کاهش قدرت خرید و اشباع بازار از صنایع دستی چینی

۲۰ خرداد روز جهانی صنایع دستی نامگذاری شده است. باوجود انتخاب ۵۲شهر و روستای کشور با عنوان ملی صنایع دستی ، هر روز شاهد رکود و یا مرگ یکی از صنایع بومی به دلیل اشباع دست ساخته های چینی و عدم حمایت دولت از هنرمندان داخلی هستیم .

خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی، دهم ژوئن، مصادف با ۲۰خرداد، روزجهانی صنایع دستی نامگذاری شده است. حمایت از صنایع دستی و مصنوعات دست ساز به پایان جنگ جهانی دوم می رسد. هدف از این نامگذاری، توجه بیشتر به هویت های بومی و فرهنگی ملت ها و توسعه فرهنگی است.

 

۱۰ ژوئن ۱۹۶۴ میلادی، نخستین کنگره جهانی صنایع دستی با حضور ۴۰ کشور جهان در نیویورک برگزار شد. در این کنگره، شورای جهانی صنایع دستی به عنوان نهادی وابسته به یونسکو موجودیت یافت. ایران از سال ۱۳۴۷ خورشیدی به عضویت این سازمان درآمد و سازمان صنایع دستی شکل گرفت. اگرچه این سازمان بعدها با سازمان میراث فرهنگی ادغام شد. تا خرداد سال گذشته، با تلاش های وزارت میراث فرهنگی، ۵۲ شهر و روستای کشور عنوان ملی صنایع دستی را کسب کردند و استان های گلستان و گیلان به دلیل تنوع صنایع دستی، در صدر روستاهای ملی صنایع دستی قرار دارند.

 

با تلاش های اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گیلان، چند روستای گیلان به عنوان روستای ملی صنایع دستی معرفی شدند. در این میان روستای «قاسم آباد» در شهرستان رودسر، به عنوان سرآمد این روستاها،عنوان روستای جهانی را هم کسب نموده است. روستای فَشتکه، در شهرستان خمام به عنوان روستای ملی حصیربافی ایران، روستای جیرده در شهرستان شفت، با عنوان روستای ملی سفالگری سنتی، روستای عنبران محله تالش با عنوان روستای ملی گلیم بافی، روستای شالما در شهرستان ماسال، با عنوان روستای ملی چوب تراشان، روستای ارده در شهرستان رضوانشهر با عنوان روستای ملی شال بافی و روستای قاسم آباد با عنوان روستای جهانی چادرشب بافی ثبت شده اند و تلاش برای ثبت ملی شهر رشت با عنوان شهر رشتی دوزی ادامه دارد.

 

با این حال هنوز موانع زیادی برای توسعه صنایع دستی و بومی و محلی وجود دارد و مهمترین آنها بازار فروش برای محصولات تولید شده است. از دیگر چالش های تولید کنندگان، کمبود و گرانی مواد اولیه و همچنین فوت استادکاران سنتی است. این گزارش نگاهی دارد به برخی از این چالش ها از دید هنرمندان صنایع دستی.

 

«اسلام چیتن» تنها چوب تراش روستای شالماست که تولیداتش خانگی نیست و در همان روستا مغازه دارد. وی تاکنون در نمایشگاه های مختلف صنایع دستی حضور داشته و محصولات خود را عرضه کرده است. چوب تراشی، حرفه اجدادی مردم شالماست و خود او وقتی کودک بود، به طور سنتی از پدرش آموخته است، با این حال تنها دغدغه وی، فقدان چوب های جنگلی مناسب برای تولید است.

 

اسلام چیتن می گوید: «این هنر نیازمند چوب های محکمی است تا بتوانیم کار با کیفیت و مرغوب تولید کنیم. محصول تولید شده بسته به اینکه از چه نوع چوبی باشد، قیمت آن متفاوت است. در گذشته جنگل های اطراف پر از درختان کیش، مَلَج، راش، آزاد، افرا، وَن و ... بود. گیلاس جنگلی هم به سختی پیدا می شود. بیشتر مردم روستا تولید کننده خانگی هستند البته اگر چوب گیرشان بیاید. مشکل عمده ما عدم اجازه بهره برداری از چوب های جنگلی از سوی منابع طبیعی است. این اداره می گوید باید از پیمانکاری که پروانه بهره برداری چوب دارد، چوب جنگلی بخریم. متاسفانه پیمانکاران، چوب مرغوب در اختیار ما قرار نمی دهند و منابع طبیعی اجازه نمی دهد درختانی که در اثر آفت و یا شکستگی در جنگل افتاده، برداشت کنیم. بارها در جلساتی که در شهرستان برگزار شده، درخواست کرده ایم، منابع طبیعی چوب های جنگلی که به صورت قاچاق مصادره می کند، به تولید کنندگان صنایع دستی بفروشد.» 

 

بیشتر دختران «قاسم آباد» از وقتی بچه بودند، همراه مادرشان پای «پاچال» می نشستند و چادر شب بافی را می آموختند. طرح های چادر شب بافی عمدتا ذهنی است. از وقتی چادرشب بافی قاسم آباد ثبت جهانی شد، بافته ها بسته به سلیقه مشتری تنوع بیشتری پیدا کرد. چادرشب در گذشته با نخ های ابریشمی تولید می شد. امروز مهمترین دغدغه هنرمندان چادرشب، فقدان نخ های ابریشمی از یک سو و قیمت بالای آن است و معتقدند حتی اگر نخ های ابریشمی هم در کار استفاده کنیم، مشتری توان خرید آن را ندارد. بنابراین می توان گفت چادرشب های تولید شده اصالت گذشته را ندارند.

