خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ روبروی تنها بخش تاریخی زیارتگاه میایستم. سردری با کاشیهای فیروزهای با طاق قوسی و بلند آن با آجرهای قرمز رنگش، نشان از دوره قاجار میدهد. ای کاش شاخصترین بنای مذهبی شهر رشت، به همان سادگی و معنویت گذشته باقی میماند. نمیدانم بگویم جای شکرش باقی است که تنها همین بخش از دست تخریب درامان مانده یا بگویم خوب شد که خیلی از بناهای میراثی اطراف حرم نیز به حیاط و پارکینگ تبدیل شد تا حرم توسعه یابد! و من لابه لای به اصطلاح توسعه، دنبال یک سنگ نبشته میگردم.
حکم فرمان شاه صاحب قِران که بر یکی از دیوارهای منتسب به حرم خواهر امام رضا (ع) در رشت نصب شده است. از پلههای بخش زنانه وارد حرم میشوم. در میان صلوات و زیارت پنجرهای که بر مزار فاطمه اُخری نصب شده است، از خدام حرم درباره سنگ نوشته ناصرالدین شاه قاجار میپرسم. ولی هرچقدر پرسشهای من ادامه مییابد، بر تعجب و بیاطلاعی زائران و خدام حرم افزوده میشود. به ناچار به بخش مردانه میروم. آنجا هم خبری نیست. ولی کنجکاوی خبرنگاری میگوید لابد در بخشی است که در حال توسعه است. از پلههایی که حرم را به شبستان ورودی زیارتگاه متصل میکند، بالا میروم. کارگران مشغول کارند، داربستها به سقف نزدیک است و کارگرانی که خود را اهل تربت حیدریه معرفی میکنند، تکههای ظریف آئینه را بالای قوس طاقها نصب میکنند.
یکی از آنها میگوید: ورود به بخش کارگاهی ممنوع است و من لابه لای سادگی و معنویت جامانده لای آئینه و کاشی، این بار خودم را کارشناسی از میراث فرهنگی معرفی میکنم که به جستجوی کتیبه گمشده آمده است. اگرچه برای آنها تفاوتی نمیکند، از اداره میراث فرهنگی آمده باشم یا یک قلم بدست. همینکه پروژه جدیدی برایشان درآمدزایی کند، کافی است. بنابراین دیگر پاپی کنجکاویهای من نمیشوند.
لابه لای داربستها و دیواری که به حرم متصل است، بالاخره کتیبه آبی رنگ را مییابم. کتیبهای که به فرمان ناصرالدین شاه قاجار، نانوایان از پرداخت مالیات معاف میشوند. با خواندن متن کتیبه، با خود میاندیشم، زندگی همیشه تکرار تاریخ بوده و هست زیرا ما تاریخ نمیخوانیم. انگار ۱۵۰سال پیش هم نان به عنوان یکی از ارزاق عمومی مردم همینقدر برای قشر کم درآمد دچار بحران شده بود، که مردم بجای دایرکردن خبازی در خانه نان میپختند و میفروختند تا مالیات نپردازند. نمیدانم آن روزها هم نانواییها صفهای طویل داشتند یا نه؟ اگرچه هنوز پخت نانهای حجیم باب نبود و اغنیا و قشر متوسط هنوز برنج بعنوان خوارک کافی و غالب برای خوردن داشتند و قیمتش سربه فلک نکشیده بود.
جایی که اکنون به عنوان توسعه به فضای اصلی حرم اضافه شده است، روزگاری مسجد کوچکی در جوار بقعه میراثی خواهر امام بود. مسجدی که به استناد منابع تاریخی نامش «لاله شوی» بود و حالا بخاطر توسعه، جزو بقعه شده است. خط به خط کتیبه سنگی را می خوانم که « ملک محمد قزوینی» درماه شعبان ۱۲۷۲ قمری با خط سفید بر سنگی با زمینه آبی رنگ، فرمان ناصرالدین شاه قاجار را حک کرده است و همچون عصر حجر، فرمان ها را بر سنگ می تراشیدند که از گزند باد و باران محفوظ بماند و کسی از حکم همایونی به دلیل مخدوش شدن فرمان، سرپیچی نکند.
