تصریح بر آن دارند که این کتاب از غزالی است.
مرحوم میر حامد حسین در عبقات الانوار هم بنابر نقل ذهبی و ابن جوزی این کتاب را از غزالی می داند.
طباطبائى حسنى‏ در مقدّمه کتاب «سرّ العالمین» طبع نجف گوید: از کسانى که کتاب «سرّ العالمین» را به غزّالى نسبت داده‏اند: «قاضى نور الله تسترى در «مجالس المؤمنین»، و شیخ علىّ بن عبد العالى کرکى محقّق ثانى فیما نقل عنه، و مولى محسن فیض صاحب «الوافى» و طریحى در «مجمع البحرین» است. و علّامه طهرانى گوید: در «تاج العروس» و «إلاتحاف فى شرح الإحیآء» نیز آن را به غزّالى نسبت داده‏اند.
بیان لطیف غزالی در رساله العلم اللدنی:
سیّد هاشم بحرانى گوید: ابوحامد غزالى که از اعیان علماء عامّه است در کتاب بیان العلم اللّدنّى فى وصف مولانا على بن ابیطالب عبارتى دارد که ترجمه اش به قرار ذیل است:
امیرالمؤمنین مى‏گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و آله زبان خود را داخل دهان من کرد، پس در دل من هزار در از علم باز شد، که با هر درى هزار در دیگر باز شد.و على بن ابیطالب علیه السّلام گفته است: اگر بالش حکومت را براى من خم کنند، و مرا متمکّن از حکم کردن نمایند، هر آینه در بین اهل تورات با تورات آنها، و در بین پیروان انجیل با انجیل آنها، و در بین اهل قرآن با قرآن، آنها حکم خواهم نمود.
و سپس غزالى گوید: و این مرتبه‏ایست از علم که با درس خواندن، و معلّم دیدن دسترسى به آن پیدا نخواهد شد، بلکه به این مرتبه از علم باید با علم لدنّى رسید.
تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ص: 263
عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار ج‏10 344
امام شناسى، مرحوم سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج‏1 264 و نیز ج‏8 249
الذریعه، ج 12، ص 168
شرح بر زاد المسافر، سید جلال الدین آشتیانی، صص 391-390
رحیق مختوم جلد 1-3، استاد جوادی آملی، ص 282
معرفت‏شناسی در قرآن ،استاد جوادی آملی، ص 288
محمد هادی توکلی

انتهای پیام/
 

کد خبر 121314

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha