خبرگزاری شبستان:به طوری که از تاریخ وفات و سنین زندگى فیض کاشانی پیداست، باید تاریخ ولادت او در سال 1007ق باشد. از آغاز زندگى و محل تولد فیض، تذکره نویسان سکوت کردهاند.
فیض در شهرستان مقدس «قم» نشو و نما یافت و در کاشان در سال 1091 از دنیا رفت.سن او در هنگام مرگ هشتاد و چهار سال بود، و در همان جا دفن شد و قبر او اکنون زیارتگاه است.
محدث بزرگوار شیخ حر عاملى که با وى همزمان بوده، گوید:
«محمد بن مرتضى، مشهور به فیض کاشانى مردى است عالم، حکیم، متکلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر، ادیب. وى از معاصرین است و تألیفات خوبى دارد».
از اساتید وی می توان به سیدماجد بن هاشم الصادقی البحرانی، شیخ بهایی و ملاصدرا یاد نمود.
فیض در میان اساتیدش بسیار از ملاصدرا متأثر است و چنان که در رساله «شرح صدر» می نگارد در قم به خدمت صدرا رسیده و سپس همراه او به شیراز رفته و ستایش و ثنایی را نسبت به صدرا بجا می آورد که هیچ یک از اساتید خود را آن گونه ستایش نمی کند علاوه بر آن، مفتخر به دامادى استاد و ملقّب به «فیض» از طرف او گردید و تا اواخر عمر استاد، جلیس او بود.
فیض در کتب فلسفی خود، کاملاً متأثر از حکمت متعالیه است چنان که شهید مطهری می فرماید:آنچه در این زمینه از فیض به ما رسیده است عیناً تلخیص گفته هاى استاد است که به این امر هم مرحوم آشتیانی اشاره نموده اند.
تنها در چند کتابی که از وی دیده شد او بیش از 80 بار از صدرا به القاب مختلف یاد می کند که تنها در عین الیقین حدود 60 بار از وی نقل قول می کند جدا از اینکه در برخی جاها بدون ذکر نام صدرا عبارتی از او را می آورد.
فیض در محضر ملاصدرا
او خود چنین می نگارد:
«و بحمد اللَّه که به وسیله این شکستگى، حقّ سبحانه پیوسته توفیقات ارزانى داشت. و بالجمله مدّتى در مواطن بلاد گشت و دریوزه علم و کمال از بواطن عباد کرده، هر جا بزرگى به انگشت اشارت نشان دادند که نوعى از علم وکمال پیش او هست، سَحْباً عَلَى الْهامِ، لا مَشْیاً عَلَى القَدَمِ رفت، و به قدر مایه [و] استعداد بهرهاى یافت....
تا آنکه در بلده طیبه قم به خدمت صدر اهل عرفان و بدر سپهر ایقان، صدرالدّین محمّد شیرازى- قدّس اللَّهُ سرّه- که در فنون علم باطن یگانه دهر و سرآمد عصر خود بود رحل اقامت افکنده، مدّت هشت سال ماند و به ریاضت و مجاهده مشغول شد، تا فى الجمله بصیرتى در فنون علم باطن یافت.
شبان وادى ایمن گهى رسد به مراد که هشت سال به جان خدمت شُعیب کند
و آخر به شرفِ مُصاهرتِ ایشان سرافراز گردید. باز چون مشارٌ إلیه را از قم به شیراز تکلیف نمودند و بدان جانب اقامت فرمودند به مقتضاى «فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ» به شیراز رفته، قریب به دو سال دیگر در خدمت با برکات ایشان بسر برد و از انفاس طیبه ایشان بسى استفاده نمود. و قبل از سفر شیراز و بعد از آن در کاشان به رعایت ناموس خاندان مشغول مىبود و در آنجا به فراغت قناعت مىگذرانید، ...».
