به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، درست است که همیشه بزرگی و ابهت مساجد در کنار معماری ایرانی و اسلامی به کار رفته در ساخت آنها مورد توجه همگان است، اما در منطقه ۱۱ شهرداری تهران کوچکترین مسجد منطقه هم جذابیتهای زیادی برای اهالی دارد.
مسجد کوکبالحاجیه در محله امیریه تهران یکی از مساجد کوچک، اما باصفا و پربرکت است. مسجدی که بانیاش زنی خیّر بوده به نام کوکبالحاجیه. قدمتش به سال ۱۳۲۵ میرسد. گرچه سن و سال زیادی دارد، اما این روزها همزیستیاش با جوانهای محله باعث شده تا رنگ و لعابی زیبا داشته باشد و به یکی از فعالترین و پر رونقترین مساجد منطقه و محله تبدیل شود.
همه مسجد در ۴۷مترمربع فضا خلاصه میشود. محرابش در کنار در ورودی است و منبرش روبهروی در و تزیینات داخل مسجد حال و هوای آن را متفاوت کرده است. زمین این مسجد در سال ۱۳۲۵ توسط کوکبالحاجیه خانم اهدا شد. این خانم وقتی میبیند در محله مسجدی برای اقامه نماز جماعت نیست، بخشی از حیاط خانهاش را به این کار اختصاص میدهد و بعد از فروش ملک به فردی به نام آقای احقاقی، در سند قید میکند که این بخش باید به مسجد تبدیل شود. خریدار خانه هم به قولش عمل و با تبدیل این محل به مسجد آن را ماندگار میکند.
این مسجد همانند مساجد بزرگ و تاریخی که صحن وسیع، حوض با کاشیهای آبی که گلهای شمعدانی گرداگردش است، نیست. همین که از در کوچک آن بگذرید و سر بالا کنید، همه مسجد در یک نیم نگاهتان جا میشود!
دهه 30 بود که حاجیه «کوکب سرشار»، از اهالی محله امیریه، برای اینکه خودش و بانوان محله بتوانند در نماز جماعت شرکت کنند، در گوشهای از حیاط منزلش یک نمازخانه کوچک ساخت. حاجیه خانم برای تردد راحت خودش به نمازخانه، دری در داخل حیاط خانهاش تعبیه کرد و یک در دیگر هم در خیابان فرهنگ برای تردد بانوان نمازگزار ساخت. اما اصل ماجرا چیز دیگری بود. حاجیه کوکب دلش میخواست در مسجد نماز بخواند. این طور بود که مدتی بعد، به دلش افتاد برای این گوشه دنج و متبرک خانهاش صیغه مسجد بخواند تا برای همیشه، خانه خدا باشد.
القصه، گوشه حیاط خانه حاجیه کوکب برای ساخت مسجد وقف شد و خیابان فرهنگ در سال 1325 به نور مسجد کوکب الحاجیه منور شد. تا مدتها، نماز جماعت این مسجد کوچک زیر 50 متر فقط به بانوان اختصاص داشت اما از یک مقطع به بعد، با کشیدن پردهای، فضای نمازخانه به دو قسمت زنانه و مردانه تقسیم شد و مردان محله هم اجازه پیدا کردند در نماز جماعت این مسجد شرکت کنند.
هیچکس از سرنوشت حاجیه کوکب سرشار خبر ندارد اما ساکنان قدیمی محله میدانند چند سال بعد وقتی او میخواست خانهاش را بفروشد، در سند قید کرد این بخش از حیاط خانه باید به صورت مسجد باقی بماند. خریدار خانه هم به این قول و قرار عمل کرد و مسجد کوکب الحاجیه برای همیشه ماندگار شد. گذر زمان اما حکم به مهجوریت این مسجد کوچک داد.
ساخته شدن مساجد و حسینیههای بزرگ در محله باعث شد کمکم این مسجد محقر به فراموشی سپرده شود. کار به جایی رسید که بخش زیادی از دیوارهای مسجد کوکب الحاجیه ریخت و بعد از مدتی، در آن بسته شد. اما انگار باد برای حاجیه کوکب خبر برده بود و او از ته دل برای رونق دوباره مسجد محبوبش دعا کرده بود که خدا گروهی از جوانان محله را برای احیای مسجد رساند.
حوالی سال 80 بود که 8 نفر از بچههای محله تصمیم گرفتند هیئتی در محله راهاندازی کنند. بعد از آنکه مدتی هیئت محبان المهدی (عج) را نوبتی در خانههای خودشان برگزار کردند، کمکم به فکر پیدا کردن مکان ثابتی برای هیئت افتادند و جست وجوها آنها را به مسجد کوکب الحاجیه رساند؛ مسجدی که زیر سایه بیمهریها فراموش شده بود. حالا از این جمع جوان، اصرار بود و از اهالی قدیمی محله که کلید مسجد در اختیارشان بود، انکار.
جوانانی که سنشان از 23 سال فراتر نمیرفت و همگی محصل و دانشجو بودند، با پول توجیبیهای خودشان شروع به بازسازی مسجد کردند و حاصل تلاشهای همراه با عشقشان، مسجد زیبایی شد که دیگر از آن دل نکندند.
خلاصه به همت این جوانان هیئتی، مسجد مادربزرگها و پدربزرگهای دیروز به مسجد جوانان تبدیل و فعالیتها به نحوی در آن سازماندهی شد که دیگر میتوان از آن به عنوان پاتوق مذهبی و فرهنگی جوانان محله یاد کرد.
نظر شما