خبرگزاری شبستان: سخن گفتن از شخصیتى که داراى عظمتى ویژه و پرورشى نمونه و حضورى همه جانبه در تمام جهات انسانیت است، عشق و عجز را به همراه خودمیآورد. زنان مطرح در قرآن، هریک شاخصهاى ویژهاى داشتهاند و فاطمه، خود به تنهایى همه آن شاخصها را با خود به همراه دارد.
فاطمه، بانویى است چون مریم، پاک و مطهر داراى ارتقاى روحى و معنوی چون بلقیس، با علم و درایت چون زنان معاصر با حضرت موسی، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشتساز چون هاجر، صبور و با استقامت.
فاطمه نه تنها تمامى اینها را در خود جمع داشت، بلکه خود حقیقت حُسن و تجسم عینى آن بود و از این بالاتر او بهترین اهل زمین بود و از این نیز فراتر، او محور هستى و انگیزه خلقت عالم، اعم از آسمان و زمین و جن بود.
چون هدف، نشان دادن شمهاى از شخصیت فاطمه(س) در کلام وحى است از پرداختن به مباحث جزئى و فنى ادبی، تفسیرى و فقهی، خوددارى کرده و به حداقل در این زمینه اکتفا میکنیم.
دلالت همه آیات مورد بحث یکسان نیست. در برخى از آیات، گذشته از ظاهر کلام، روایات متواتر از طریق شیعى و سنّى دلالت دارد و برخى دیگر علاوه برمعنا وتفسیر ظاهرى به حکم تفسیر باطنی، برآن حضرت منطبق است و برخى از آیات از قبیل بیان یکى از مصادیق آیه و از باب تطبیق است نه تفسیر.
برخى آیات، تنها به شخصیت حضرت زهرا(س) دلالت دارد و بعضى ناظر به مقام و منزلت اهلبیت رسول خداست که حضرتش یکى از آنهاست.
سوره کوثر
در شأن نزول این سوره گفته شده زمانى که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را ابتر خواند، که در لغت عرب به مقطوع النسل اطلاق میشود.
کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.
البته آن خیر کثیرى که پیامبر(ص) در نتیجه اعطاى خداوند مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ است که با اطلاق و عدم تقیید آن عظمت و شأن خاص بدان ببخشد.
براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است. علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را کثرت ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر میکند. اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبربه تودخترى دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى دادیم که اگر همه فضایل و سجایاى انسانى را مجسم کنند، زهرا میشود. اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچکس داده نشده، نماز بخوان و در هنگام تکبیر و دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع براى بنده و جلالتى برا ى خدا است.
امام فخر رازى در ذیل آیه مینویسد: کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق میوه و ثمره دارد.
آرى فاطمه چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن منشعب است.
نزول چنین سورهاى و چنین تعبیر بلندى درباره فاطمه(س) در عهد جاهلیت عربى که زن نه تنها از کمترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران زنده بگور میشدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است. موجودى که میتواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده برگزیده خدا و اشرف مخلوقات عالم باید به شکرانه برخوردارى از آن در برابر پروردگارش سربرخاک بساید. در کدامین مکتب میتوان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟
پاسخ حضرت علی(ع) با سوره کوثر
حضرت علی(ع) صریحا در جواب عمرو عاص آنجا که نوشته بود چرا اینقدر میگویید حسن و حسین فرزندان رسولالله هستند در حالی که آنها فرزندان تو هستند چه ارتباطی به حضرت رسول دارند؟ فرمودند: اگر این ادعای تو درست باشد لازمهاش آن است که ادعای پدرت نیز درست باشد و حرف خدا نادرست باشد چرا که پدر عمرو عاص به پیامبر (ص) گفته بود تو بیپشت هستی!
سپس حضرت علی(ع) در ادامه پاسخ به نامه عمرو عاص فرمودند: به تصریح کلام الهی، سخن تو و پدرت اشتباه است چرا که خداوند متعال فرموده است إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ پس حسن و حسین فرزندان رسولالله هستند لذا این تنها نصی است که ما در اختیار داریم و فضای سوره کوثر نیز همین را اقتضا را بیان میکند.
بسیجِ دشمن برای نابودی نسل کوثر
بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص)، هنگامی که دخترش صدیقه طاهره(س) سر در بستر شهادت نهاد تنها دو پسر به نام «حسن» و «حسین» و دو دختر به نام زینب و امکلثوم از او به یادگار ماند. پس از مدتی هم رخداد غمبار عاشورا رخ داد و همه فرزندان حسین(ع)، جز امام چهارم و پنجم(ع) و از فرزندان امام حسن (ع) نیزطبق برخی روایات هفت تن و از زینب(س) نیز دو فرزندش به شهادت و از دختر دیگر آن حضرت هم طبق قول مشهور فرزندی به یادگار نماند.
پس از حادثه دردناک و غمبار عاشورا، رخدادهای ناگوار دیگری پدید آمد و کشتارها و خونریزیها، از نسل پاک پیامبر ادامه یافت. رخداد سهمگین حره تا شهادت زید شهید و یارانش، و حادثه فخ تا تار و مار و آواره ساختن علویان یکی از پی دیگری به وقوع پیوست؛ اما با همه این جنایت ها و سفاکی های سیاه کاران اموی، نسل پاک و سرفراز پیامبر به حیات افتخارآفرین خویش ادامه داد.
پس از امویان نوبت به عباسیان رسید. آنان نیز در بیداد و شقاوت و پیکار بیرحمانه با فرزندان حضرت زهرای اطهر و تلاش در ریشهکن ساختن آنان، چیزی کم نگذاشتند. مبارزه آنها با خاندان وحی و رسالت به ظالمانهترین ابعاد و بدترین و بیرحمانهترین اشکال، به مدت دو قرن ادامه یافت. آنها جنایات هولناک خود را با شهادت حضرت عسکری(ع) به اوج رساندند؛ اما با همه شقاوت های امویان و عباسیان، نسل پاک پیامبر(ص) از طریق حضرت فاطمه(س) رو به فزونی نهاد و بسان مشعل درخشانی نورافشانی کرد.
پایان پیام/
نظر شما