اما ماجرا از این قرار بود که با بسته شدن مالیات بر نان، امام جمعه و جماعت رشت بهعنوان مهمترین شخصیت بانفوذ مذهبی و طرفدار مردم، یعنی حاجی ملا رفیع شریعتمدار، از ناصرالدین شاه قاجار می خواهد که بر رزق عامه مردم تنگ نگیرد و فرمان دریافت مالیات ازنانوایان را لغو نماید. درخواستی که موافقت شد و شاه قاجار تا ابدالدهر، خبازان مردم ولایت دارالمرز یعنی رشت را از پرداخت مالیات معاف داشت. و اما صورت این کتیبه اینچنین است: « السلطان ابن السلطان ناصرالدین شاه قاجار یا حفیظ یا حافظ پوشیده نماند که حضرت اقدس همایون این فرمان را بخواهش فخرالعلما و المجتهدین حاجی ملارفیع مرحمت فرموده اند. آنکه چون بشکرانه فضل و کرم و الانعم خداوند بی مثیل و نظیر الذی لیس له شریک ولاوزیر خوان نعمتش در بسیط زمین گسترانیده و سایه رحمتش وجود سلاطین با فروتمکین را زیب سریر سلطنت گردانیده دیهیم سلطنت را بر وجود همایون ما مزین فرموده و تخت خلافت را بقدوم ما رشک گلشن نموده همواره خاطر خورشید اشرف شاهنشاهی بآرایش بلاد و عباد متعلق است و رای پادشاهی را در رعایت رعیت و ولایت توجه مطلق برشسته همت ملکوانه برانداختیم که سایه رحمت برکافه عباد بگسترانیم و عامه انام را به نعمت رفاهیت بپرورانیم تا ملک از شمول عاطفت آراسته تر از گلشن گردد و دیده انام را بفروغ معدلت خدیوانه روشن شود و وضیع و شریف رعیت را دعاگوئی بقای این دولت و استدامت این شوکت ورد زبان آید از جمله اقراری که بمرض مقیمان عتبه خلافت کبری رسید بواسطه مالیانی که بدکاکین خبازی دالرمرز رشت از دیوان اعلی جمع است اهالی انجا از پختن نان در خانه های خود ممنوعند و از این رهگذر از سکنه و عابرین از غریب و بومی بعلت قلت نان از کثرت عسرت تنگی واقع میشود محض مرحمت شاهانه از هذه السنه لوی ئیل و ما بعدها برای حصول دعای دولت و توسعه معیشت اهالی از قرار همین فرمان همایون و توقیع مالیات دیوانی دکاکین خبازی دارالمرز رشت را به تخفیف ابدی مقرر و صنف مزبور را از تکالیف دیوانی معاف و مسلم فرمودیم که از این ببعد هرکسی بخواهد دکان خبازی را در هرکجا بگشاید و نان در خانه های خود پخته در بازار بفروشد احدی قادر بر اذیت و آزار آنها نبوده باشد. مقرر آنکه سلاطین خجسته آئین دولت علیه و اخلاف و اعقاب خلافت عظمی از قرار همین فرمان قضا جریان معمول داشته ابدالدهر دینار وحبه مالیات و عوارض صادر به خبازان بلده رشت وارد نیاورد و خلاف آنرای مخالف رضای خدا شمارند مقر آنکه عالیجاهان رفیع جایگاهان حاکم و مباشرین حال و استقبال گیلان حسب المقرر معمول داشته هرساله بخرج مجری دانند. الحمدالله که اتمام این سنگ بسعی سلالت السادات آقا میرزا ابوطالب تاجر رشتی در قزوین خلد آئین انجام گرفته کتبه ملک محمد قزوینی فی شهر شعبان ۱۲۷۲»
نظر شما