از شاگردان ایشان می توان از فرزندش علم الهدى(صاحب تألیفات)، برادرزاده اش نور الدین، علامه مجلسی (قدس سره)و قاضی سعید قمی یاد نمود
و قابل ذکر است که فرزند و نوادگان فیض اهل علم بوده اند.
فیض و تلاش در ترویج فرهنگ شیعی
یکی از اهتمام های مرحوم فیض را باید کوشش در شیعی سازی فرهنگ مکتوب رایج در آن روزگار دانست. فیض آثاری چون احیاءعلوم الدین غزالی و مواهب علیه واعظ کاشفی را در دستها می بیند و سودمند می یابد، ولی در عین حال، پاره ای از مطالبشان را با مذهب امامیه ـ که به بیان او، همان فرقه ناجیه اند ناسازگار می داند. از این رو، اولی را از طریق نقد و تمحیص و به المحجة البیضاء بدل می سازد که به قول خودش پنداری احیایی است که شیعه امامی شده، و بر دومی تعلیقاتی روشنگر می نویسد که در آن تفاسیر و شأن نزول های مخالف مذهب امامیه و طریقه اهل بیت(علیهم السلام) را نشان می دهد و آنچه را از طریق خاندان وحی(علیهم السلام) وارد شده، می آورد.
و نکته دیگر آن است که:نشر فرهنگ شیعه به زبان فارسى، اقدامات جدى به عمل آورده است.در واقع، فیض و علامه مجلسى دو نمونه بارزى هستند که در فارسى کردن متون شیعى، بیشترین تلاش را کردهاند. نثر ساده و روان آنان باعث شد تا تودههاى مردم بتوانند به طور طبیعى با ترجمه روایات اهل بیت آشنا شوند، در کنار رواج شیعه از این طریق، خدمت قابل توجهى نیز به زبان فارسى بویژه ساده نویسى شده و این حرکت در برابر نثر مغلق ادارى آن دوره، بسیار پر اهمیت و قابل توجه است. مرحوم مجلسى جز تألیفات فارسىاش، بیش از چهل ترجمه دارد و فیض نیز گر چه ترجمه به سبک علامه مجلسى ندارد اما با همان آثارى که با عناوین «ترجمة الصلوة» «ترجمة العقائد، «ترجمة الطهاره»، «ترجمة الشریعة»، «ترجمة الحج» و امثال اینها دارد، اقدام شایستهاى در نشر فرهنگ شیعه در میان مردم فارسى زبان داشته است، به عنوان نمونه وى در حالى که کتاب «الشهاب الثاقب» را در اثبات عینى بودن نماز جمعه، براى خواص به عربى نوشته، رساله «ابواب الجنان»، را که آن نیز در همین موضوع است به فارسى و براى استفاده «عامه مردم» تألیف کرده است.
آثار دینی فارسی فیض را شاید بتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی آثاری که برای استفاده عامه مردم و با توجه به نیازهای جامعه اسلامی به نگارش درآمده اند، مثل ترجمة الصلوة. و دیگر آثاری که به درخواست شاه قلمی شده اند، چون وصف الخیل (اسب شناسی).
براون درباره تأثیر این نوشتههاى فارسى در نثر فارسى و نیز رواج تشیع مىنویسد: «علماى شیعه در اواخر عهد صفوى از قبیل مجلسىها کار بزرگى کردهاند که همان تعمیم و ترویج عقاید شیعه و تاریخ و احادیث و اخبار است که به زبان عوام نوشته و منتشر ساختهاند، علماى مزبور دریافتند که براى رسوخ در قلوب عامه لازم است به زبان قوم خود سخن برانند و به طرزى ساده چیز بنویسند و پاداش خود را نیز گرفتند زیرا که در نتیجه این اقدام، عامه نسبت به مذهب شیعه عشقى مفرط و علاقهاى کامل پیدا کردند».
نویسنده ای پر تلاش
از تاریخهایى که وى براى هر تألیفى یاد کرده مىتوان تا حدودى به این نتیجه رسید که وى در اوایل ید طولائى در تألیف داشته و آثار مهم خویش را در چهل سال نخستین حیات خود به پیدایى در آورده است. کار مهم وى پس از تألیف صافى، معتصم الشیعة، مفاتیح الشرایع، علم الیقین و عین الیقین که عمدتاً در چهل سال نخست زندگى وى نوشته شده، کتاب وافى است که در 1068ق نگاشته است. به دنبال آن، وى به ضمیمه برخى آثار نسبتاً بزرگتر چون الحقائق، رسالات کوتاهى از خود بر جاى گذاشته است.
فیض در سالهاى آغازین، بیشتر به دنبال آثار فقهى بوده و پس از آن به سمت عرفان کشیده شده، چنان که آثارش این سیر فکرى را نشان مىدهد. حتى اگر در این دوره، اثر فقهى نیز دارد رنگ و بوى عرفانى دارد همانند کتاب «النخبة» و «التطهیر» که نخبه همان «النخبه» است. هر چه که جلوتر آمده، به سوى حدیث گرایش بیشترى پیدا کرده و تألیف «وافى» در امتداد این گرایش حدیثى او بوده است.
نکته دیگر در آثار فیض آن است که وى آنچه را به تفصیل مىنوشته، پس از مدتى گزیده آن را نیز تألیف مىکرده تا در سطحى دیگر به کار آید. چنین نکتهاى را نسبت به بسیارى از آثار وى مىتوان ملاحظه کرد.
به عنوان نمونه: وى در باب «اذکار» چندین متن تدوین کرده، چنان که در برخى از مسایل فقهى نیز چنین کرده است. آثار عملى این «گزیده سازى» بیشتر در میان خوانندگانى است که عملاً این آثار براى آنان تدوین شده، نه براى پر کردن قفسههاى اهل تحقیق و احیاناً علاقه مندان به جمع کتب.
فیض همچنین در کار تهذیب و تلخیص کتبى که نظرش را جلب مىکرده نسبتاً فعال بوده و تا آنجا که مىدانیم تهذیبى از «احیاء علوم الدین» غزالى بر جاى نهاده که همان «المحجة البیضاء» است و تلخیص نیز از «کشف المحجة» ابن طاووس با نام «تسهیل السبیل بالحجة فى انتخاب کشف المحجة».
وی خود سه بار فهرست آثارش را به نگارش در آورده است. یک بار در سال 1069، آن گاه که 62 سال داشته و تألیفاتش به هشتاد مىرسیده است. و بار دوم و سوم در سال 1090، در این سال تألیفات فیض یکصد و شانزده کتاب و رساله بوده است. سومین تألیف وى در زمینه فهرست آثارش، موضوعى است و نگارش آن، تنها اندکى پس از دومین فهرستى بوده که وى نگاشته است.
استاد سید محمد مشکوة فهرست اول و دوم را در یکدیگر ادغام کرده و در آغاز جلد دوم «المحجة البیضاء» چاپ خود آورده است. وى پس از چاپ این فهرست، توضیحاتى که راجع به این کتابها و رسالهها داشته، ضمیمه کرده و آن گاه فهرست سوم را که خود فیض به طور موضوعى نگاشته، آورده است.
برای اطلاعات بیشتر بنگرید به:
رسایل فیض کاشانى، ج، 1 رساله 2، ص 32
ده رساله، فیض کاشانی که توسط کتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام در اصفهان چاپ شده است.
مقدمه آقای عطاردی بر الکلمات المکنونه، انتشارات فراهانی
تاریخ ادبیات ایران از عهد صفویه تا زمان حاضر، براون، صص 282، 305- 303
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج14، ص 514
استاد سید محمد مشکوة هم در مقدمهاى که بر «المحجة البیضاء» نگاشته، شرح حال مفصل وى را به نقل از برخى مدارک فوق آورده است.
محمد هادی توکلی
انتهای پیام/
نظر شما