 

 

در روستای قاسم آباد، ساختمانی تحت عنوان «خانه خلاقیت قاسم آباد» قرار دارد که مهمترین مرکز تولید چادرشب بافی است. سنگ بنای این مرکز در سال ۱۳۵۳ بنا گذاشته شد و هدف آن بود که تولیدات خانگی با رعایت اصول انجام شود و دولت نیز تضمینی پارچه های تولید شده رابخرد. اما دهه ۶۰ با عدم حمایت های دولت از خرید چادرشب های تولید شده، طرح ها و رنگ ها، کیفیت خود را از دست داد و این مرکز عملا تعطیل شد. حالا چندسالی است اداره کل میراث فرهنگی گیلان این مرکز را دوباره احیا کرده است، هرچند دیگر آن کارکردهای سابق را ندارد. به عنوان نمونه در این ساختمان کارگاه رنگرزی برپا بود که نخ های مورد نیاز را با رنگ های طبیعی رنگ می کرد. خرید تضمینی دولت نیز درکار نیست و هنرمند خود باید بازار مصرف را پیدا کند.

 

مدیریت کارگاه با «آسیه صادقی» است که ۲۰سال چادرشب بافته و به عنوان یک پیشکسوت در نمایشگاه های متعدد صنایع دستی از سال ۱۳۷۸ تاکنون حضور داشته است. صادقی در این سالها تلاش کرده، با توجه به تغییر ذائقه بازار مصرف، پارچه چادر شب را کاربردی کند. تولید کیف، کوله پشتی، مانتو، روتختی، رومیزی و دیگر وسایل کاربردی با استفاده از چادرشب و راه اندازی نخستین مغازه فروش صنایع دستی با استفاده از چادرشب در قاسم آباد، از ابتکارات آسیه صادقی بود. حالا در این روستا چندین مغازه فروش وجود دارد.

 

صادقی، یکی از مهترین چالش های چادرشب بافی را فوت هنرمندان پیشکسوت این شاخه هنری می داند و می گوید: «طرح های بافته شده در چادرشب بافی، همگی ذهنی است. نقش هایی همچون بز، درخت سرو، پرنده، گل قالی، زیگزاگ، خفاش، ماه اوریپ، پنجره های مشبک، صندوقچه، گل معجری و ... ولی این طرح ها سینه به سینه منتقل می شود. در سال های رکود چادرشب بافی و بسته شدن خانه خلاقیت، بسیاری از بانوان پیشکسوت فوت کردند و طرح های ذهنی قدیمی و با اصالت با فقدان آنها به خاک رفت.»

 

 

«مرواربافی» یکی از صنایع دستی برآمده در شهرستان آستانه اشرفیه است. مرواربافی، بافت یکدست و ردیف شاخه های نوعی درخت بید است و هنرمندان با این شاخه های ظریف، انواع صندلی، تخت، کمد و... می سازند. اساس کارعبور دادن سیم های مفتولی از داخل شاخه ها برای استحکام کار است.مهمترین خریداران این هنر، گلفروشی هستند. با این حال این نوع شاخه های نازک در گیلان پیدا نمی شود.

 

«محمد شجاعی» معروف به بهروز سبد باف، یکی از هنرمندان مروارباف شهرستان آستانه اشرفیه است. وی می گوید: «ترکه های بید مورد نیاز مروار بافی از روستای سولقان در اطراف تهران خریداری می شود. بنابراین هزینه حمل و قیمت مواد اولیه هروز افزایش می یابد.» اما بیش از همه هنرمندان مروار باف، را می رنجاند، عدم حمایت دولت از تولیدات صنایع دستی بومی است و می گویند، مرواربافی، بامبو بافی و حتی صنایع چوبی تولید شده چینی به وفور در بازار یافت می شود. این محصولات که عمدتا ماشینی هستند و با مواد اولیه با کیفیت پایین تولید شده اند، عرصه را برای هنرمندان صنایع دستی بومی تنگ کرده اند و تا وقتی دولت جلوی واردات بی رویه را نگیرد، هروز شاهد مرگ تولیدات بومی خواهیم بود.

 

 

«حسن پیامی مقدم»، هنرمند صنایع دستی دیگری است که با اشباع بازار از شانه های چوبی چینی، حرفه آبا و اجدادی خود را کنار گذاشته است و شانه های پلاستیکی و یا چوبی چینی می فروشد. او در مغازه اش تنها چند نمونه شانه چوبی تولید خود را دارد که بعنوان یادگاری نگه داشته است. حسن پیامی مقدم می گوید: «شانه چوبی باید با چوب درخت کیش ساخته شود. ضمن اینکه برای هر نوع مویی، شانه مخصوصی می ساختیم. نمی توان برای موی مجعد شانه ای ساخت که برای موی صاف استفاده می شود. اما از وقتی قطع درخت کیش یا همان شمشاد ممنوع شد و شانه های چوبی چینی به بازار آمد، هنر آبا و اجدادی ما هم فراموش شد.»

 

عباس میره جینی، کارگاه گلیم بافی دارد و گاها خانگی هم سفارش می دهد. گلایه های او هم اشباع بازار ایران با صنایع خارجی و عدم کنترل مسئولان بر وارادات است. او هم از گرانی مواد اولیه شکایت دارد که بر قیمت تمام شده محصول تاثیر گذاشته و قدرت خرید مردم را کاهش داده است. اگرچه کسب عنوان شهر و روستای ملی صنایع دستی، باعث دلگرمی هنرمندان صنایع دستی است، ولی بازار فروش، دغدغه ای حل نشدنی مانده است.

کد خبر 1183973

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha